۱ نفر
۳ مرداد ۱۳۹۰ - ۰۷:۳۱

از آنجا که جنبه انتقادی و اصلاحی طنز بیشتر مورد نظر است، بیان مسائل انتقادی مستلزم آن است که گوینده یا نویسنده آن در تنگنا قرار نگیرد و در اثر آن به عقوبت و کیفر دچار نشود.

اگر وجهه اجتماعی طنز و شوخ‌طبعی را در نظر بگیریم، شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه بر نحوه بیان طنز تأثیر فراوانی دارد. در جوامعی که حکومت به شیوه استبدادی است، حاکمان و کارگزاران حکومتی تملق و چاپلوسی را بیشتر می‌پسندند تا نقد و انتقاد را ولو اینکه در جامه شوخی و طنز باشد زیرا انتقاد به دنبال سازندگی و اصلاح است که در چنین حکومت‌هایی به هیچ‌وجه پسندیده و مطلوب نیست.

قبل از انقلاب مشروطه، دولت‌های حاکم در جامعه ایرانی چنین ویژگی‌ای داشتند به همین دلیل انتقاد سیاسی و اجتماعی در جامه طنز بسیار کم است. به طور کلی طنز در این زمان‌ها به عنوان یک نوع ادبی شناخته نمی‌شد، هرچند در اشعار و نوشته‌های برخی از شاعران و نویسندگان همچون سعدی، ‌حافظ، عبید، ابن‌یمین و... به اشعاری انتقادی با چاشنی خنده برمی‌خوریم اما آن‌ها نام طنز بر آن نمی‌نهادند و آن را نوعی مستقل از انواع ادبی محسوب نمی‌کردند.

در گذشته به علت عواقب ناخوشایند اعتراض و انتقاد، این کار یا در هنگام تغییر حکومت‌ها صورت می‌گرفت که دیگر قدرت مجازات نداشتند یا اغلب سعی می‌شد انتقاد جنبه کلی و عمومی یا فلسفی داشته باشد تا منتقدان ضمن ایجاد تنبه، از انتقام و خشم در امان بمانند. از زیبا‌ترین شکل‌های انتقاد، حکایات طنزآمیز صوفیه است که با وجود چاشنی اجتماعی بیشتر ذوق فلسفی دارد. در این‌گونه آثار و در آثار بزرگانی چون سعدی، مولوی، حافظ و عبید زاکانی طنز و هزل زمینه‌ای است برای بیان رندانه آلام بشری و زهرخندی بر مسائل اجتماعی.

در این دوران بین انواع شوخ‌طبعی، هزل و هجو رایج‌ترین اشکال بودند. مهم‌ترین دلایل آن هم یکی وابستگی اغلب شاعران به حکومت‌ها و ارتزاق آنان از این طریق و دیگر جنبه غیرانتقادی و شخصی داشتن این دو نوع بوده است که خطری را متوجه حکومت‌ها نمی‌کرد.

شاعر یا نویسنده‌ای که برای امرار معاش خود را به دربار وابسته می‌کرد، چاره‌ای جز مدیحه‌گویی و ارضا و تشفی خاطر صاحبان زر و زور نداشت. به همین دلیل عنصرالمعالی قابوس‌بن‌وشمگیر می‌نویسد: «اما بر شاعر واجب است از طبع ممدوح آگاه بودن و بدانستن که وی را چه خوش آید، آنگه وی را چنان ستودن که وی خواهد که تا نگویی که خواهد، ترا آن ندهد که تو خواهی.»

همچنین دلسوزانه نصیحت می‌کند:
«... هرچند عزیز باشی از خویشتن‌شناسی غافل مباش و سخن جز بر مراد خداوند مگوی و با وی لجاج مکن که هرکه با خداوند خویش لجاج کند پیش از اجل بمیرد که با درفش مشت زدن احمقی بود.»

