نابسامانی در حوزه علم یابی، نه فقط با گذاشتن افراد نادان در پست های اجرایی مهم در حوزه فرهنگ و علم بیش از پیش شده، بلکه رها کردن بخش دیگری از حوزه های دانشی و دانش زا، ابزارهای لازم را از دسترس پژوهشگران خارج کرده و آنان را با فقری که ناشی از ندانم کاری است، گرفتار مشکلات عدیده کرده است.


دغدغه رسیدن به تمدنی سرشار از فلاح و رفاه در میان کلمات شماری از مسؤولان جمهوری اسلامی دیده می‌شود، اما مع الاسف به لوازم آن توجه شایسته ای صورت نمی گیرد.

در حوزه مباحث معرفتی به ویژه در شناخت درست مفهوم «علم» ضعف بزرگی بر نهادهای علمی ما حاکم است. علم و دانایی با بسیاری از مصلحت اندیشی های نابهنگام، هم از نظر مفهومی و هم مصداقی، گرفتار برداشت های محدودیت ساز شده، و امکان دستیابی به معلومات اصیل و واقعی را از میان برده است.

در صحنه عمل، محدودیت های ناشی از برداشت های اشتباه از مفهوم علم، پژوهشگران و دوستداران پژوهش را در همه عرصه ها بویژه عرصه های علوم انسانی زمینگیر کرده و مانع از رشد تفکر و اندیشه و خلاقیت شده است. نتیجه این رویه، تکرار مکررات و مرور بر مطالب سابق طی سالهای گذشته و عدم ظهور فیلسوفان و متفکران جدید است، در حالی که علم توقف ندارد و هر روز باید به دنبال شناخت بیشتر حقیقت بود.

نابسامانی در حوزه علم یابی، نه فقط با گذاشتن افراد نادان در پست های اجرایی مهم در حوزه فرهنگ و علم، بیش از پیش شده بلکه رها کردن بخش دیگری از حوزه های دانشی و دانش زا ابزارهای لازم را از دسترس پژوهشگران خارج کرده و آنان را با فقری که ناشی از ندانم کاری است، گرفتار مشکلات عدیده کرده است.

ترس های بیهوده ناشی از تسلط غرب ما را به ایجاد محدودیت هایی واداشته که خود از سوی دیگر مانعی بر سر راه دسترسی به یافته های جدید بشری است. این در حالی است که هیچ قومی با سر در لاک خود کردن و دور شدن از دیگران، راه به جایی نخواهد برد.

تلقی علم به عنوان یک مفهوم محلی این مشکل را ایجاد کرده است که تصور کنیم ما درون خود باید علمی را تولید کنیم که جهان به دنبال ما بیاید، در حالی که علم محصولی است که همه عالم تولید می کند و بنابرین همه باید در آن مشارکت در تولید و مصرف داشته باشند.

سپردن میکروفون ها و آنتن ها و مجالس، در رسانه ها به کسانی که در هر علم و  موضوعی اظهار نظر و فضل فروشی کرده و کلیات ابوالبقاء بیان می کنند، تنها یکی از نشانه های انحطاطی است که ما در عرصه درست شناخت علم و اشاعه آن، گرفتارش هستیم.

مخالفت با ابزارهایی که علم را به صورت مشارکت و جهانی عرضه می کند، مانع و سد دیگری برابر پیشرفت علم در کشور است. در کشوری که حتی یک سایت متوسط برای جای دادن همه امکانات لغوی و داده های زبانشناسی که ابزار اولیه پیشرفت است ندارد، چه انتظاری برای پیشرفت وجود دارد؟ در کشوری که حتی یک دایره المعارف کامل فارسی به روز شده وجود ندارد و همه دایره المعارفهایش یکی از اول و دیگری از وسط و سومی از آخر ناقص است، چطور می تواند پیشرفت داشته باشد؟

تا وقتی که مفهوم علم درست درک نشود، مفهوم مشارکت علمی دقیقا فهمیده نشود، روش های نادرست در آموزش و تحصیل اصلاح نشود و محدودیت های خود ساخته افراد سخت ذهن از میان نرود و امکانات موجود تسهیل نگردد و روش های نوین برای اشاعه علم به رسمیت شناخته نشود و محددویت های سر راه آن از بین نرود، و هر کسی تنها در حوزه تخصصی اش اظهار نظر نکند، امکان آن که به دغدغه تمدنی سابق الذکر رسیدگی شود وجود نخواهد داشت.

اینها در حالی است که استعداد بالقوه نیرومندی در ایران وجود دارد که شایسته است به آن توجه بیشتری شده و با فراهم کردن شرایط لازم در حوزه فرهنگ، اجتماع، و به خصوص سیاست، برای به فعلیت رسیدن آن تلاش کرد.

کد خبر 157786

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 4 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام US ۱۶:۴۵ - ۱۳۹۰/۰۳/۲۷
    0 0
    وقتی یکی از بزرگترین مقامات کشور چاپ مقاله در مجلات آی اس آی را فروش علم کشور می داند (!)، واقعا همین رشد فعلی هم بیشتر شبیه معجزه به نظر می رسد!
  • بدون نام DE ۰۳:۴۶ - ۱۳۹۰/۰۳/۲۸
    0 0
    خدا پدرت بیامرزه.. این هم اضافه کن : وارد کردن سیاست و سیاستزدگی و طرفداری از یک جناح خاص در همه عرصه ها نخبگان علوم انسانی را فراری داده وچماق دارهای دیروز ویران کننده حریم داشنشگاهها شدن استاد دانشگاه...
  • بدون نام IR ۰۴:۵۳ - ۱۳۹۰/۰۳/۲۸
    0 0
    سلام لطفا آدرس وبلاگ استاد را برای من ارسال نمایید با تشکر
  • عبدالحسین طالعی IR ۰۷:۰۸ - ۱۳۹۰/۰۳/۲۸
    0 0
    دغدغه های شما قابل اهتمام جدی است. مقالات دکتر رضا منصوری نیز چنین نکات مهمی دارد. لطفا به صورتی گرچه بازچاپ باشد منعکس شود.
  • خواجه عبدالله انصاری IR ۱۳:۰۸ - ۱۳۹۰/۰۳/۳۱
    0 0
    چه توان کرد با این کار و چه توان کرد با این کردار و چه توان گفت از این اسرار؟یکی می دود و نمی رسد و دیگری خفته و می رسد. از این علم ناآموخته گاه در عرقم و گاه سوخته.