۰ نفر
۱۸ شهریور ۱۳۸۸ - ۰۹:۰۴

سیدعلی ‌میرفتاح

روزهای اول که افشین قطبی وارد ایران شده بود، خیلی‌ها سر ذوق آمده بودند که یکی آمده که با بقیه فرق دارد و ادبیاتش متفاوت است و رفتار لمپنی ندارد و با یک معصومیت کودکانه به همه چیز واز جمله فوتبال نگاه می‌کند و...
قطبی، روزهای اول برای فوتبال ما که دچار دروغ‌گویی و هتاکی و -به قول مایلی کهن- گنده باقالی بازی و این چیزها شده بود، در حکم هوای تازه‌ای بود که می‌شد امید بست، لااقل جوان‌ترها از روی دست او مشق کنند و درست حرف بزنند و جنتلمن باشند و بابت یک برد و باخت ناقابل چاک دهانشان را باز نکنند و هر چیزی را به زبان نیاورند.

ادبیات در فوتبال ما فاجعه بود و فاجعه‌تر اینکه حتی معنی ادبیات را هم کسی نبود که درست متوجه شود و رعایت کند. یادم هست که سر ناکامی دوره‌های قبل‌تر جام‌جهانی، امیر قلعه نویی را آوردند توی تلویزیون و محاصره‌اش کردند و همین آقای حاج‌رضایی به او گیر داد که شما باید ادبیاتت را عوض کنی و طور دیگری حرف بزنی. همان موقع از توی تلویزیون هم می‌شد فهمید که قلعه‌نویی به هیچ وجه معنی اصرارهای مکرر حاج‌رضایی را متوجه نشده است. فقط مشکل مربی تیم ملی نبود، اصولاً فضای حاکم بر ورزش -و به خصوص فوتبال- فضای پر تشنج و پر از سوء تفاهم و پر از باند بازی و نهان روشی و این چیزها بود و آمدن یکی از بیرون، که توی این محیط دلخراش بزرگ نشده و توی دار و دسته‌ای نیست و جز فوتبال به چیز دیگری فکر نمی‌کند و مثل بچه‌های صاف و ساده و مودب، بلد است حتی با مخالفان خود با احترام حرف بزند، می‌توانست خیلی‌ها را امیدوار کند که این فضا قابل تغییر است. روزهای اول نه فقط مطبوعاتی‌ها که حتی تلویزیونی‌ها هم ذوق زده شده بودند که در کنار زمین فوتبال مربی جنتلمنی را می‌بینند که موقع باخت هم می‌ایستد و با متانت، تقصیرها را به گردن می‌گیرد و فقط فوتبال را توضیح می‌دهد. اما به قول شاعر «شد غلامی که آب جو آرد/ آب جو آمد و غلام ببرد».

متأسفانه فوتبال و فضای فوتبال تغییری نکردند، بلکه این قطبی بود که زودتر از آنچه گمان می‌کردیم تغییر کرد و شد یکی مثل بقیه. «آخر آن نور تجلی دود شد/ آن یتیم بی‌گنه -دور از جانش- نمرود شد». مصاحبه دیروز قطبی را خواندید؟ او هم معلوم شد که سوراخ دعاها را پیدا کرده و فهمیده که اینجا ایران است و جنتلمن بازی جواب نمی‌دهد و با عشق مفرط به فوتبال، کارش راه نمی‌افتد. اینجا ایران است و جور دیگر باید حرف زد و نوع دیگر باید اعتراض کرد و شکل دیگری باید تقصیرها را به گردن دیگری انداخت. اینجا مهم‌تر از هر چیزی، این است که هواسنج دقیقی داشته باشی که بدانی باد از کدام طرف می‌وزد و آینده فدراسیون فوتبال در چه وضعیتی است و تغییر و تحولات تا چه سطحی است و بعد کی‌می‌آید و کی‌می‌رود و تو کجا باید بایستی و چه باید بگویی. معلوم شد که افشین قطبی، با هوش‌تر از آن چیزی است که گمان می‌کردیم و خیلی زود راه و چاه‌های فوتبال ایران را پیدا کرده و حتی زودتر از اینکه توی این مدت فارسی‌اش را کامل کند و لهجه‌اش را اصلاح کند، خودش را به رنگ بقیه درآورده و دقیقا شده است یکی عین دیگران.

«خواهی نشوی رسوا/ همرنگ جماعت شو»؛ حالا او از بقیه هم سبقت گرفته و خیلی‌ها را پشت سر گذاشته. واقعاً آدم نابغه‌ای است و معلوم است که هنوز خون ایرانی توی رگ‌هایش جریان دارد و بلد است چطور از هر مسئولیتی شانه خالی کند و فقط به قراردادش و به قراردادهای بعدی‌اش بیندیشد. آیا شرایط فوتبال ما نسبت به روزی که این مرد محترم پذیرفت که مربی تیم ملی شود، تغییر کرده؟ معلوم است که تغییر نکرده، اما افشین قطبی تغییر کرده و حالا دارد حرف از بی‌وفایی می‌زند. اینجا انگار نمی‌شود متفاوت ماند و مثل بقیه نشد و مقاومت کرد و بر اصول اولیه پای فشرد. اینجا انگار یک نیروی عجیب و ناپیدا وجود دارد که آدم را مثل بقیه می‌کند و آدم رابه شکلی درمی‌آورد که شبیهش توی شهر و توی ادارات و توی فوتبال ریخته. ما داریم تکثیر تاسف انگیز یکدیگر می‌شویم...

کد خبر 16760

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار