فروش خوب دو کمدی روی اکران سینماها نگاهها را متوجه این دو فیلم میکند و البته طرح این پرسش که آیا مخاطب هر چیزی را در بستهبندی کمدی میپسندد؟
«شیش و بش» و «زنان ونوسی، مردان مریخی» دو فیلم کمدی هستند که در فاصله حدوداً یک ماهی که از نمایش آنها میگذرد گیشه خوبی داشتهاند و چه بسا در باشگاه میلیاردیهای امسال به دو کمدی دیگر یعنی «ورود آقایان ممنوع» و «اخراجیها 3» بپیوندند.
«شیش و بش» و «زنان ونوسی، مردان مریخی» دو فیلم کمدی هستند که در فاصله حدوداً یک ماهی که از نمایش آنها میگذرد گیشه خوبی داشتهاند و چه بسا در باشگاه میلیاردیهای امسال به دو کمدی دیگر یعنی «ورود آقایان ممنوع» و «اخراجیها 3» بپیوندند.
نگاهی کوتاه به این چهار فیلم و طبعاً نوع و جنس کمدی و تفکر حاکم بر آنها از مرحله فیلمنامه تا تولید و ... این نکته را مؤکد میکند که هر یک سبک و سیاق خاص خود را دارند و البته نوع نگاهشان هم به مخاطب و جایگاهش متفاوت است هرچند همه گیشه را نشانه رفتهاند.
درباره تفاوتهای فاحش نوع کمدی «ورود آقایان ...» و «اخراجی ...» در اکران بهار و تابستان بسیار گفته شده، اما در مورد «شیش ...» و «زنان ونوسی ...» که تقریباً در یک سطح و با یک نوع نگاه سهلالوصول به کمدی و البته مخاطب قرار دارند، میتوان به نکاتی اشاره کرد.
«شیش ...» بر اساس فیلمنامهای از محمدرضا گلزار و کارگردانی بهمن گودرزی ساخته شده است. هرچند در تیتراژ نام پیمان قاسمخانی و خشایار الوند به عنوان بازنویسان فیلمنامه ذکر شده اما تکذیب قاسمخانی بحث در این مورد را بیمعنی میکند.
بخصوص که قصه این فیلم ملغمهای از دو فیلمنامه «نقاب» و «سنپطرزبورگ» است که البته این نقطه ضعفش نیست. بلکه نقطه ضعف جایی است که همچنان یک تفکر کهنه بر این کمدی سنگینی میکند؛ اینکه انگار طنز و کمدی به مفهوم سهلالوصول بودن و نبودن منطق محکم در طراحی ماجرا و گرههای داستانی است و هر لحظه امکان میانبر زدن به فانتزی وجود دارد.
غافل از اینکه نگاهی کوتاه به کمدی موفق «ورود آقایان ...» این نکته را برجسته میکند که چقدر وجود یک منطق حسابشده درون دنیای قصه اهمیت دارد. کافی است به مقدمهچینی ابتدایی برای چگونگی ورود آقای جبلی به عنوان اولین دبیر مرد به این دبیرستان دخترانه دقت کنیم درحالی که میتوانست این زمان به جای محکم کردن پایههای منطقی قصه، صرف طنازیهای بی جا و مستقل از داستان شود.
«شیش ...» علاوه بر کپیهبرداری سهلالوصول از آثاری که اشاره شد گوشهچشمی هم به بازسازی رابطه زوج اول فیلم یعنی محمدرضا گلزار و امین حیایی در فیلم «کما» دارد که هرچند پرفروش بود، اما وجه قابل دفاع و ماندگاری ندارد که تأسی به آن امتیاز محسوب شود و در این مورد هم فقط تداعیکننده یک تصویر است نه بیشتر.
فیلم هرچند موقعیتهای بامزه، بازیهای گاه دوستداشتنی و لحظههای مفرحی دارد، اما به دلیل تکیه بر فرمول باز کردن گرفت و گیرهای داستانی با فانتزی و شوخی، یک کلیت حسابشده و محکم ندارد. به همین دلیل تبدیل میشود به زنجیرهای از شوخیها و اتفاقات بامزه که یک جا گرفته و یک جا هم نه، که به هر حال گلیم خود را از آب بیرون میکشد.
اما وضعیت «زنان ونوسی ...» فرق میکند، فیلمی با نویسندگی حسین مثقالی و شعله نیکروش و کارگردانی کاظم راستگفتار. کارگردانی که فیلمهایی چون «عروس خوشقدم»، «نقاب» و ... را در کارنامه دارد.
فیلم هرچند زاویهای جدید را برای نگاه به یک مثلث عشقی در نظر گفته، اما به گونهای اتفاقات و ماجراها سهل و ساده طراحی شدهاند که نمیتوان هیچ چیز را جدی گرفت یا حتی به آن خندید.
اینها در حالی است که به نظر میآید قصه بر پایه یک سری اصول اولیه روانشناسی در روابط زناشویی و روحیات زنان و مردان بنا شده و بر همین اساس میخواهد حرف جدیدی برای گفتن داشته باشد.
اما این حرفهای جدید زیر یک نگاه سطحی و سهلالوصول به شخصیتها، داستان، گرهها و منطق داستانی رنگ باخته و تبدیل شده به تصویری ناخوشایند از روابط زنان و مردانی که بیهوده دست و پا میزنند تا جلب توجه مخاطب را کنند، تا الگوی به اصطلاح جدیدی از یک مثلث عشقی ارائه دهند، تا به تعریفی خاص از یک خانواده سهنفره برسند، تا ...
وقتی این ترکیب نامتقارن در فهرست کمدیهای پرفروش سال جای میگیرند میتوان پرسید آیا مخاطب هر چیزی را در یک بستهبندی کمدی میپسندد؟ مخاطب چه معیاری برای تفاوت قائل شدن بین اینها دارد و آیا اصولاً تفاوتی قائل است؟
5858
5858
نظر شما