هجو شخصی جریان غالب بر ادبیات مطایبه‌آمیز قبل از مشروطه است و در دوره‌هایی که نابسامانی اجتماعی و اخلاقی و ناتوانی حکام در شناخت سره از ناسره در عرصه ادب و فرهنگ شدید‌تر بوده رواج بیشتری یافته است. در این میان استقبال ارباب قدری از هجو نیز در رواج آن مؤثر بوده است تا آنجا که برخی پادشاهان، شاعران درباره خود را به دشنام‌گویی علیه یکدیگر برمی‌انگیختند. «هجو از‌‌ همان آغاز برای خدمت به ارباب قدرت، تحقیر رقبا و ترغیب ممدوحان به اعطای صله و پاداش و ترغیب توانگران بی‌عنایت به ندادن پاداش، به کار رفت.»

اغلب صاحبنظران، طنز سیاسی و اجتماعی امروزی را محصول انقلاب مشروطه می‌دانند که با تحولات خاص خود زمینه‌های طنزنویسی را به وجود آورد. در پی تحولاتی که در اثر انقلاب مشروطه به وقوع پیوست و با آزادی بیان نسبتاً زیادی که به وجود آمد، طنزنویسی نیز رواج فراوانی یافت. طنز از نظر قالب و محتوا نسبت به دوره‌های پیش تحولی اساسی یافت و کارکرد سیاسی - اجتماعی و توجه به مردم از ویژگی‌های اصلی آن در این دوره شد. بسیاری از نویسندگان و شاعران ترجیح دادند مطالب خود را در قالب طنز بیان کنند. به همین دلیل موضوع اشعار این دوره به نحو بی‌سابقه‌ای اجتماعی و سیاسی شد.

«سبک طنز این دوره از دو نظر مهم و جالب‌توجه است: نخست اینکه هم مضمون و موضوع آن نو است زیرا انتقادی و اجتماعی است و هم نحوه بیان آن تازگی دارد. دوم اینکه ادبیات کهن ما در مقایسه با ادب اروپایی در زمینه طنز چندان قوی نیست اما در دوره مشروطه به همت شاعران و نویسندگانی همچون نسیم شمال، ایرج میرزا، دهخدا و بعد‌ها جمالزاده و هدایت این ضعف تا حدی جبران شده است.»

بنابراین از دوره مشروطه به بعد، طنز به عنوان یکی از ابزارهای مؤثر بیانی به کار رفت و به عنوان یک نوع ادبی شناخته شد.

عناصر طنز
برای شکل‌گیری هر طنزی چند عنصر لازم است: طنزنویس، خواننده، موضوع یا آماج طنز، نسبت‌هایی که بین این عناصر پدید می‌آید و شکل و زبان اثر طنزآمیز تعیین‌کننده ارزش‌های زیبایی‌شناختی، فکری و اخلاقی آن است.

با توجه به تعریف از طنز، باید گفت طنزنویس هنرمندی است معترض، منتقد، اصلاح‌طلب و آرمان‌خواه که جهان‌بینی و نحوه نگرش او به مسائل تأثیر مهمی در موفقیت و مؤثر بودن طنز او دارد.

طنزنویس همواره در موقعیتی بر‌تر از آماج طنز‌هایش قرار دارد. آگاهی او به حماقت و شرارت‌های هم‌نوعانش وی را وامی‌دارد تا دیگران را نیز آگاه کند. در حقیقت طنز حاصل صمیمیت و خودمانی بودن شاعر یا نویسنده طنز با خواننده و متن است. یحیی آرین‌پور معتقد است: «قلم طنزنویس کارد جراحی است نه چاقوی آدمکشی. با همه تیزی و برندگی‌اش، جانکاه و موذی و کشنده نیست بلکه آرام‌بخش و سلامت‌آور است. زخم‌های نهانی را می‌شکافد و می‌برد و چرک و ریم و پلیدی‌ها را بیرون می‌ریزد.

عفونت را می‌زداید و بیمار را بهبود می‌بخشد. گاهی خنده و شوخی گذران و خفیف و زاییده نقص‌ها و اشتباهات کوچک و بی‌اهمیت است و زمانی تلخ و زهرآگین و ناشی از عیوب و مفاسد و گمراهی‌هایی که مقام اخلاقی طبیعت بشری را تنزل می‌دهند. پس هرچه مخالفت نویسنده و بغض و کینه او نسبت به حوادث زندگی شدید‌تر و قوی‌تر باشد، به‌‌ همان نسبت طنز کاری‌تر و دردناک‌تر می‌شود و از شوخی و خنده ساده و سبک به مرتبه اعلای آنکه‌‌ همان «طنز واقعی» باشد، نزدیک‌تر می‌گردد.» 

