در بخشی از این یادداشت آمده:
یادت هست آن روز را که برایم تعریف کردی که مادرم امکان تهیه نان گندم نداشت و اکثراً قوت ما نان جو بود، گاهی شبها که در کارخانه پشمریسی کشیک بود، برای پرهیز از سرکوفت همکاران، یک تکه نان گندم، روی سفره قرار می داد و نانهای جو را زیر سفره میگذاشت تا ما با نان جوها سیر شویم و آن یکی دو لقمه نان گندم را در آخر و شاید هم به عنوان دسر بخوریم؟
23302
نظر شما