هفته گذشته بود که خبرنگاری از هفته نامه سروش در تماسی درخواست کرد که یاداشتی هر چند کوتاه برای شماره 1500 مجله سروش بنویسم با تمام بدقولی هایم بالاخره یاداشت کوتاهی نوشتم ،یاداشتی که بعد از انتشار در مجله متوجه شدم بخشی از آن که اتفاقا شاید به اصطلاح اصل کلام بود و البته چند خطی هم بیشتر نبود به تیغ حذف سپرده شده است ،برایم جالب بود وقتی رسانه ای که باید سردمدار نقد و بررسی بزرگترین رسانه کشور باشد خود طاقت نقدی هر چند کوتاه و ملایم را ندارد چگونه می خواهد مدعی نقد رسانه ملی کشور باشد؟
متن کامل این یاداشت را می خوانید:
"هنوز هم وقتی که پشت چراغ قرمز مفتح و مطهری در انتظار سبز شدن چراغ می ایستم امکان ندارد که سر بلند نکنم و طبقات ساختمان روبه رو را نشمارم ،سوم چهارم ،پنجم ،و همین طور که چشمان به پنجره های که زمانی دور کتابخانه ساختمان بود خیره شده داخل می روم . چرخی در تک تک اتاق ها و راهروهای طبقه می زنم .نمی دانم هنوز هم کف اتاق ها پارکت است و هنوز هم مبل های سبز رنگش سر جایشان هستند ؟ هنوز هم صفحه بندی مجله سه شنبه و چهار شنبه است و هنوز هم شنبه ها خلوت ترین روز هفته است؟راستی بچه های سروش هنوز هم چند ماه چند ماه حقوق می گیرند؟؟
سروش برای من تاثیر گذارترین رسانه ای بوده است که تابه حال در آن کار کرده ام ،رسانه ای که به عنوان یک خبرنگار در آن شروع به کار کردم و تا سال ها بعد که به عنوان دبیر تحریریه دوباره بازگشتم .کار در آن و خاطرات و از همه مهمتر ارتباطاتم را هرگز فراموش نکردم .
بی اغراق می گویم که من با سروش رشد کردم ،که البته نه تنها من که بسیاری با سروش بزرگ شدند و قد کشیدند اما افسوس و صد افسوس که سروش از این رشد بی بهره ماند .افسوسی که همیشه برای منی که هنوز هم با عرق و تعصب به این هفته نامه نگاه می کنم همراه بوده .
سروش به عنوان تنها و تاکید می کنم تها مجله تلویزیونی کشور این امکان را داشت که تبدیل به یکی از پر تیراژترین و پر خواننده ترین مجلات کشور شود ،سروش این قابلیت را دارد که در هر خانه ای که تلویزیون وجود دارد هر هفته حضور داشته باشد و شاید این جمله "هر خانواده یک پیکان در مورد سروش هم صدق کند که هر خانواده هر هفته یک سروش "
اما چرا سروش هیچگاه نتوانسته جایگاه واقعی خود را پیدا کند ؟
شاید پاسخ این مسئله تنها در تغییر مدیریت های پی در پی این مجله باشد ،سروش هیچگاه نتوانسته خانواده خود را پیدا کند و گویا هر چند وقت یک بار گروهی آن را به فرزند خواندگی می پذیرند .واین فرزند خوانده هیچگاه فرصت این که طعم ثبات و برنامه ریزی بلند مدت را بچشد نداشته است .
کاش مدیران سازمان این فرزند با ارزش را دریابند و کاش به این نتیجه برسند که مجله ای با مخاطبی به گستردگی تمام مردم ایران لایق داشتن خانواده ای با ثبات است."
نظر شما