صفایش وقتی است که بخار ،رقص کنان فضای خانه را عطر آلود کند ،فوتش کنی تا رشتهای حلقه وار، آب جوش قرمز رنگ را قلقلک بدهد. لب ها ، نوش وهوش شوند و تمام این رودخانه کوچک ، آرام درون غنچه ای که پیشتر بزاقی منتظر ، سطح انرا پوشانده نزدیک شود؛
برای من مهم تر صدایی است که از دعوای استکان و نعلبکی به گوش می رسد. استکان انگار زیر لب با نعلبکی سخن ها دارد:هر چه من خالی شوم تو پر می شوی! نعلبکی رندانه تکانی می خورد: آبی گرم،شیرین وش و نارنجی دایره وار می رقصد ...حیف اما ، نعلبکی اکنون مهجور است گویی در عصر کاپوچینو ، نزدیکی به آن خلاف ادب است حالا ، چای در نبرد با قهوه به کنجی خزیده و حتی نامش را به رایگان به قهوه خانه فروخته است.
من ولی مایلم وسط کافی شاپی مدرن با انسانهایی متمدن که نگاههایی عاقل اندر سفیه دارند چند مرتبه چای ولرم را توی نعلبکی ،پهن و آهسته تمام مولکول های ناپیدایش را هورت کنم؛ بعد محکم -طوری که صدا بدهد- و البته ملایم و نرم ؛ استکان تهی از چای را درست وسط نعلبکی بکارم...

من از صدای نعلبکی خوشممی اید خصوصا وقتی چای داغ تمام سطح گل گلی آنرا پوشانده باشد.
کد خبر 1471816
نظر شما