شهیدرجایی نشانه‌هایی دارد که مال خودش است. ما باید چهره را ترسیم کنیم و قضاوتش را به عهده جامعه بگذاریم.

زینب صفری: قرار مصاحبه را در موزه عبرت گذاشتیم. وارد موزه (همان بازداشتگاه کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک) که می‌شوی هم چیز حتی آجرهایی که بر روی آنها نام مبارزین ضد شاه نوشته شده است شما را به بیشتر از 30 سال قبل می‌برد. در کتابخانه این موزه مردی است که بی هیچ ادعایی از خاطرات خود با شهید رجایی می‌گوید. مردی است که وقتی از سوابق انقلابی‌اش پرسیدم با تواضع از آن گذشت و در واکاوی گذشته‌اش تنها به بیان خاطرات خود از شهید رجایی اکتفا کرد. خاطراتی که به روزهای فعالیتش در بخش فرهنگی کمیته پیگیری شورای انقلاب باز‌می‌گشت. گفت و گوی خبر با قاسم تبریزی را در ادامه بخوانید.

آقای تبریزی آشنایی شما با شهید رجایی از کجا آغاز شد؟
من در بخش فرهنگی کمیته پیگیری شورای انقلاب بودم و به همین دلیل هم از زمان ورود آقای رجایی به وزارت آموزش و پرورش تا دوران نخست‌وزیری ایشان عمدتاً هفته‌ای یک‌بار با ایشان جلسه داشتیم و و از نزدیک با ایشان در ارتباط بودم. نامه‌ها و شکایات و درخواست‌های زیادی که عمدتاً از آموزش و پرورش به ما می‌رسید را به شهید رجایی گزارش می‌دادم و اگر همکاران در کمیته پیگیری پیشنهادی داشتند آن را به ایشان منتقل می‌کردم.

چه ویژگی‌هایی در شخصیت شهید رجایی دیدید؟
با توجه به شناختی که از ایشان داشتم شهید رجایی دارای یک شخصیت منسجم علمی و عملی بود. امام جمله معروفی درباره ایشان داشت که می‌گفت: «رجایی عقلش بیشتر از علمش است.» رجایی متن جامعه را می‌شناخت و همواره به مردم وفادار بود و هیچ‌گاه مقام و موقعیت و شهرت نتوانست ایشان را اسیر کند. همواره چه در دورانی که رئیس‌جمهور بود و چه نخست‌وزیر و وزیر و نماینده مجلس، همان زندگی ساده معلمی خود را داشت و با تاکسی رفت و آمد می‌کرد. در دفترش همان غذای ساده‌ای را می‌خورد که همه می‌خوردند و نمی‌خواست چیزی بیشتر از دیگران داشته باشد. ایشان اکثراً شب‌ها را در وزارتخانه می‌خوابیدند چون در دوران جنگ مشکلات زیاد بود و گاهی مجبور می‌شد جلسات را ساعت 12 شب بگذارد. با این حال بسیار آرام بود و بی‌خوابی و پرکاری او را خسته نمی‌کرد.

شهید رجایی از منطق و عقل والایی برخوردار بود و تحمل بالایی در برخورد با مخالفینش داشت. یک‌بار منافقین عده‌ای از دانش‌آموزان را آورده بودند وزارتخانه تا علیه رجایی تظاهرات کنند و آنها شعار می‌دادند «مرگ‌بر رجایی، وزیر ارتجاعی». آقای رجایی در واکنش گفت: من باید بروم و با آنها صحبت کنم چون آنها فریب خورده‌‌اند. سپس رو به دانش‌آموزان کرد و گفت: من شعارهای شما را گوش کردم شما هم حرف‌های مرا گوش کنید... و سپس حدود نیم ساعت با آنها صحبت کردند و دانش‌آموزان هم متقاعد شدند و رفتند.

شهید رجایی در رعایت بیت‌المال بسیار دقت داشت و به آن اهمیت می‌داد. یک‌بار پسرش که نوجوان بود به دفتر آمد و می‌خواست موتور را سوار شود و برود. شهید رجایی به او گفت که این موتور بیت‌المال است و ما حق نداریم به آن دست بزنیم.

ایشان احترام به انسان بودن افراد را رعایت می‌کرد. در عین حال که طرز فکر و مشی طرف مقابلش را نمی‌پسندید اما در برخورد، حرمت آنها را رعایت می‌کرد. یادم هست که یکی از دوستان من در کمیته پیگیری به آقای رجایی گفت: آقای رجایی شنیدی مهندس بازرگان درباره‌ات چه نوشته؟ و بعد یک کلمه سخیفی را هم به کار برد.

