علی اکبر محتشمیپور، در گفتگویی که ۴ سال پیش انجام شده است به بیان نکاتی پیرامون موفقیت های نیروهای مقاومت در عراق و سوریه، آینده منطقه و آینده نیروهای مقاومت و ... پرداخته است. بخشی از این گفتگو را در ادامه می خوانید.
شما از بنیانگذاران حزب الله لبنان و از نزدیکترین افراد بهحضرت امام هستید. اکنون با توجه به موفقیتهای ماههای اخیر نیروهای مقاومت در عراق و سوریه و لبنان و پایان نظامی داعش، آینده منطقه را چطور میبینید و از نظر شما منطقه به کدام سمت پیش خواهد رفت؟
شما در مطلع سخنتان من را از جمله موسسان نیروی مقاومت مطرح کردید، اما موسس اصلی حزب الله شخص حضرت امام (ره) بودند یعنی فکر، طرح و اندیشه تاسیس حزب الله لبنان مربوط بهشخص حضرت امام بوده است.
بعد از فتح خرمشهر و شکست قاطع رژیم بعث عراق و صدام حسین، من در سوریه بهعنوان سفیر جمهوری اسلامی مشغول بهفعالیت بودم. در این هنگام بهمن خبر دادند که یک هیات بلند پایه نظامی و سیاسی در حال آمدن بهسوریه است، و شما نیز برنامه ملاقات با حافظ اسد رییس جمهور سوریه را هماهنگ کنید.
وقتی این هیات وارد سوریه شد هم ارکان وزارت خارجه و هم فرماندهان سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی آن را تشکیل میدادند و رئیس هیات جناب دکتر ولایتی بود و در کنار دکتر ولایتی، وزیر دفاع جناب سرهنگ سلیمی حضور داشت؛ در میان چهره های برجسته ای را که در آن زمان آمدند، اگر بخواهم به نام افرادی اشاره کنم، باید از آقای محسن رضایی فرمانده کل سپاه پاسداران و آقای رفیق دوست (عضو شورای فرماندهی سپاه که اندکی بعد، وزیر سپاه پاسداران شد)، هم نام ببرم.
البته سپاه در آن موقع بهصورت شورایی اداره میشد. فرمانده نیروی زمینی ارتش و تعدادی از فرماندهان ارتش از جمله مرحوم شهید صیاد شیرازی و دیگران نیز بودند.
ملاقاتی با آقای حافظ اسد رییس جمهوری سوریه ترتیب داده شد که متجاوز از چهار ساعت طول کشید. در این ملاقات بحث این بود که با توجه به حمله اسراییل به لبنان و اشغال جنوب لبنان و بیروت توسط نیروهای اسرائیلی و اشغال برخی از منطقه بقاع تا مرزهای سوریه، و با توجه بهاینکه نیروهای ایران (از ضرورت حضور در مقابل ارتش عراق با توجه به فتح خرمشهر و احتمال برقراری آتش بس) آزاد شده اند، برای مشارکت در دفاع از لبنان و سوریه این آمادگی را دارد که تا ۱۱ لشکر از لشکرهای سپاه و ارتش بهمنطقه اعزام شوند.
آنها گفتند کلیه سلاح و مهمات و هزینههای لشکر توسط خود ایران تامین میشود و یک اتاق عملیات مشترکی هم برای فرماندهان نظامی ایران و سوریه در سوریه تشکیل خواهد شد که تصمیم گیریها در رابطه با نحوه مقابله با اسرائیل در آن اتاق عملیات گرفته خواهد شد.
حافظ اسد زیر بار نمی رفت و معتقد بود که شما صدام و رژیم عراق را نمیشناسید. بر این اساس، فکر نکنید جنگ تمام شده، این جنگ ادامه پیدا میکند و صدام باز هم حمله خواهد کرد و شما با رژیم عراق درگیر هستید. بر این اساس خودمان در سوریه با اسراییل درگیر خواهیم بود، میتوانیم دفاع کنیم و شما زحمت نکشید.
