فرانتس کافکا در رمان «امریکا» کشوری که در آن زمان سرزمین موعود خوانده می‌شد را برای وقوع رنج‌های کارل راسمان، جوان هموطن خود انتخاب می‌کند.

به گزارش خبرآنلاین، «امریکا» نوشته فرانتس کافکا در ۳۰۴ صفحه با قیمت ۶۵۰۰ تومان از سوی نشر ماهی منتشر شد. این رمان مانند بیشتر آثار کافکا، ناتمام مانده است. نخستین تحریر فصل‌های اول کتاب در سال ۱۹۱۳ انجام شده و فصل «آتش کار» در‌‌‌ همان سال منتشر شد.

نویسنده در این رمان تلاش کرده دو تصویر از جامعه آمریکا را در کنار هم بگذارد؛ نخست تصویری از دور، خیالی و وهمی که آن کشور را کشور صلح و خوشبختی نشان می‌دهد و از سراسر دنیا مردمی را به سوی خود می‌کشاند و دیگر تصویری حقیقی و از درون که زندگی در این جامعه ناآرام را افشا می‌کند که چون کابوسی پر از تیره روزی و تاریکی و هول و هراس پایان ناپذیر است.

داستان «آمریکا» که علی‌اصغر حداد آن را ترجمه کرده، از لحظه‌ای شروع می‌شود که در می‌یابیم کارل روسمان، جوان شانزده ساله در پی فریفته شدن توسط دختری پیشخدمت، پدر و مادر و کشورش را ترک می‌کند و با یک کشتی تجاری وارد بندر نیویورک می‌شود. نویسنده در خصوص برخورد قهرمان داستان با این کشور اینگونه می‌نویسد: «مجسمه آزادی در انفجار نور خورشید جلوه دیگری دارد و کارل روسمان با اشتیاق به آن می‌نگرد. دست حامل شمشیر، چنان افراشته است که انگار بر تمام جهان سایه افکنده است. نسیم ملایمی در اطراف مجسمه می‌وزد. کارل روسمان با دیدن مجسمه به خود می‌گوید: آزادی چه بلندایی در اینجا دارد...»

در فصل نخست این رمان می‌خوانیم:

«کارل در حال پیاده شدن، ناگهان به یادش می‌آید که چترش را جا گذاشته است. به عجله برمی گردد و ضمنا همه وسایلش را که در یخدانی جا داده بود، به مردی در عرشه می‌سپرد که برای او نگاه داری کند تا برگردد ولی کارل در پیچ و خم راهروهای کشتی گم می‌شود و از اتاق موتور خانه کشتی سر در می‌آورد. او در جستجویش به در کوچکی می‌رسد. صدایی از داخل می‌گوید، وارد شو و او به جستجوی چترش گام در اتاق مرد تنومندی می‌گذارد و می‌گوید راه را گم کرده است. کارل احساس ناامنی می‌کند، ولی متوجه می‌شود که مرد تنومند «تون تاب» کشتی و یک آلمانی است. تون تاب از سادگی کارل خنده‌اش می‌گیرد و به او می‌گوید چرا وسایلش را به غریبه سپرده و حال دیگر نه چ‌تر و نه یخدانش را دوباره نخواهد دید. حالا یخدانش رفته پیش چترش! توان تاب، به او خبر می‌دهد که در این بندر (نیویورک) نمی‌توان به کسی اعتماد کرد و امانت و امانتدار با هم غیب می‌شوند. مرد به کارل پیشنهاد می‌کندکه کمی منتظر باشد تا با هم بروند و در این فاصله او موقعیت ترحم انگیز خود را برای کارل شرح می‌دهد. می‌گوید علی رغم زحمت فراوان در کشتی، کارفرمایش که نامش شوبال است، پول او را به جیب زده، او را با تیپا از کشتی بیرون خواهد انداخت، ولی حالا می‌خواهد نزد کاپیتان برود و شکایت کند و «تون تاب» می‌خواهد که کارل با او بیاید».

کافکا تا زمان مرگ روی این اثر کار کرد و آن را به شکل نوعی «رمان امریکایی» طراحی کرد. برای نوشتن آن مجموعه‌ای از آثار مستند و شرح حال شخصیت‌های ایالات متحده، سفرنامه‌‌ها و خاطرات را مطالعه کرد. نوشتن کتاب تقریباً درحال اتمام بود که کافکا به دلیلی نامعلوم ناگهان آن را‌‌‌ رها کرد. بنا به گفته نویسنده که دوستش ماکس برود نقل کرده است‌: «در متن اول که در سال ۱۹۲۷ منتشر شد قرار بود فصل پایانی توصیف شکوفایی شخصیت کارل جوان، قهرمان رمان، در شغل منتخب خود باشد و او به وطنش بازگردد و با پدر و مادرش آشتی کند».

۲۹۱/۶۰

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 151550

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 4 =