اِنشاهای حقیر
راستش فامیل است و هزار توقع، «پسرعمو»یم را میگویم، بنده خدا هیچکس باورش نمیشود که توانسته توی هر کلاس، سه سال استاندارد بماند و خوب یاد بگیرد.
خودش میگوید:«سال اول: سال آشنا شدنه... سال دوم: تجربه، سال سوم هم سال یاد گرفتن!».
سیستم نمره انشای مدرسهشان هم اینطوری است:
20 (مخصوص انبیا)
19(فقط برای اولیای خدا)
18(مخصوص ملائکه مقربین)
17(برای صُلَحا و اَبرار)
16(ویژه ارواح طَیِّبه)
از 15 به بعد برای دانشآموزان(!)
انشاهایش را بخوانید.
موضوع انشای اول:
«... وَ بِا الوالِدَینِ اِحسانا» را توضیح دهید.
معلم عضیز و گرانقدر بنده از هغیر و بقیه دانشآموزان خاصته اند که درباره این موضوع، انشا بنویصیم. البته از عیشان سپاصگذاریم که برایمان زهمت می کشند.
درباره این موزوع باید بگویم که اوصولندش، پدر و مادر بصیار به گردن انصان حق دارند و از ضمان کودکی، تا بزرگصالی از انصان مراغبت می کنند. اما نکطهای که باید بگویم این اصت که بعظی از پدر و مادرها هم باید«و باالکودکانه احصانا» را رعایط کنند.
مثلن آغاجون ما هر روز صبح کله سحر ما را با لَغَط از خواب ناز بیدار میکند و میگوید:« هوی کُرّه بز!... پاشو برو نون بخر!»
البطه میدانیم که این حرف آغاجونمان، از روی محربانی میباشد، اما خب، مثلن دیگر عمویمان حق ندارد بزند پَسِ کله مان و بگوید:« حیف نون...».
بنابراین نطیجع میگیریم که انصان باید به پدر و مادرش نیکی کند و در اینجا از اسطاد عضیزمان تشکر مینماییم که موزوعی به این لتافط به ما دادهاند.
نظر شما