طنزنویس با تیزبینی و توجه عمیق به مسائلی که دیگران از کنار آن بی‌اعتنا گذشته‌اند، می‌کوشد شعور مردم را متوجه دردهایی کند که گریبانگیر آنان است.

بنابراین بیدار و آگاه ساختن مهم‌ترین مسئولیت طنز‌پرداز است که این کار را با نیشخند و مضحکه‌ و شیوه بیانی ظریف انجام می‌دهد تا انتقاد او سازنده و بهبودگر باشد تا نسل بشر را بتواند از هرگونه جبر و فشار رهایی داده و به بازیابی تمامیت وجود خویش دعوت کند.

لونا چارسکی معتقد است طنز‌پرداز وقتی مخاطب را در مقابل پلشتی می‌خنداند قادر است این را القا کند که پلشتی حقیر و ناتوان است و مرتبت اخلاقی مخاطب از لحاظ اخلاقی فرا‌تر از آن.

همان‌طور که هر طنزی از یک‌سو ویران‌ می‌کند و از دیگر سو با نشان دادن حقیقت، آن‌گونه که هست، انسان را وامی‌دارد تا روی ویرانه‌های پیشین طرحی نو بسازد، طنز‌پرداز نیز «آنچه را که رنگ بی‌عدالتی و عدم تناسب دارد، می‌کوبد و به جای آن تلاش می‌کند تا دنیایی سراسر عدالت و برابری ایجاد کند.»

طنزنویسی به فرد فرصت می‌دهد تا به عنوان یک مصلح مطرح شود و حمله و تعارض خود را که ممکن است انگیزه‌های گوناگونی سبب ایجاد آن شده باشد، موجه جلوه دهد به همین دلیل صداقت طنزنویس از معیارهای مهمی است که به پایداری طنز او کمک می‌کند. اگر طنزنویس نتواند خوانندگان خود را در ناپسندبودن چیزی با خود هم‌عقیده سازد، نه‌تن‌ها طنز او تأثیری نخواهد بخشید بلکه در درازمدت وبال گردن وی خواهد شد.

بنابراین مسئولیت طنز‌پرداز حساس است، ‌ چون اگر مردم‌‌ همان عیوبی را که او نکوهش می‌کند، در خود وی یابند، به ریاکاری و بی‌صداقتی متهم خواهد شد. باید به آنچه می‌گوید باور داشته باشد یا حداقل خوانندگانش را قانع کند که آنچه می‌گوید باور دارد. به همین دلیل گفته‌اند: «طنز هنر ظریفی است و همیشه نویسنده طنز روی لبه تیغ حرکت می‌کند. اگر زیاده از حد طنز را جدی بگیری، تبدیل به دشنامنامه می‌شود و اگر زیاد سستش کنی، بدل به چیز مضحکی می‌شود که خواننده به جای آنکه به خاطر مطلب ارائه شده بخندد، به ریش خود نویسنده می‌خندد.»

و بالاخره اینکه برای حصول به مقصود، طنزنویس باید در نحوه بیان و انتخاب تعابیر و کلمات دقت کند تا بتواند مفاهیم موردنظر را به خوبی به خوانندگان منتقل کند.

در مقابل طنز‌پرداز خواننده است. خواننده نیز باید حس درک طنز را داشته باشد. برخی این حس را از ویژگی‌های اساسی انسان بافرهنگ می‌دانند. البته آگاهی از شرایط اجتماعی و فرهنگی و سیاسی هر جامعه در فهم طنز و دیگر انواع شوخ‌طبعی بسیار مؤثر است. به همین دلیل است که برخی از طنز‌ها و مطایبه‌ها وقتی ترجمه می‌شوند، جذابیت خود را از دست می‌دهند. به هر حال اگر خواننده نکته طنزآمیز را درنیابد، طنزنویس در برقراری ارتباط و تأثیر ناکام می‌ماند.

