محمدرضا نوروزپور
سرهنگ قذافی، بد یا خوب، دیگر تمام شد و آنچه در لیبی می گذرد پس لرزه های زلزله ای است که تا لحظه کنونی همراه با کاخ ظلم او، ویرانی های عظیم دیگری نیز به بار آورده است که پایان آن برای کسی معلوم نیست.
بدون تردید قذافی رهبری نالایق بود، دیکتاتور بود ، نابخردانه گمان می کرد برای ملتش کفایت می کند، در عملیات های تروریستی بین المللی دست داشت و در یک کلام به ملت خود ظلم کرد. که اگر این نبود آینده آنها را با طراحی مکانیزم های مدنی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی درست، استوار و مستحکم می کرد و اکنون آنها را به این اجبار وا نمی داشت که به قیمت نبود او همه بودهایشان را نابود کنند.
در این میان نمی توان نگران آینده این کشور نبود. لیبی کشور ثروتمندی است که بهترین نفت جهان را در اختیار دارد و از مردمی برخوردار است که در مسلمانی و حفظ قرآن شاید جزء بهترین کشورهای اسلامی باشند. اگر قذافی در همه این سال ها به رشد فکری و اجتماعی مردم کشور فکر کرده بود الان یک کشور مترقی عربی در افریقای شمالی وجود داشت که می توانست درباره آینده خود به خوی تصمیم بگیرد. اما قذافی هیچگاه در این40 سال این کار را نکرد. این کشور هیچ ساختار اجتماعی، نظامی، سیاسی، علمی و فرهنگی مدونی ندارد و زمینه برای هرگونه هرج و مرج، گرو کشی، غارت منابع و چنگ اندازی های بیگانگان مهیاست.
آینده نامعلومی که چه بسا می تواند یک جنگ داخلی تمام عیار برای مردم لیبی باشد از یک سو و سکوت نخبگان جهانی درقبال مسائلی که در این کشور می گذرد از سوی دیگر سبب می شود تا دورنمای هول انگیزی در برابر ما قد علم کند.
براساس نظریه معروف مارپیچ سکوت نوئل نیومن نخبگان جامعه تحت تاثیر فضای سنگینی که رسانه ها می سازند حاضر نیستند اظهار نظر کنند. براساس نظریه مار پیچ سکوت نخبگان و حتی افراد عادی جامعه وقتی دریابند عقاید و افکار آنها در سطح جامعه در اقلیت قرار دارد جرئت اظهار نظر خود را از دست می دهند و حاضر نیستند نظری مخالف آنچه رسانه ها در افواه عمومی ایجاد کرده اند ارائه دهند چرا که مورد استهزاء، انتقاد، تنفر و بی محلی دیگران قرار می گیرند.
رسانه ها در ماجرای لیبی چنین جو و فضایی برای جهانیان پدید آوردند. بدون تردید قذافی رهبر خوبی نبود و البته دیکتاتور بود اما این همه ماجرا نیست. یعنی همه آنچه که رسانه ها لازم دیدند برای ما توصیف و ترسیم کنند دیکتاتور بودن قذافی نبود. آنها خیلی چیزها درباره لیبی را به ما نگفتند تا ما باور کنیم حمله به این کشور درست بود و حرکت مسلحانه داخلی مردم لیبی که خیلی سخت می توان نام انقلاب را روی آن گذاشت کاملا درست و منطقی بوده است.
چند روز پیش ای میلی به دستم رسید که نشان می دهد مارپیچ سکوت درباره لیبی حقیقت داشت. حقیقت داشتن مارپیچ سکوت درباره اوضاع لیبی در روزهای آینده و زمانی که به مرور گرد و غبار ناشی از هیجان سازی های رسانه ای فروکش کند بیش از پیش نمایان می شود. در این ای میل به میزان کمی از آنچه که رسانه ها صلاح ندیدند درباره لیبی دوران قذافی به ما بگویند اشاره شده است:
- - در دوران قذافی بدون بهره به مردم لیبی وام داده می شد.
- - دانشجویانی که در رشته های تخصصی آموزش می دیدند از دریافت یک دستمزد معمولی بهره می بردند تا آموزش آنها تمام شود .
- - اگر کسی قادر نبود کار پیدا کند دولت تمام حقوق اورا تا زمانی که کار دیگری پیدا کند می پرداخت (حقوق دوران بیکاری)
- - آن هنگام که کسی ازدواج می کردد زوج بطور مجانی صاحب یک آپارتمان مجانی از سوی دولت می شد.
- - هرکسی می توانست در هرجای دنیا به تحصیل اشتغال پیدا کند در آنصورت دولت 2500 یورو به اضافه هزینه اتومبیل را به او می داد.-
- - اتومبیل ها به قیمت تمام شده کارخانه فروخته می شدند
- - لیبی به هیچ کشوری در دنیا یا دستگاهی بدهکار نبود حتی یک سنت. هیچ کس در دنیا طلبی از لیبی ندارد.
- - آموزش رایگان برای همه شهروندان مهیا بود
- - 25% از جمعیت لیبی دارای تحصیلات دانشگاهی هستند.
- - گدا در شهر های این کشور نبود، بی خانمان و کارتن خواب نداشته است تا زمانی که بمباران های اخیر آغاز شد.
- - نان در لیبی پانزده سنت (کمتر از یک چهارم دلار) است
در ادامه این ای میل تحلیل جالبی نیز دیده می شود که می گوید: چرا آمریکا و دیگر کشور های سرمایه داری لیبی را دوست نمی دارند. قذافی تمایلی برای دریافت وام از بنیاد پولی جهانی یا بانک جهانی که از بهره بالا برخوردار است ندارد. در زبان ساده تر لیبی یک کشور مستقل بود! این یکی از دلایلی است که جنگ با لیبی آغاز شده است. لیبی تنها کشوری است که تولیدنفت می کند ولی پول آنرا نه به دلار آمریکا ونه به یورو دریافت می کند بلکه طلا را جایگزین آن کرده است. این می تواند دیگر کشور های جهان را به ورشکستگی بکشاند زیرا کشور های غربی اغلب ذخیره طلا به اندازه کافی ندارند تا در مقابل پول های بی رویه ای که چاپ می کنند پشتوانه ای باشد.
مردم لیبی می توانند الان خوشحال باشند. جشن بگیرند و ادعا کنند که دیکتاتور بزرگ را با کمک بیگانگان یا بدون کمک آنها از سر راه خود برداشته اند اما هرگز نمی توانند تضمین بدهند که دست کم همین آینده را برای خود و نسل های آینده شان فراهم آورند. آیا کسی هست که همین وضع موجود را برای آنها تضمین کند؟ ایا واقعا مردم لیبی پیروز شده اند؟ آیا در آینده کسی به ما خواهد گفت که مردم لیبی آلت دست اروپایی ها شدند تا با دست خودشان ثروتشان را به بیگانگان واگذارند؟
وقتی مارپیچ سکوت شکست و نخبگان و تحلیلگران و اندیشمندان و صاحبان درک درست ، فارغ از جو هیجان زده جهانی ناشی از فعالیت جهت داررسانه ها مجددا به اظهار نظر پرداختند آنگاه مشخص خواهد شد که ماجرای لیبی فریب یک ملت بود یا پیروزی یک ملت.
4949
نظر شما