این مترجم و داستاننویس یادآور شد: «بدبختی من ایجازنویسی است!! در «سیاهی چسبناک شب» هم همین ایراد را میگرفتند. من وقتی نوجوان بودم عاشق نثر ابراهیم گلستان شدم و بعد نثر شلاقی آل احمد و از کلاسیکها از ناصر خسرو خوشم میآمد؛ فکر میکنم تاثیر آنهاست. در آن سن و سال که همه با شیفتگی «جنگ و صلح» تولستوی را میخواندند، من عزا میگرفتم که چقدر طول و تفسیر دارد، چطور این را بخوانم؟ این ته ذهن من بوده است، هراسی بوده که نکند زیادی بگویم.»
او ادامه داد: «فلسفهام در نوشتن این بوده وقتی مینویسم «اتاق گرم است» همه چیز را در آن مستتر است. لازم نیست تا بگویم فلانی عرق کرده به این دلیل. درست است من به شدت از زیادهگویی میترسم، در این داستانها سعی کردهام این موضوع بهتر شود، در این داستانها با دو یا سه نوع داستانگویی مواجه هستیم بعضیها که ایجاز شدید در جملهنویسی دارند و لازم بوده و نمیشده پرگویی کرد. شخصیت داستان با مردهاش همدم است و نگران رفتن او دیگر جای پر گویی نیست. ولی چند داستان که مردهها و رفتهها مستقیما حضور ندارند، روایت دارند و کمی پرگو. داستان «عصر سمت غروب» داستان دوم «منتظر جواب من نشد» و نیز داستان «فقط وقتی خوابش می برد» و داستان «ردی فیروزهای». ایجاز ندارند به آن شدت. داستان اول کتاب همین طور است که مرگ به شکل فیل یا اسب یا رودخانه است و آدمی است که میخواهد بمیرد، مرگ از داستان دوم شروع میشود، به نظرم جاهایی که با مرگ سر و کار داریم نیاز به پرگویی ندارد.»
حسینیزاد همچنین درباره تکرار در این مجموعه توضیح داد: «تکرار در این کتاب از روی قصد است. به نظرم سفر از اندوهگینترین کارهایی است که آدم انجام میدهد به نظرم آنها که با چند ماشین با دلمبو دیمبل راه میافتند که بروند شمال، غمگینترین آدمهای روی زمین هستند. در داستانهای من نه فقط اینجا، سفر همیشه هست، پنجره و باد همیشه هست گیاهی که سر به به پنچره میساید در همه داستانهایم وجود دارد. نکتهای را هم علی خدایی کشف کرد که تمام آدمهایم میروند زیر دوش!!! تنهاترین جای دنیا حمام است و زیر دوش.»
متن کامل نشست کافه خبر را اینجا بخوانید.
58244
نظر شما