البته پیشینه طولانی دارد، از جمله توصیف وضعیت ایالات متحده آمریکا به عنوان بافتی یکپارچه که تصمیمگیری سیاسی آن فارغ از حزب یا رییس جمهور است. بعضاً جمهوریخواهان را با دموکرات ها یکی میانگارند. تمثیل روشن این است که انگار همه انسان ها را با یک نگاه و منطق تصور کنیم. این موضوع به عدم شناخت دقیق سیاست داخلی و خارجی در ایالات متحده بازمیگردد. قطعاً بین جمهوریخواهان و دموکرات ها تفاوتهای بسیار اساسی وجود دارد. اگر تفاوتی نبود که اساسا تاریخی سراسر ماجرا در حیات بشر نداشتیم. ساختار سیاسی ایالات متحده در برخی از اصول استراتژیک مانند دموکراسی، آزادی و حفاظت از قلمرو حاکمیتی کشور و یا حتی در درجه حمایت از اسرائیل ممکن است یکسان باشد، اما در بسیاری از تصمیم سازی های سیاسی قطعاً تفاوت های بسیار مهمی بین دموکراتها با جمهوریخواهان وجود داشته و خواهد داشت.
برای بررسی عملکرد روسای جمهور دموکرات یا جمهوری خواه نیازی نیست عملکرد روسای جمهور قدیمی را بررسی کنیم که البته مجال آن نیست، تنها نگرش به دو دولت باراک اوباما و دونالد ترامپ نشان میدهد که وضعیت تصمیمگیری در این دو دولت تا چه حد با یک دیگر متفاوت بوده است، البته ترامپ وضعیتی استثنایی در تاریخ ایالات متحده یافته است، زیرا در تمام زیربناهای سیاسی ۷۰ سال گذشته تجدید نظر اساسی کرده است و موج ملی گرایی ایجاد کرده است که او را حتی از روسای جمهور جموریخواه متمایز می کند، اما اگر قرار باشد نگاهی کوتاه به تفاوت های دو دولت به عنوان دو رئیس جمهور حزب دموکرات و جمهوریخواه داشته باشیم میتوان نتیجه گرفت که منطق اوباما استمرار لیبرال دموکراسی همراه با چند جانبه گرایی و بین المللی گرایی در سطح جهان و افزایش مشارکت با متحدان بوده، اما دیدگاه ترامپ پوپولیستی، ضد نهادی، ضد بین الملل گرایی، ضدجهانی شدن و تلاش برای کاهش بار تعهدات خارجی کشور بوده است.
اوباما مشتاق و متمایل به همکاری های بین المللی و توافقات تجارت آزاد بود که به احتمال قوی بایدن و تیم او این روش را ادامه می دهند، اما ترامپ رویکردی ناسیونالیستی و مخالف پیمانهای بینالمللی داشت. پیروی از روش های دموکراتیک و حقوق بشر از دستور کارهای اصلی اوباما بود، در حالی که ترامپ اعتقادی به این کار نداشت و به شدت به دگرسازی استثناگرایی آمریکا و ایده اول آمریکا دامن زد.
اوباما تغییر رویکرد استراتژیک در را در قبال کوبا پس از ۷۰ سال اعمال کرد. در صورتی که ترامپ برعکس او عمل کرد. اوباما به عنوان نماینده دولت دموکرات در مواجهه با کنگره، به میزان زیادی بنای کار را بر گفتگو و یا در نهایت تعلیق و تاخیر لوایح گذاشت و شواهد چندانی از تنش یا گسترده شدن اختلافات اداری و دیوان سالاری در دست نیست، اقدامات اوباما در چارچوب ضوابط بوروکراتیک بوده است، اما ترامپ و دولتش به میزان زیادی تعهد یا انطباق با ساختار فکری جمهوری خواهان نداشت و بنای کار را بر تنش، توهین و عدم مصالحه و گفتگو و یا در نهایت تعلیق و تأخیر لوایح مطرح شده در کنگره با دموکرات ها داشت و شواهد زیادی از تنش و گسترده شدن اختلافات اداری ،توهین و دیوان سالاری با کنگره داشت.بر این مبنا نمی توان تجدیدنظری که به عنوان مثال دولت دمکرات اوباما در قبال تغییر در کوبا داشت ومنجر به شکوفایی اقتصادی کوبا در شاخص های اقتصادی در مقطعی خاص داشت را با سیاست ترامپ یکسان تلقی کرد.
به باور من اگر فرض بر تغییر نکردن در روابط خارجی باشد ،نباید به این نوع استدلال های غیرعلمی استناد کرد.یادمان باشد که اعلام هر اظهار نظر ناصحیح و یا اتخاذ هر تصمیم نادرست در سیاست خارجی تبعات جبران ناپذیری بر مردم خواهد داشت.
310311
نظر شما