عنصر آخر مضمون است. طنزنویس در انتخاب مضمون و موضوع طنز محدودیتی ندارد. هر چیزی که مربوط به انسان و اجتماع یا حتی کل هستی باشد و هر آنچه که نتوان با آزادی به نادرستی و زشتی آن اعتراض کرد یا هر مسئله خشم‌انگیزی که با چاشنی خنده بتوان آن را تحمل‌پذیر‌تر و حل‌شدنی‌تر کرد، می‌تواند موضوع طنز واقع شود. خلاصه اینکه «سخن طنزآمیز سخنی است عام و رندانه که از زمین تا آسمان همه جا را می‌کاود و به هر کسی که لازم باشد، ‌ نیش می‌زند.»

طنز‌پرداز همواره دو گروه را هدف حمله قرار می‌دهد: زیردستان و زبردستان. لوچارسکی طنز را تیری می‌داند که هم به بالا و هم به پایین پرتاب می‌شود. مسئله مهم این است که چه چیزی هدف حمله طنز‌پرداز قرار گیرد زیرا آماج طنز شکل‌دهنده مفهوم و موضوع آنند. لحن طنز با توجه به موضوع آن حالات مختلف به خود می‌گیرد.‌گاه تند و دریده و زننده است، ‌گاه جسارت‌آمیز و گستاخانه. زمانی تلخ و تأثرانگیز است و زمانی ملایم، پوشیده، دوستانه و سازنده.

مهم‌ترین مضامینی که در طنز مورد توجه قرار می‌گیرند
۱- مشیت الهی‌گاه مورد اعتراض و تأمل بوده است، برخی از مجذوبان درگاه حق و حکیمان به خود جرأت داده و زبان اعتراض بر حق گشوده‌اند. اختلاف در آفرینش و بی‌عدالتی در برخورداری از نعمت‌ها و بیهودگی جهان مهم‌ترین موضوعاتی هستند که این‌گونه طنز‌ها را می‌سازند. این‌گونه اختلافات برخی آگاهان نکته‌بین را واداشته ضمن اعتراض بر سرنوشت به چون و چراهای طنزآمیز بپردازند. گاهی برخی از این اعتراض‌ها خالی از لطف نیست.

ناصر خسرو در قصیده‌ای که با همین مضمون سروده، می‌گوید:
خدایا راست گویم فتنه از توست
ولی از ترس نتوانم جغیدن
لب و دندان ترکان ختا را
نبایستی چنین خوب آفریدن

۲-‌گاه طنز‌پرداز حمله خود را متوجه کل بشر می‌کند و آن‌ها را به تمسخر می‌گیرد که ممکن است ناشی از دیدگاه بدبینانه طنز‌پرداز نسبت به نوع انسان باشد. «براساس چنین بینشی بدی بر انسان غالب است و نیکی در وجود او نایاب، پیش کشیدن حقیقت به زبان طنز باعث می‌شود که انسان از گرایش به سوی زشتی‌ها و پلیدی‌ها دست بردارد.»

۳- گاهی مردم یک شهر یا یک منطقه خاص، مورد طنز و ریشخند قرار می‌گیرند و بعضاً صفاتی خاص به آن‌ها نسبت داده می‌شود که‌‌ همان صفات دستاویزی برای طنز می‌شود به گونه‌ای که با ذکر نام شهر، صفاتی که مردم آن شهر به آن موصوفند، در ذهن تداعی می‌شود در ضرب‌المثل‌ها و لطیفه‌ها این مضمون بیشتر به چشم می‌خورد.

درگذشته برخی شاعران با هجویه‌هایی که درباره مردم یک شهر می‌گفتند، سبب می‌شدند تا صفاتی به نام مردم آن شهر ثبت شود. مردم سرزمین‌های مختلف نیز با ملل و اقوام و ساکنان سرزمین دیگر، که آن‌ها را غیرخودی می‌انگارند‌گاه چنین برخوردی دارند و آنان را فاقد برخی صفات معمولی و متعارف می‌دانند و اسباب شوخی و خوش‌طبعی خود قرار می‌دهند.

