شب دوشنبه ، دوازدهم آبانماه ۱۴۰۴ شمسی، توفیق یارم شد تا در مجلس عزای آن بانوی مظلومه و شهیده، در بیتالشرف حضرت حجّةالاسلام والمسلمین نوری شاهرودی حضور یابم؛ مردی از تبار خدمت و از چهرههای شریف و وفادار به نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران.
ایشان نزدیک به چهار دهه در پستهای حساس، بهویژه در جایگاه سفیر کبیر جمهوری اسلامی ایران در کشورهای گوناگون، از جمله دو دوره در عربستان سعودی و نیز سلطنت عمان، منشأ خدمات ارزشمند و ماندگاری بودهاند. اقدامات صادقانه و دلسوزانهٔ او در دوران طلایی روابط ایران و عربستان، هنوز در یادها زنده است و نام وی در میان شخصیتهای سیاسی، اجتماعی و مردمی آن دیار با احترام برده میشود.

توفیق خدمت به مردم، عنایتی است الهی که نصیب هر انسانی نمیگردد. خوشا آنان که در هنگامهٔ قدرت و منصب، دست نیازمندان را میگیرند و گره از کار فروبستهٔ خلق خدا میگشایند.
بیتردید، اینان روزی به یاد روزگار خدمت خویش میافتند؛ و چه زیبا و روحنواز است آن لحظه که انسان، کولهباری از خدمت صادقانه به بندگان خدا بر دوش دارد. چه زیبا گفتهاند که رشحات معنوی خدمت صادقانه، تا هفت نسل پس از خدمتگزار، اثرگذار و ماندگار است.
در این مجلس باشکوه که با حضور جمعی از علما و حججاسلام، شخصیتهای وزارت امور خارجه، و چهرههای فرهنگی و اجتماعی برگزار شد، حضرت حجّةالاسلام والمسلمین حاج شیخ محسن کافی، فرزند برومندِ آن شهید نامدار، حاج شیخ احمد کافی ـ خطیب بزرگ و ماندگار مهدیهٔ تهران ـ بر منبر رفتند.
آن خطیب وارسته، که زبان گویا و بیانی مؤثر را از پدر شهید خویش به ارث برده است، با ذکر روایات نورانی اهلبیت (علیهمالسلام) و بیانات پرشور و پرمغز خود، جان و دل حاضران را سیراب ساختند.

آنگاه لحظات جانسوز وداع همسر با همسر، و آن دو زوج آسمانی، و نیز صحنهٔ غُسلِ غریبانهٔ بانوی دو جهان به دستان مولا و امیر مؤمنان (ع)، و آوردن آب به وسیلهٔ دو کودک خردسال، حسنین (ع)، چنان تصویری از اندوه و مصیبت آفرید که اشک از دیدگان حاضران چون سیل روان گشت.
خداوندا! چه مصیبتی بود آن شب تار و چه ماتمی سنگین!
کدام تاریخ را میشناسیم که دو نوجوان، در تاریکی شب، آب غسل پیکر مادر خویش را به دستان پدر سپرده باشند؟!
آه که این صحنه، سیاهترین ورق تاریخ است؛
پاداش بیستوسه سال پیامبری رسول خدا (ص)، سوزاندن درِ خانهٔ دخترش، شکستن پهلویش، سقط محسنش، و طناب بر گردن شوهر و مولایش افکندن!
قلم در اینجا از نوشتن بازمیماند و اندیشه از تصویر این فجایع ناتوان میشود…
آری، اشک از دیدهٔ هر حاضری جاری گشت.

باشد که این عزاداریها و توسلات خالصانه، سبب شفاعت آن بانو و خاندان والایش ، از ما عزاداران گردد، در روزی که «لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»؛ انشاءالله.
و چون بر خود لازم دیدم که در این مجلس پرفیض و به شکرانهٔ خدمات ارزشمند حجّةالاسلام والمسلمین نوری شاهرودی ـ که از خاندان علم و فضیلت است و پدران و نیاکانش هر یک ستارگانی فروزان در آسمان فقاهت نجف اشرف و مشهد مقدس بودهاند ـ حضور یابم،
با خود عهد بستم که علاوه بر شرکت در این مجلس معنوی، هدیهای ارزشمند به رسم تقدیر از ایشان تقدیم نمایم.
از این رو، به عنوان خادم بارگاه ملائک پاسبان امیرالمؤمنین علی (ع) و در قدردانی از برپایی مجلس عزای بانوی دو جهان ـ مجلسی که نزدیک به یک قرن است از پدران و نیاکان این خاندان به یادگار مانده ـ هدیهای گرانقدر تقدیم نمودم:
پرچم متبرک بارگاه مولیالموالی، امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (ع)، پرچمی که مدتی بر فراز ایوان آن حضرت در اهتزاز بوده و دورهای نیز درون ضریح مطهر جای گرفته بود.

در پایان مجلس، پس از اشارهای کوتاه به خدمات ارزشمند جناب آقای نوری و نیز به طرحهای توسعهٔ اعتاب مقدسه در نجف، کربلا، کاظمین و سامراء ـ که بیتردید بزرگترین و باشکوهترین توسعه در تاریخ ۱۲۰۰ سالهٔ عتبات و در دوران جمهوری اسلامی ایران است ـ
پرچم متبرک مولیالکونین، آستان مبارک امیرالمؤمنین (ع) را با دستان خود به ایشان تقدیم داشتم. حاضران در آن جمع ولایی و نورانی، ضمن بهره از فیض حضور در سوگ شهادت حضرت زهرا (س)، از تبرک به آن پرچم آسمانی نیز بهرهمند گردیدند.
امید آنکه، چنانکه خداوند ما را به نعمت اسلام و ولایت آراسته و توفیق حضور در مجالس سوگ و اندوه اهلبیت (ع) عطا فرموده است، در روز واپسین و هنگام حساب، از شفاعت آن بزرگواران و از نور محبتشان محروم نگردیم. انشاءالله.
* خادم افتخاری اعتاب مقدسه عراق






نظر شما