ولی بههرحال طبق تصمیمی که در شورای عالی دفاع گرفته شده بود، قرار بود ایران در سوریه همگام با نیروهای سوری در این جنگ مشارکت داشته باشد. در نهایت قرار بر این شد که فرماندهان ایران و سوریه با هم بنشینند و هماهنگی کنند و در مورد نحوه انجام کار تصمیم بگیرند. این هیات حدودا چهار پنج روز در سوریه بودند، جلسههای متعددی برگزار شد و تصمیم گرفته شد که ۱۱ لشکر بهسوریه اعزام شوند. هیات به ایران بازگشت و بلافاصله لشکر محمد رسول الله (ص) بهفرماندهی حاج احمد متوسلیان از یک سو و نیروهای چتر باز و کلاه سبزهای ارتش جمهوری اسلامی ایران هم از سوی ارتش و نیروهای مسلح بهسوریه آمدند.
چهار هواپیما متشکل از ۲ هزار نیرو از سپاه و بسیج و ارتش نیز وارد سوریه شدند، و سلاحهای سبک، نیمه سنگین و سنگین بهوسیله هواپیماهای نظامی بهسوریه منتقل شد. هر شب یک هواپیما وارد میشد و ما استقبال میکردیم و آنها را در سوریه اسکان می دادیم اما روز پنجم دیدیم که نیرویی نیامد و روند اعزام متوقف شده است. با ایران تماس گرفتیم، گفتند امام مخالفت کرده اند و دستور داده اند که نیرو به سوریه اعزام نشود.
این خبر خیلی برای ما سنگین بود چرا که همه به این نیروها دل بسته بودند، بهخصوص لبنانیهایی که تحت اشغال اسراییل بودند، لذا من بههمراه حاج محسن رفیق دوست که آن موقع عضو شورای فرماندهی سپاه بود و بهعنوان مسئول تدارکات نیروهای مسلح بهسوریه آمده بود، بهتهران آمدیم و یک ملاقات از امام خواستیم. خدمت ایشان رسیدیم و من مفصل راجع این موضوع با حضرت امام صحبت کردم و از وضعیتی که پیش آمده اظهار نگرانی کردم.
به امام گفتم، اگر ما نیرویی به سوریه نمی فرستادیم، مشکل نبود، اما الآن که نیرو فرستاده شده و این تصمیم در همه رسانهها اعلام شده، متوقف شدن کار خیلی از نظر پرستیژ و حیثیتی برای جمهوری اسلامی و انقلاب خوشایند نیست، بهخصوص که روی افکار عمومی مسلمانان بهخصوص شیعیان سوریه و لبنان تاثیر منفی میگذارد چرا که خواهند گفت ایران وعده داده، خودش خلف وعده کرده و وسط راه سوریه را تنها گذاشته است. (چون) این سوریه نبوده که درخواست بکند و مجبور باشد، این ما بودیم که سوریه را مجبور کردیم که بپذیرد نیروهای ما نیز در کنار آنها وارد عرصه مبارزه با رژیم صهیونیستی شوند. بر این اساس، بهامام عرض کردم برای ما در سوریه، پاسخگویی به سوالاتی که از طرف خبرنگاران و مردم عادی می شود، خیلی سخت است. من آنقدر تحت تاثیر احساسات خودم و شرایط سوریه و لبنان قرار گرفته بودم که این حرفها را که بهامام میزدم، با اشک صحبت می کردم. حضرت امام با آرامش همه حرف های من را گوش کردند و بعد فرمودند که شرایط ما در داخل و خارج کشور استثنایی است.
تحلیلی که امام (ره) در آن روز ارائه داد، برای من بسیار بسیار مهم و جالب بود که یک رهبری که اصلا سابقه نظامی گری نداشته است، امروز در مقام رهبری یک انقلاب، مدیریت کشور، نظام و انقلاب را بهعهده دارد، چگونه مسائل را با دقت و ظرافت تجزیه و تحلیل و تصمیم گیری می کند.
امام فرمودند که شرایط جنگ ما با صدام و رژیم بعث عراق کاملا متفاوت است با اینکه نیرو در یک کشور دیگر اعزام کنیم. ما در شرایطی با عراق می جنگیدیم و از کشورمان دفاع می کردیم که نیروهای ما یک عقبه ای بهمساحت جغرافیایی ایران داشتند، تمام مردم ایران از شهر و روستا این نیرو را پشتیبانی می کردند و می کنند، تمام بیمارستان های ما در خدمت مجروحان و تمام مساجد و حسینیهها نیز در خدمت تدارکات جبهه بوده و هست. اما در سوریه و لبنان یک انقطاع کامل بین کشورمان و آن منطقه داریم، چه کسی می خواهد از نیروهای ما در سوریه و لبنان پشتیبانی کند؟! هر اتفاقی بیفتد ما مسئول جان بچههایمان هستیم. در اینجا ما به راحتی نیروهایمان را تدارک می کردیم اما الان باید از کدام فضا استفاده کنیم و امکانات را برای تدارک نیروهایمان بسیج کنیم، از راه عراق که در جنگ هستیم و از راه ترکیه نیز که عضو ناتو است.
علاوه بر آن، امام بههیچ وجه از چنین تصمیمی که در شورای عالی دفاع گرفته شده بود، اطلاع نداشتند و وقتی از طریق رسانهها متوجه این تصمیم و ورود نیروهای ایران بهسوریه و لبنان شده بودند دستور توقف را صادر و از تداوم اعزام جلوگیری کرده بودند.
آیا باز هم این اتفاق افتاده که مسئولان ارشد بدون اطلاع امام (ره)، تصمیمهای بهاین مهمی بگیرند یا این که اقدامات را از قبل با امام یا دفتر امام، هماهنگ میکردند؟
من چون سابقه طولانی در رابطه با امام دارم عرض می کنم، این یک موردش بود که بدون اینکه امام در جریان باشد تصمیمی گرفته شد، ولی وقتی متوجه این تصمیم اشتباه شدند با آن مخالفت کردند. مدیریت و تدبیر امام این گونه بود که بهافرادی که مسئولیتهای مختلفی دارند، اختیارات میدادند و از آنها مسئولیت میخواستند و آنها در تصمیم گیری آزاد بودند.
بر اساس قانون اساسی، حضرت امام فرمانده کل قوا بودند ولی اختیارات فرماندهی کل قوا را در انحصار شخص خودشان قرار نداده بودند، حساب می کردند که وزیر کشور مسئول امنیت و انتظامات کشور است و نیروهای امنیتی که در آن زمان نیروهای کمیته، شهربانی و ژاندارمری بودند باید در چهارچوب سیاست های دولت و وزارت کشور عمل بکنند و لذا حضرت امام بهوزرای کشور اختیارات فرماندهی کل قوا را اعطا می کردند و وزیر کشور جانشین فرماندهی کل قوا در نیروی انتظامی می شد.
در مورد ارتش و سپاه هم همین طور بود و زمانی که بنی صدر رئیس جمهور بود، جانشین فرماندهی کل قوا در نیروهای مسلح شد و بعد از بنی صدر هم این اختیارات بهفراخور بهبرخی اعطا می شد که آخرین فردی که جانشین حضرت امام شد، آیت الله هاشمی رفسنجانی بود که مسئولیت جنگ را بر عهده داشت. بر این اساس، جانشینی فرماندهی کل قوا نیز بهایشان واگذار و اعطا شد.
یک موقعی دکتر ولایتی از برخی از وزیران گلایه کرده بود که اینها در سیاستهای خارجی دخالت می کنند و برای وزارت خارجه مشکلاتی ایجاد می شود. حضرت امام نامه نوشتند برای مهندس (میرحسین) موسوی و فرمودند که ولو اینکه همه وزارتخانهها مسئولیت مشترک دارند اما هر وزیری در حیطه وزارتخانه خودش مسئولیت مستقیم دارد و باید پاسخگو باشد و وزیران نباید در کار دیگر وزیران و وزارتخانهها دخالتی داشته باشند و در این خصوص وزارت خارجه و شخص وزیر امور خارجه را مثال زده بودند.