آقای رجایی با متانت پاسخ داد: «فرمودید که جناب آقای مهندس بازرگان چه فرمودند؟» یعنی ایشان همواره خود را به رعایت ادب و اخلاق مقید می‌کرد و عدم پذیرش دیدگاه طرف مقابل را دلیل بر حرمت‌شکنی و تعرض به شخصیتش نمی‌دانست. هیچ‌گاه از ایشان غیبت و بدگویی درباره کسی نشنیدم. بسیار شخصیت آرام و قانونگرا و منظمی داشت. من فکر می‌کنم اگر ایشان در واکنش به جریانات مخالف خود و بنی‌صدر منفعلانه عمل می‌کرد و یا دچار تندروی شده و متعرض می‌شد امروز انقلاب تداوم پیدا نمی‌کرد.

به نظر می‌رسد چنین شخصیتی است که می‌تواند تشنج و اختلاف و ناآرامی‌ جامعه را به یک امنیت نسبی تبدیل کند. معتقدم اگر رجایی امروز به عنوان نماد وزیر و رئیس‌جمهور معرفی می‌شود به دلیل عقلانی اندیشیدن و عمل کردن، داشتن سعه‌صدر و صبوری، حرکت در مسیر قانون و اعتقاد و ایمان به مبانی و معارف الهی است.

شهید رجایی اجازه نمی‌داد هیچ‌کدام از اقوام و نزدیکانشان به او نزدیک شده و در جایگاه قدرت و امکانات قرار بگیرند. زیرا معتقد بود که باید امانتدار بود.

آقای تبریزی با توجه به ویژگی‌هایی که برشمردید ادعای آقای احمدی‌نژاد مبنی‌بر پیروی از شهیدرجایی را چطور ارزیابی می‌کنید؟
من نمی‌خواهم در این رابطه قضاوتی داشته باشم. اما باید این نکته را به یاد داشته باشیم که باید مثل عین ممثل باشد. شهیدرجایی نشانه‌هایی دارد که مال خودش است. ما باید چهره را ترسیم کنیم و قضاوتش را به عهده جامعه بگذاریم. گاهی می‌بینیم فردی یک شخصیت بزرگ را نمی‌شناسد لذا یا می‌خواهد در تعریف از آن شخصیت خودش را بزرگ کند یا شخص دیگری را به لحاظ سیاسی بکوبد و یا می‌خواهد در تعریف از آن شخصیت جریان جدیدی را به وجود آورد. به هر حال شهید رجایی دارای یک شخصیت خودساخته و قانونگرا بوده و حرکتش براساس عقل و دین است. تا جایی که بعضی از علمای بزرگ ما ایشان را به عنوان یک متدین و متعبد و مؤمن می‌شناسند و متخصصین ما هم او را به عنوان مدافع علم و دانش می‌دیدند.

این روزها برخی چهره‌هایی که ما تاریخ و هویت انقلاب را با آنها می‌شناسیم مانند هاشمی تخریب می‌شوند. به نظر شما این اقدامات از بین بردن هویت و تاریخ انقلاب نیست؟
واقعاً نمی‌دانم. در این مورد باید صبر کرد تا زمان بگذرد و اسناد و مدارک بیشتری را دید اما این را می‌دانم که همان اشتباهی را که ما در مشروطه و در نهضت ملی انجام دادیم و ضربه خوردیم الان دوباره دارد تکرار می‌شود.

در انقلاب مشروطه همه علما و متدینین و شخصیت‌های معتمد و موجه آمدند. درست وقتی که به پیروزی رسیدیم اختلاف شروع شد. در این اختلافات هم شیخ‌ فصل‌الله به دار آویخته می‌شود هم شیخ عبدالله بهبهانی ترور می‌شود و هم سیدمحمد طباطبایی منزوی می‌گردد. تا روی کارآمدن رضاخان بیش از 180 نفر ترور می‌شوند که بخشی از آنها علما و مجتهدین بزرگ بودند.

در این میان جریان فراماسونری، سلطنه‌ها و دوله‌ها و عوامل غیرانقلابی و فرصت‌طلب مسیر انقلاب مشروطه را منحرف کردند و بعد از آن محیط ناامن شده و تشنج و ترور افزایش می‌یابد و ایران به دو بخش روسی و انگلیسی تقسیم می‌شود و قراردادهای ننگین منعقد می‌گردد و چهره‌های انقلابی هم در این فضا یا مأیوس می‌شوند یا خودشان را کنار می‌کشند و در نتیجه از دل این شرایط رضاخان بیرون می‌آید. به هر حال تاریخ برای عبرت گرفتن است و نباید اشتباهات گذشته را تکرار کرد.

کد خبر 15880

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین