۰ نفر
۷ تیر ۱۳۹۰ - ۰۴:۴۲

اگر ریگان جای اوباما نشسته بود با افغانستان چه می کرد؟

سارا معصومی

از اعلام استراتژی باراک اوباما در افغانستان تا کنون موجی از اما و اگرها در کار رئیس جمهور آورده شده است. جنگی که ده سال پیش در حال و هوایی نه عاقلانه بلکه حسی و تاثیر گرفته از ماجرای یازدهم سپتامبر 2001 آغاز شد اکنون برای به پایان رسیدن سیلی از تحلیل ها را به راه انداخته است.
همگان روزهای پرالتهاب آخرین انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده را به یاد دارند. باراک اوباما در قامت نخستین رئیس جمهوری سیه چرده کشورش از " تغییر " در تمام حوزه ها سخن گفت. تغییر در سیاست داخلی و همچینن سیاست خارجی. پایان دادن به جنگ هایی که میراث شوم جورج بوش جمهوری خواه برای دموکرات ها بود در راس سیاست اوباما در حوزه دیپلماسی قرار گرفت. باراک برای مقابله با انتقادهایی که بعدها دامان وی را برای عقب نشینی نسبی از افغانستان می گرفت چاره ای چید و در ابتدای امر 30 هزار نیروی تازه نفس به قندهار و هلمند که قلب شبه نظامی گری در افغانستان است اعزام کرد.


توماس فریدمن روزنامه نگار مشهور و ستون نویس روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز با یادآوری تاریخی این حرکت اوباما گشتی به گذشته و تاثر آن بر تحولات آینده زده و می نویسد: در سال 2009 زمانی که اوباما خبر اعزام نیرو به افغانستان را صادر کرد من هشدار دادم که این استراتژی تهاجمی تنها زمانی جواب خواهد داد که سه مساله رعایت شده باشد:
1. پاکستان تغییر ماهیت داده و کشوری متفاوت شده باشد.
2. حامد کرزی که ریاست جمهوری افغانستان را عهده دار است تغییر مرام داده باشد.
3. موفقیت ما در بازسازی سیاسی و اقتصادی افغانستان.


فریدمن در ادامه نوشتار خود برای این روزنامه آب پاکی را بر دستان اوباما ریخته و تاکید می کند که هیچ کدام از دستاوردها امروز در سبد اوباما قرار نگرفته است : اگر وادار به انتخاب دو واژه از میان چهار واژه باخت دیرهنگام، باخت زودهنگام، باخت کم و باخت بسیار باشیم ، من ترجیح می دهم این عبارت واضح را برگزینم: باخت زودهنگام و کوچک.
در فضایی که بسیاری از تحلیل گران امریکایی هشدار می دهند که خروج نابهنگام از افغانستان می تواند موجی از مخالفان را مجدد به خاک ایالات متحده بکشاند و ضریب حملات ترریستی را افزایش دهد، کم هم نیستند کارشناسانی که مرگ اسامه بن لادن رهبر القاعده را پایان بازی می دانند و اعتقاد دارند که اکنون توپ در زمین افغان ها برای به دست گرفتن سکان کشور است.

توماس فریدمن در ادامه مقاله نسبتا انتقادی خود سه پرسش را مطرح کرده و پاسخ دادن به این پرسش ها را کلیدی ترین راه برای درک واقعیات افغانستان امروز می خواند:
1. خاورمیانه چه زمانی می تواند مراتب خرسندی شما را فراهم کند؟
2. جنگ سرد چگونه به پایان رسید؟
3. اگر رونالد ریگان امروز رئیس جمهوری آمریکا بود، چه می کرد؟

فریدمن که در بسیاری از نوشتارهای خود جانب رژیم صهیونیستی و کاخ سفید را در برابر اعراب می گیرد این بار عنان کلام را به نوعی واقع بینی سیاسی داده و در پاسخ به سوال نخست می نویسد: مواردی بود که ما خاورمیانه را عاشقانه دوست داشتیم:
• روزی که امور سادات به بیت المقدس رفت.
• روزی که اهل تسنن در عراق علیه القاعده موضع گرفتند.
• روزی که طالبان در سال 2001 میلادی با اندک تلاش امریکایی ها کابل را تحویل داده و رفتند.
• روزی که اسرائیل و فلسطین در اسلو توافقنامه ای مخفیانه امضا کردند.
• روزی که انقلاب ها در تونس، مصر ، لیبی و یمن رخ داد.

یک وجه مشترک در تمام این موارد وجود داشت و آن هم این بود: واشنگتن در هیچ کدام از این مسائل دخالت نداشت.
فریدمن در این یادداشت تاکید می کند که در خاورمیانه نگاهی سنتی به امریکا وجود دارد و آن را اینگونه تشریح می کند: زمانی که در این منطقه مردم طرحی از خود دارند و سودایی در سر مانند آنچه در مصر یا تونس رخ داد، از امریکا هم کمک جزئی می گیرند و این روند را تسریع می کنند. اما زمانی که مانند نمونه افغانستان نخواهند در عملیات سهیم شوند و یا هدفی خاص برای بیگانگان قایل باشند پای خود را از ماجرا بیرون می کشند.


فریدمن با بازخوانی تاریخی جنگ سرد می نویسد : جواب به دومین پرسش بالا بسیار ساده است، ماجرا زمانی تمام شد که نیروی اتحاد جماهیر شوروی سابق و چین مائویست که تئورسین های پشت این داستان بودند، به پایان رسید. چین انتقالی آرام از جریان مائویست به کاپیتالیسم را تجربه کرد اما اتحاد جماهیر شوروی سابق با سر و صدا از مارکسیسم به سمت کاپیتالیسم رفت.
فریدمن در ادامه این بحث به کاخ سفید نشین ها پیشنهاد می دهد که بحث مهار تروریسم را ورای افغانستان ببینند و هشدار می دهد که این مقوله تنها زمانی دفن می شود که نطفه جریان های رادیکال در دیگر نقاط جهان مانند پاکستان هم خشکانده شود.


سناتور جان مک کین که در جریان رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری در آمریکا مقابل اوباما قد علم کرده بود و موافق جدی جنگ در افغانستان و حمله به لیبی است ، هفته گذشته سوالی را با این مضمون مطرح کرد: اگر ریگان اینجا بود چه می کرد؟ مک کین در پاسخ به پرسش خود تاکید کرد که اگر سکان کاخ سفید در دستان ریگان بود وی نه جنگ در افغانستان و نه نبرد در لیبی را رها نمی کرد.
فریدمن در پاسخ به این سوال مک کین می گوید: من در بیست و پنجمین روز از ماه فوریه سال 1984 در بیروت بودم. پس از آنکه ماجرای بمب گذاری در فرودگاه بیروت رخ داد، ریگان دریافت که در میانه جنگی داخلی ایستاده و هر لحظه احتمال دارد دشمنی جدید خنجر بیرون بکشد. وی از این نبرد بیرون کشید.هشت سال بعد تاریخ نشان داد که ریگان چندان هم بیراهه نرفته بود .

5149

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 159839

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام DE ۰۷:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
    0 0
    ریگان روانی بسرعت از بمب اتمی برای نابودی تمامی مردم افغانستان اقدام میکرد . علت آنکه غرب هنوز جرات استفاده از بمب اتمی را ندارد بخاطر وجود کشورهایی همانند روسیه است وگرنه آقای فرید من مدافع سر سخت جنگ و جنایت در خاورمیانه این مطالب را بلغور نمیکرد . اوباما این عروسک کوکی که تقریبا هیچکس اورا در آمریکا بعنوان رئیس جمهور قبول ندارد کاره ای نیست که بخواهد در برابر ؤزیم نظامی آمریکا جرات اظهار نظر داشته باشد