۰ نفر
۲۱ شهریور ۱۳۹۰ - ۰۵:۴۲

تهران امروز نوشت:

اسم که از خانه ژازه طباطبایی می‌برم انگار دست گذاشته باشی روی زخم کهنه گوشه دل خسرو سینایی.

سینایی که گویی در بستر بیماری است و خبرنگارها می‌گویند چندان مایل به گفت‌وگو نیست،تمام توانش را جمع می‌کند تا درباره خانه رفیقش بگوید که حالا در کشاکش بین وراث و مسئولان فرهنگی بی‌سرانجام رها شده است. او چند جایی از سخن هم می‌ایستد و بغض می‌کند و کلمات در گلویش پیچ می‌خورد لابه لای اشکی که انگار چشم‌هایش را به نم می‌نشاند.

می‌گوید از روزی که ژازه فوت کرد دیگر از سر این کوچه رد نشدم و می‌گوید هر جا که باشد و هر که بخواهد حاضر است برای سرو سامان دادن به خانه‌ژازه که برایش بسیار عزیز است حرف بزند و کاری انجام دهد.

 فکر کنم شما جزو کسانی هستید که زیاد به این خانه رفت و آمد می‌کردید؟
البته. خاطره 50 سال زندگی و رفاقت با ژازه در آن خانه جا مانده. این خانه با گذشت بیش از 50 سال فعالیت هنری مثل یک گالری هنری جایگاه نمایشگاه‌ها، شب شعرها و کنسرت‌های زیادی بود. ما از سال 42 در این خانه شب شعر داشتیم. آدم‌هایی مثل شهید‌ثالث و نادر نادرپور و خیلی‌های دیگر در این خانه رفت‌و‌آمد داشتند.

ژازه را چطوری تعریف می‌کنید؟
ژازه آدم اهل مقام و منصب نبود. عشقش این بود که برود میدان شوش آهن بخرد و بیاید در همین خانه جوشکاری کند و از میان آهن سخت، کارخلاقانه‌ای بیافریند. چند باری همراه ژازه رفته بودم میدان شوش. آنجا که می‌رفت حال و هوای عجیبی پیدا می‌کرد. توی آهن‌قراضه‌ها می‌گشت ناگهان می‌گفت آن یکی را نگاه کن ببین این تکه آهن چه بینی خوبی می‌تواند باشد.

ژازه آدمی پر انرژی بود که بسیاری از آدم‌ها را به فعالیت وادار می‌کرد. خودش در نمایشگاهش و در آن خانه صبح تا شب کار می‌کرد. این خانه یکی از اولین محله‌های غیر دولتی فرهنگی در ایران بود. فضای خانه ژازه به گونه‌ای بود که به نظر من مثل آن ترکیب را شاید نشود در خیلی از موزه‌های دنیا پیدا کرد. آدمی این حرف را می‌زند که بسیاری ار مکانهای اینچنینی را در دنیا دیده.

ژازه نه تنها به عنوان مجسمه‌ساز و نقاش غیره بلکه به عنوان یک هنرمند خلاق که برای کارهایش انرژی صرف می‌کرد و به دیگران انرژی می‌داد باید شناخته شود. یادم است آن موقع‌ها که به کودکان در مدرسه ایران سوئیس نقاشی آموزش می‌داد، نقاشی بچه‌ها را آورد وین و آنجا نمایشگاهی برگزار کرد.

ژازه در عین شوخی و خنده استعداد بی‌نظیری داشت تا با نیروی تخیل و انرژی خود همه ما را تا آخر عمر به‌ تحسین خود وادار کند. از این رو دائما می‌ساخت، می‌نوشت، نقاشی‌ می‌کرد و گالری‌اش کاخ خصوصی بود که به همه‌جا ترجیح می‌داد وتا آخرین لحظه عمرش در میان فرزندان آهنی‌اش زندگی کرد.

بعد از فوت ژازه دوستانش برای سرو سامان گرفتن خانه کاری از دستشان بر نیامد؟
اوایل فوت ژازه به همراه دوستان خیلی سعی کردیم که آنجا را به موزه‌ای تبدیل کنیم و تلاش هایمان بی‌اثر ماند.به هر حال ما از نظر قانونی منشأ اثر نبودیم و همه چیز خارج از دسترس ما برای تصمیم گیری بود.

با وراث خانه و برادرش صحبت نکردید؟
آن اوایل یک بار با برادرش در مورد خانه صحبت کردم و گفتم اگر بخواهد به شکل دولتی این خانه و مجموعه را حفظ کند، باید از یکسری آدم پر نفوذ و سرمایه‌دار دعوت کند برای دیدن کارها، مقداری از کارها را بفروشد و با پول آن موزه و خانه را روبه‌راه کند. پیشنهاد واضح من این بود تا به این ترتیب مشکل مالی هم بر طرف می‌شود، اما این اتفاق هیچ وقت نیفتادو به نتیجه نرسید.

قبل فوت، خودش برای خانه و حفظ و حفاظت از آن کاری انجام نداده بود؟
ژازه روی خانه‌اش متاسفانه خیلی حساسیت داشت و هر وقت در این مورد حرفی به میان می‌آمد، نسبت به این حرف‌ها مشکوک بود و به حرف رفقای دلسوز هم گوش نداد. همیشه می‌گفتیم ژازه، بعد از تو معلوم نیست سر این خانه و وسایلش چه می‌آید. باید هیئت امنایی تشکیل بدهی تا بعدا بشود به شکل قانونی کاری کرد که البته به خاطر این حساسیتی که داشت گوش نکرد و خانه هم همین‌طور بی‌سرانجام ماند.

مسئولان فرهنگی، مثل میراث فرهنگی و شهرداری در این مورد چه کاری انجام دادند؟
عد از فوت ایشان سازمان میراث فرهنگی و شهرداری و وراث خانه باهم جلسه گذاشتند و صحبت کردند ولی من دقیقا نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که کارها به نتیجه نرسید وخانه در همین وضعیت بی‌سرانجامی ماند و حالا هم اینطور که می‌گویند، شرایط مناسبی ندارد.

به نظر شما برای حل این مشکل مسئولان سعی خودشان را کردند؟
مسئولان شاید اگر در این خانه فرش بافته شده بود و مینیاتور کشیده می‌شد رغبت بیشتری برای رسیدگی به اوضاع این خانه داشتند، اما هنری که در این خانه خلق می‌شد، شاید برای خیلی‌ها اصلا به عنوان هنر به حساب نمی‌آمد. خودم دیده‌ام که می‌گویند خب که چی این‌ها یک مشت آهن پاره است.

در حالی که همین چند وقت پیش در موزه‌های هنرهای معاصر هنرمندی به اسم آرمان از فرانسه آمده بود و نمایشگاهی از کارهایش بر پا شده بود، اما اگر کسی کارهای ژازه را دیده باشد، متوجه می‌شد که او خیلی پیشتر شروع کرده بود و کارهایش هم خیلی خلاقانه‌تر بود.

58301

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 172712

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • !!!!!!!!!! IR ۱۰:۱۱ - ۱۳۹۰/۰۶/۲۱
    0 0
    ژازه طباطبایی!!!چرا هيچ وقت ازش چيزي نشنيديم؟؟؟؟؟؟؟