۴- نابسامانی‌های اجتماعی نیز ممکن است به اشکال گوناگون، موضوع طنز واقع شود.‌گاه طنز خصلت‌های ناپسندی را هدف انتقاد قرار می‌دهد که جنبه اجتماعی دارد و ناظر به روابط اجتماعی (همچون رشوه و...) است. گاهی هدف انتقاد طنز یک گروه اجتماعی است که ممکن است از هر قشری باشند، در این صورت آنچه باعث می‌شود گروهی هدف انتقاد طنز‌پرداز قرار گیرند، ویژگی مشترکی است که در میان آن گروه وجود دارد و مایه رنجش و آزار طنز‌پرداز و دیگران است.

۵- مضامین سیاسی نیز مورد توجه طنزپردازان بوده است. روابط سیاسی حاکم بر جامعه، حکومت‌های ستم‌پیشه و زمامداران ستمگر هدف طنزند در این صورت انتقاد از جانب کسانی صورت می‌گیرد که به حکومت‌ها وابسته نیستند و چنین چیزی در تاریخ ما تا قبل از انقلاب مشروطه، کم است. طنز سیاسی درگذشته اغلب از زبان دلقک‌ها و دیوانه‌نمایان و مجانین عقلا، بیان می‌شده است. از دوره مشروطه به بعد طنز سیاسی گسترش قابل توجهی می‌یابد و طنزپردازان با صراحت به انتقاد طنزآمیز از نابکاری‌های ستمگران و خائنان به وطن می‌پردازند.

۶- تعصبات و سختگیری‌های مذهبی و ریاکاری و ظاهرنمایی‌ها همواره از مهم‌ترین آماج و اهداف حمله طنز بوده است. زیرا مقدس‌نمایان کسانی هستند که با دستاویز قرار دادن مذهب و سوءاستفاده از اعتماد مردم، زشت‌ترین و خطرناک‌ترین مفاسد اخلاقی و معنوی و اجتماعی را به وجود می‌آورند.

۷- مضمون طنز ممکن است ناظر بر مسائل ادبی باشد یعنی مباحثات و محاجات ادبی میان نویسندگان و شاعران عاملی است بر شکل‌گیری طنز که در آن صورت‌گاه مسائل سیاسی و اجتماعی هر عصر، مطرح و از آن به شکلی طنزآمیز انتقاد می‌شود. البته مباحثات ادبی‌گاه به هجو می‌انجامد.

۸- در نوشته‌ها و سروده‌های طنزآمیز مردان و زنان یکی از موضوعاتی هستند که یا هدف انتقاد آن‌ها در طنز بوده‌اند یا موضوعی برای هزلیات و لطیفه‌ها بی‌وفایی و غیرقابل اعتماد بودن، جاهل و اهل خرافات بودن، اسراف، خودآرایی، زشتی و بی‌اندامی و مسائل متعدد دیگر، خصوصیاتی است که در این‌گونه طنز‌ها مضمون واقع می‌شود. اما در شعر معاصر، مضمون انتقادهای طنزآمیز درباره زنان با توجه به تغییر دیدگاههای سنتی، نسبت به گذشته تفاوت پیدا کرده است. امروزه از خود بیگانگی زنان و فریفتگی در مقابل زرق و برق‌ها از مضامین مورد توجه در طنز است.

به قلم فاطمه کرد چگینی/برگرفته از «کتاب طنز 5»/گردآوری سیدعبدالجواد موسوی/انتشارات سوره مهر

242

کد خبر 162994

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • آزی A1 ۱۰:۰۵ - ۱۳۹۲/۰۶/۳۰
    2 0
    باسلام و تشکر از مطلب خوبتون... لطفاً شماره صفحاتی از کتاب را که در این مطلب استفاده کرده اید مشخص نمایید. جهت ارجاع در پایان نامه نیاز است. ممنون...
  • بی نام A1 ۱۱:۱۳ - ۱۳۹۵/۰۹/۰۵
    1 0
    مرسی خیلی خوب بود برای ما سال سومی ها ک وقت فراموش طلاست