آیا آمفتامین باعث شکست هیتلر شد؟ یا استروئیدهایی که جان.اف کندی مصرف می‌کرد و باعث سرخوشی او می‌شد، ‌روی موفقیتش تاثیر گذاشت؟ آیا سیاستمداران بیمار، در شرایط سخت می‌توانند بهتر تصمیم بگیرند؟

بهنوش خرم‌روز: اختلالات روانی اغلب فرد را آزار می‌دهند و بسیاری تلاش می‌کنند از شر اختلالات روانی خود رها شوند تا بتوانند شادتر و سالم‌تر زندگی کنند. اما آیا اختلال روانی واقعا همیشه آسیب‌رسان است یا منافعی هم در بر دارد؟ محققین به تازگی روی نقطه‌های قوت افراد مبتلا به اختلالات روانی متمرکز  شده‌اند، تا جایی که فکر می‌کنند حتی برخی از بزرگ‌ترین مردان تاریخ، ‌موفقیت خود را مدیون اختلال روانی خود باشند.

به گزارش نیوساینتیست، برخی محققین بر این باورند که ویژگی‌های اختلالت روانی می‌تواند به موفقیت فرد منجر شود. برای نمونه،‌ افسردگی شدید موجب حالتی می‌شود که در روانشناسی بدان نشخوار فکری گفته می‌شود. در این حالت فرد موقعیتی را بارها و بارها در ذهن خود مرور می‌کند. حال محققین می‌گویند همین تکرار چندین باره،‌ شاید خوشایند نباشد، ‌اما در نهایت به فرد کمک می‌کند راه‌حل خوبی بیابد یا تصمیم بهتری بگیرد.

البته در حال حاضر مطالعات کمی از این باور حمایت می‌کنند. به خصوص بسیاری از محققین بر این باورند که اختلالات روانی جنبه‌های دیگری هم دارند که می‌توانند این فواید را تحت‌الشعاع قرار بدهند. برای مثال،‌ در همین مورد افسردگی شدید، نشخوارهای فکر اغلب بدون منطق است و  بنابراین خیلی بعید است که به بینش برسد. اما نصیر قائمی،‌ استاد روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تافتز در بوستون،‌ بر این باور است که بزرگ‌ترین مردان و سیاستمداران جهان در  بدترین شرایط،‌ کسانی بوده‌اند که به اختلالات خلقی دچار بوده‌اند و بیماری آن‌ها، ویژگی‌هایی را در آن‌ها تقویت می‌کرده که برای کار خود بدان‌ها نیاز داشته‌اند.

البته چنین ادعایی نیاز به مدارکی محکم دارد که متاسفانه قائمی مدارک علمی زیادی ندارد. از سوی دیگر اگر ویژگی‌هایی مانند واقع‌بینی،‌ همدلی، مقاومت و خلاقیت در خلال یک اختلال روانی تقویت می‌شوند، ویژگی‌هایی که در واقع برای حیات همه ما در جامعه انسانی ضروری هستند، ‌پس چرا اختلالات روانی گسترده‌تر نمی‌شوند؟ ادعای وی در مورد این که افراد سالم، درد را خوب نمی‌فهمند، ‌چون آن را تجربه نمی‌کنند، و به همین دلیل هم نمی‌توانند خوب همدلی کنند، ‌به نظر بعید می‌رسد.

از سوی دیگر،‌ این درست است که سیاستمداران موفق در دوران صلح،‌ اغلب در دوران جنگ شکست‌خورده بوده‌اند و برعکس. به این اطلاعات،‌ داده‌های جدید محققین را هم اضافه کنید که نشان می‌دهند موفقیت یک سیاستمدار،‌ بیشتر به رابطه او  با هوادارانش بستگی دارد، تا به ویژگی‌های شخصیتی خود فرد. بنابراین می‌توان گفت افرادی مانند وینستون چرچیل، جان.اف کندی،‌ آبراهام لینکلن، گاندی و حتی جورج بوش،‌ در زمان‌های بحرانی موثر بودند چون به سختی تلاش می‌کردند فعالیت‌هایشان را در راستای علایق گروهی که نماینده آن‌ها بودند، نشان بدهند.

اما قائمی در کتاب خود رویکردی کاملا متفاوت را در پیش گرفته‌ است: ‌این که حالت روانی سیاستمداران،‌ چه رفتاری را به آن‌ها دیکته می‌کرده است. تحلیلی بسیار جالبی است،‌ اما به خاطر داشته باشید که بررسی حالت‌های روانشناختی افراد از روی تاریخ،‌ از نظر علمی دقیق نیست. به هر حال،‌ بر این اساس، موفقیت جان.اف کندی را به مصرف استروئیدها و آمفتامین‌ها نسبت داده‌اند که او را بسیار سرخوش می‌ساخت. هیتلر به دلیل مصرف بی‌رویه آمفتامین‌ها که از او یک مانیک ساخته بود،‌ یک شکست‌خورده شد. ریچارد نیکسون که اغلب سیاستمداری موفق عنوان می‌شود، در بیشتر طول مدت صلحی که تکیه بر قدرت داشت، به پارانویا و افسردگی مبتلا بود.

البته خود قائمی در صفحات پایانی کتابش می‌پذیرد که این بحث، فاصله زیادی تا یک پژوهش علمی قابل اثبات دارد،‌ چرا که هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید مثلا افسردگی یک سیاستمدار،‌ چه‌طور به تصمیم‌های او منجر می‌شود. به نظر می‌رسد این محقق می‌کوشد جو منفی اطراف اختلالات روانی را برطرف کند. اما برای این کار هنوز به شواهد علمی بیشتری نیاز دارد.

53272

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 167189

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 3 =