همین نامه باعث شد که در دور دومی که ما میخواستیم (به عنوان وزیر کشور) رای اعتماد از مجلس بگیریم، مخالفان من در مجلس، آمدند و این نامه امام را مطرح کردند که تنها کسی که در دولت راجع به مسائل خارجی از جمله آمریکا، اسرائیل و فلسطین و لبنان و جاهای دیگر اظهار نظر می کند آقای محتشمی پور است پس، منظور امام ایشان است و ایشان مخالف مشی امام عمل می کنند و لذا یک چنین نامه تندی را برای نخست وزیر فرستادند و اشاره به این موضوع کردند.
اتفاقا امام که مباحث مجلس را پیگیری می کردند، وقتی این بحثها داغ میشود، بهحاج احمد آقا می فرماید احمد! این ها در مجلس با مطرح کردن این نامه چماقی را درست می کنند که آقای محتشمی را حذف کنند. بهیکی از نمایندگان مجلس بگو که سوالی در این رابطه از من بکند. لذا در آن زمان زنگ می زنند بهحجت الاسلام مجید انصاری که شما یک سوالی مطرح کنید از امام که آیا شما نظرتان از طرح این نامه آقای وزیر کشور، آقای محتشمی بودند؟!. آقای انصاری این نامه را استفتا می کند و برای جماران و امام می فرستد. امام نیز جواب می دهد منظور من از آن نامه آقای محتشمی نبوده و ایشان با هوش سیاسی خود به اسلام و ایران خدمت کرده اند.
حضرت امام (ره) بهدستگاهها و شخصیتها مسئولیت میدادند و از آنها مسئولیت میخواستند، مگر در موارد نادر وقتی می دیدند که انحراف، زاویه اش خیلی منفرجه می شود، ورود می کردند و جلوی انحراف را می گرفتند.
آینده مقاومت را در منطقه با توجه بهپیروزی بر داعش در عراق و سوریه چطور می بینید؟
آقای جعفری ببینید اگر بخواهم وارد ریز قضایا بشوم، قصه خیلی طولانی می شود ولی یک نکته ای را میخواهم عرض کنم که جمهوری اسلامی یک الگویی را در زمان امام با مشورت و یا طرح حضرت امام ایجاد کرد که همین الگوی حزب الله لبنان و مقاومت اسلامی در لبنان است که نزدیک به ۴۰ سال است که سرپا و موفق است و با کمترین اشتباه، آن مسیری را که از همان اول سیاست گذاری شده را ادامه می دهد و موفق هم پیش می رود.
در موارد نادری ممکن است اشتباهی صورت گرفته باشد، و این بهخاطر شالوده ای است که با نظر حضرت امام در ابتدا ریخته شد و مقاومت اسلامی شکل گرفت. ما موارد دیگری هم داریم که بانی و تَبَنی آن بهقول عربها بهوسیله جمهوری اسلامی بوده اما آن موارد، مواردی نبوده که امام دخالتی کرده باشد یا نظریه ای داده باشند. یک موردش شورای عالی افغانستان است که در داخل ایران، این شورای عالی تشکیل می شد و طبیعتا از دستگاه های مختلف شامل وزیر کشور، وزیر اطلاعات، فرمانده کل سپاه، نماینده آیت الله منتظری که آن موقع آقای ابوشریف بود، همه عضو بودند.
تصمیم گیریها راجع به احزاب مختلف سنی و شیعه افغانستان در این شورا گرفته می شد و این گروههای مبارز افغانستانی که آن موقع در برابر شوروی سابق مقاومت می کردند نیز به وسیله این شورا پشتیبانی می شد. من بعد از اینکه از سوریه برگشتم و بهصورت طبیعی عضو این شورای عالی شدم در یکی از جلسهها خدمت اعضا این مساله را مطرح کردم که مشکل ما در افغانستان با این وضعیتی که هست حل نخواهد شد. و الآن اگر بخواهیم طرح موفقیت آمیز داشته باشیم، باید طرح لبنان را در افغانستان و عراق هم پیاده کنیم. ما در لبنان ۲ راه داشتیم؛ یک راه شکل دادن مقاومت بههمین شکل فعلی و یک راه هم این بود که احزاب اسلامی موجود در لبنان را در جلسه ای جمع کنیم و شورای عالی احزاب اسلامی لبنان را تشکیل بدهیم و آموزش بدهیم و برای دفاع در برابر اسرائیل اسلحه و مهمات و امکانات در اختیارشان بگذاریم اما نظر امام این نبود.
امام(ره) نظرشان این بود که ما خودمان یک تشکیلاتی را برنامه ریزی و تاسیس کنیم و در چهارچوب یک حرکت واحد و یکپارچه که هم از نظر نظامی و هم از نظر عقیدتی کارآمد باشند برای مقابله با اسراییل تاسیس شود نه اینکه یک شرکت سهامی درست کنیم و هر گروهی خود را شریک بداند و سهم خودش را بگیرد بهعنوان اینکه برود با اسراییل وارد نبرد شود چون در این صورت، بحث منافع شخصی و تحصیل بیشتر امکانات جایگزین بحث مبارزه با اسرائیل می شود.
این موضوع باعث کینه میشد و هر گروه که امکانات بیشتری کسب می کرد، مابقی سعی در حذف آن میکردند. بر این اساس، درگیر میشدند شبیه چیزی که امروز در افغانستان است. ما الآن حدود هشت گروه مجاهد شیعه در افغانستان داریم بهجایی که با دشمن وارد مبارزه و جنگ شوند با خودشان می جنگند، شیعه با شیعه و سنی با سنی و... . این بزرگترین خطر و تهدید افغانستان است. علت اینکه آنها (دولت مجاهدین) در مقابل طالبان سقوط کردند و از بین رفتند، بهخاطر این است که خودشان با خودشان می جنگیدند، یک تشکیلات منسجم یکپارچه در افغانستان نبود، بلکه جبهه بود، جبهه ای متشکل از شرکتهای مختلف که منافع خود را دنبال می کردند، لذا این طرح، طرح موفقی نیست. طرح عراق نیز همین طور بود. در عراق هم حزب الدعوه از یک طرف، امل اسلامی از یک طرف، و گروه های دیگر شیعه عراق از یک طرف جمع شده بودند و یک شرکت سهامی تشکیل داده بودند در حالی که طرحی که امام مبتکرش در لبنان بود، ایجاد یک تشکیلات واحد و یکپارچه از هر حیث بود. بنابر این از وقتی اساسنامه حزب الله که در سال ۶۲ بهوسیله یکی از اعضای حزب الله اعلام شد و در آن مسائل مربوط بهحزب الله اعم از اعتقادات، مرام نامه و اساس نامه در نزدیک به ۲۰ صفحه A۴ تدوین و اعلام شد و بر همان پایه نیز عمل می کند، موفق بوده است.
البته یک تغییرهایی در سیستم تشکیلاتی حزب الله انجام شده، در گذشته شورایی اداره می شد، شورای حزب الله بود ولی امروز بهوسیله دبیرکل حزب الله مدیریت می شود، یک تغییراتی بهمرور زمان انجام شد ولی ریشه ای و مبنایی نبود، بلکه مبنای آن یک مبنای قوی و استواری است که حزب الله همچنان بر اساس آن پافشاری می کند و راهش را ادامه می دهد و بهاین راحتی نه آمریکا و نه اسراییل و نه هیچ قدرتی نمی تواند حزب الله لبنان را از پای درآورد.
۲۷۲۱۵