شما میتوانید بازنماییِ بسیاری از مسائل فرهنگی و روانی جامعه ایرانی را در اینستاگرام بیابید و آنرا موضوع تحلیل خود قرار دهید. شاید مبالغهآمیز به نظر آید ولی گاهی به آنها میگویم که با توجه به نظارت نهادهای رسمی بر رفتارهای افراد در فضاهای عمومی، ایرانِ واقعی در اینستاگرام و ایرانِ مجازی در کوچهها و خیابانهای شهر جریان دارد.
حتما جمله « تن فلانی در قبر لرزید» را بارها شنیدهاید که گاه جدی و گاه شوخی پس از فالش خواندن یک آواز توسط فردی مبتدی بکار میرود. پس از خواندن قسمت بیو(bio) یا عکسنوشتۀ برخی از کاربران شبکه اجتماعی اینستاگرام به این نتیجه میرسم که گویا یکی از عرصههایی که باید این جمله را بکار برد عرصه اندیشه است. منظور آنکه با خواندن- بهویژه -جملههای کوتاه و انگیزشیِ قسمت بیوی برخی کاربران، پیوسته باید گفت«تن مارکس در قبر لرزید»، « تن میشل فوکو در قبر لرزید»،« تن سیمون دو بووار در قبر لرزید»،« تن هانا آرنت در قبر لرزید»،«تن ویکتور فرانکل در قبر لرزید»،« تن نیچه در قبر لرزید» و حتی « تن برایان تریسی هم در قبر لرزید».
برای مثال به این جمله دقت کنید که در قسمت بیوی چندین نفر از کاربران اینستاگرام نوشته شده است: « زنِ[...] ، مامانِ [...]. خودت باش و از خودت بودن لذت ببر». کمی دقت کنیم: زنِ ....، مادرِ..... و بعد توصیه به دیگران که بیایید خودتان باشید! این سؤال برای هر ناظری پیش میآید که دقیقا برداشت این افراد از مفاهیمی مانند«خودت باش» یا «خود بودن» چیست؟ به راستی در همین نمونه کدام کلمات بیانگر آن است که نویسنده خودش است و در واقع هویتاش را از نقشهایی اخذ نمیکند که در قبال دیگران دارد؟
در نوشتههای دیگرم همواره گفتهام. با گسترش استفاده از شبکههای اجتماعی شاهد ظهور و گسترش نوکیسگان فرهنگی هستیم. ذهن این افراد مملو از جملههای قشنگ، عمیق و انگیزشی جورواجور است ولی متأسفانه اغلب این جملهها با تایپ« جملات زیبا برای پروفایل» یا « جملات زیبا برای بیو» در سایت گوگل پیدا، کپی و در مکان مربوطه الصاق میشوند. به همین دلیل اگر ده بار هم از این کاربران سوال شود که معنای «خودت باش» چیست، با آبوتاب انبوه نقلِ قولهای قشنگی را برایتان بازگو میکنند که در جایی از گوشیشان ذخیره کردهاند تا تک تک به فراخور آنها را زیر عکسهایشان منتشر کنند.
آنچه گفتم اما همه مسأله نیست. تحقیق منسجمی انجام ندادهام ولی با تکیه بر شواهد اولیهای که جمعآوری کردهام گمان جامعهشناختیام آن است که بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی ایرانی ترجیح میدهند در قسمت پروفایل، بیو یا زیر عکسهایشان؛ حتی عکسی که در آن صرفا خواستهاند مدل جدید شلوار جین زاپدار، پیراهن، میکآپ یا بلوزشان را به دیگران نشان دهند جمله یا توصیهای انگیزشی، فلسفی، اجتماعی یا روانشناختی در زیر عکس بنویسند. این حجم از مواجهه اخلاقی یا فیلسوفمأبانه با همه چیز مایۀ تعجب هر پژوهشگری است. آیا جامعه ایران تا به این حد نیازمند نصیحت، توصیه یا پندواندرز از طرف آنهاست؟ نکته قابل تأمل آن است که همین کاربران گرامی از پند و اندرز مداوم و پایانناپذیر نهادهای رسمی خسته و دلزدهاند ولی خودشان برای سادهترین موضوعات زندگی روزمره پندواندرز به رخ میکشند و تظاهر میکنند که درک عمیقی از جهان دارند.
به دور از شعارهای رایج، به دور از جوگیریهای مُد روز، ای کاش حقیقتا «خودمان باشیم». معمولی بودن مایۀ خجالت نیست. نشان دادن ساعت مچی، شکم سیکسپک، بلوز، میرزاقاسمی تزئینشده، شلوار جین دمپاگشاد، موهایی که دیشب کنفی رنگ شدهاند، و سالاد شیرازی جزوی از زندگی روزمره همه ماست. شاید دیگر لازم نباشد در زیر عکسهای مربوط به اینها جملهای از سیمون دوبووار، میشل اوباما، نیچه یا گاندی بنویسیم. میرزاقاسمی فقط میرزاقاسمی است و بهتر است درباره طعم آن حرف بزنیم. گاهی جمله ساده «هیکلم چطوره؟» -که بعضی از کاربران در زیر عکسهایشان مینویسند- صادقانهترین جمله، و هزاران بار ارزشمندتر از جملههای قشنگی است که نوشته می شوند ولی درکی از معنای آنها وجود ندارد.
توضیح: نقد آنچه در فضای اینستاگرام میگذرد به هیج، تأکید میکنم به هیج وجه حمایت از فیلتر کردن این شبکه اجتماعی نیست.
* عضو گروه جامعه شناسی دانشگاه گیلان
نظر شما