ربنا به دلیل ساختار ملودیک، صدای منحصر به فرد و آمادگی حنجره آقای شجریان و از همه مهمتر پخش شدنش در طول 30 سال اخیر و همراه سفره افطار مردم ایران بودن، خود به خود به اثری در سطح ملی تبدیل شده است.
شاید این خصلت یک ملودی یا اثری در سطح ملی است که باید تمامی ذائقهها را دربرگیرد تا بتوان شمولیت ویژهای به آن بخشید. ویژگی نغمههایی این گونه در این است که تکرار آنها نه تنها اسباب آزردگی خاطر نمیشود، بلکه همانند فولادی است که با هربار صیقل آبدیده و جلا یافتهتر میشودو تلألو و درخشندگی بیشتری مییابد.
آثاری چونای ایران، ساخته زندهیاد روحالله خالقی، مرغ سحر ساخته مرحوم نیداود و نیز در حوزه موسیقی مذهبی و آیینی، اذان مرحوم مؤذنزاده اردبیلی و نیز ربنای شجریان یا مثنوی افشاری ایشان که به مثنوی پیچ هم معروف است، از جمله آثاری است که میتوان به آن صبغه ملی داد.
آقای شجریان این اثر را برای درس و به صورت آزمایشی خوانده بود و نه برای پخش و از قرار از جمله افرادی که سهمی جدی در تولید و پخش آن بر عهده داشتند، زندهیاد صبحدل بود که یکی دو سال قبل بدرود حیات گفتند. مرحوم صبحدل کار را میشنوند و به رغم آنکه صدابرداران میگویند این ضبط اصلی نیست و آزمایشی است، ایشان که از خود اذانی محسورکننده برجای نهاده است وخود ردیفدان و صداشناسی قابل بود، میگوید شجریان دیگر بهتر از این نخواهد خواند.
خود شجریان درباره چگونگی تولید این کار میگوید «من ربنا را برای پخش نخوانده بودم، برای درس (دادن)خواندم و یکی دو نفر از خوانندگان، آن را فراگرفتند و در استودیو ضبط کردیم. یک روز قبل از ماه رمضان نوار را دادم. بعد دیدم ربنا را با صدای خودم پخش کردند. تلفن زدم و گفتم چرا پخش کردید؟ گفتند: تیر از کمان در رفت!» (راز مانا ص 200). نکته جالب توجه این که آقای شجریان در این گفت و گو نقل میکنند که سه الی چهار ماه کلاس درس گذاشتندو همه دعاها را خواندند و پسندیده است که دستاندرکاران صداو سیما در آرشیوها بگردند که اگر از این آثار چیزی ضبط شده است، آن را پخش کنند.
اگر اندکی در نحوه تمرینات و اصولاً سلوک هنری- موسیقایی و اخلاقی شجریان در آن دوره دقیق شویم، درمییابیم که استاد در این دوره سخت به کار خواندن قرآن سرگرم بود و دستگاههای قرآنی را به شدت کار میکرد و در همین دوره بود که در مسابقات قرآنی کشور اول شد و حتی چنانکه خود در این گفت وگو از استاد عربتبار ادبیات فارسی و عربی که قرائت قرآن شجریان را شنیده بود، نقل کرده که گفته بود «این شجریان را شکار کنید، دنیا را میگیرد» (همان ص 201).
ربنا در اوج شروع میشود و حجم و ظرفیت صدای شجریان هم برای خواندن این اثر نیز در آن دوره در اوج قرار داشت. اوجخوانی در موسیقی ایران یک مزیت به شمار میآید و اگر خوانندهای نتواند تحریرهای اوج را اجرا کند و به اصطلاح اشارهای به پردههای بالا داشته باشد، در آوازخوانی وی تردید روا داشته میشد. به نظر میرسد ربنای شجریان در نقطههایی چنان اوجی میگیرد که خواندن آن برای خوانندگان چپ کوک هم بسیار دشوار میشود.
دوم: دعوای حقوقی صدا وسیما با استاد شجریان را نباید به اثری که خود استاد آن را ملی اعلام کرده و در سال 75 و در نامه به آقای لاریجانی پخش این اثر و مثنوی افشاری را در ایام ماه مبارک رمضان، استثنا دانست، تسری داد.
مشکل صدا و سیما و به خصوص آقای صوفی که اتفاقاً در دورهای که مدیریت موسیقی صدا وسیما را عهدهدار بود، حرکتهای خوبی کرد و خاطره خوشی از خود بر جای گذاشت در این است که اصل سخن آقای شجریان را هنوز نتوانستهاند فهم کنند. ایشان به استفاده غیرملی از صدایش معترض است و طبیعی است که در این اعتراض محق است. به یاد دارم در نشستی از استاد پرسیدم که چرا روی کارهایش کلیپ نمیسازد که گفت: من اصولاً نمیخواهم روی ذهن شنونده و مخاطب تأثیر بگذارم و آن را به سمتی هدایت کنم که منظور من است و سپس گفتند که این گونه هر مخاطبی برداشت خودش را از آواز و تصنیف من در ذهن دارد و به همین دلیل سخت مخالف تصویرسازی روی کار موسیقایی هستم.
نکته دیگر داشتن سابقه چنین برخوردی است که میتواند ملاکی و استانداردی برای مدیران امروزی صدا وسیما با شد. اتفاقاً نامه آقای شجریان به آقای لاریجانی بسی تندتر و حقوقیتر از نامه 25 خرداد وی است و آقای لاریجانی ضمن پذیرش انتقاد آقای شجریان و دستور به اجرای آن، آن بخش مثبت کارش را هم نفی نکردند و دستور دادند که ربنا و مثنوی افشاری پخش شود. به نظر میرسد مدیران صدا و سیما به جای لجاجت با مردم و هنرمندان اندکی درخویش تفکر کنند و حداقل همان شیوهای را در پیش گیرند که سلفآنها در پیش گرفت.
نظر شما