۵ نفر
۱۳ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۶:۳۶
خواجه‌پاشا در مسیر مجیدی و میرکریمی

سینمای ایران از دیرباز در چند ژانر بخصوص کارنامه‌ای پروپیمان داشته است که از جمله آن‌ها می‌توان به طنز موقعیت، تاریخی و البته ملودرام خانوادگی اشاره کرد.

آنچه در این میان نقطه تمایز سینمای ایران را با سینمای کشورهای صاحب این صنعت رقم زد، همین ژانر سوم یعنی ملودرام خانوادگی است که اگرچه طی دوران پیش از انقلاب اسلامی، با آثار باکیفیت کم‌شماری همراه بود، اما پس از انقلاب اسلامی شکوفا شد و در عرصه بین‌المللی نیز درخشید. این روند از همان دهه ۶۰ و با تولید فیلم‌هایی چون «گل‌های داوودی» و «مادر» آغاز شد و بعدها در دهه ۷۰، با آثاری مانند «لیلا»، «بچه‌های آسمان»، «رنگ خدا» و «زیر نور ماه» ادامه یافت. محصولاتی مثل «از کرخه تا راین»، «روسری آبی» و «مردی شبیه باران» نیز در آن دوران ساخته شدند که مایه‌های جدی از ملودرام داشتند.

جریان ملودرام‌های خانوادگی ایرانی در آن سال‌ها به تدریج با پرچمدارانی چون مجید مجیدی و سیدرضا میرکریمی شناخته شد که به مفهوم «ایمان» و بیش از آن «اخلاق» دیدی دراماتیک داشتند و آثار درخشانی مانند «پدر»، «رنگ خدا»، «اینجا چراغی روشن است» و «خیلی دور خیلی نزدیک» را خلق کردند. این گونه سینمایی البته به تدریج از توجهات عامه مردم نیز دور شد و به تحسین‌های جشنواره‌ای قناعت کرد.

ملودرام خانوادگی که روزگاری در ایران جریان اصلی سینما محسوب می‌شد و در کنار فیلم‌های اکشن و جنگی تماشاگرپسند آن دوران مثل «تاراج»، «عقاب‌ها» و «پرواز از اردوگاه»، در گیشه عرض اندام می‌کرد، شرایطی دیگرگون یافت. در آن زمان چرخ تولید و پخش ملودرام‌های خانوادگی می‌چرخید و آثار پرفروشی مانند «گل‌های داوودی»، «خواهران غریب» و «می‌خواهم زنده بمانم» که محصول آن دوران است، هرکدام چند میلیون مخاطب به سینما می‌کشاندند، ولی جریان ملودرام‌های خانوادگی و اخلاقی، بعدها به علل متعدد، رو به افول رفت و وابسته به کمک‌های دولتی شد؛ تا جایی که امروزه با گران‌تر شدن فیلمسازی، بعید است ملودرام‌های سینمای ایران بتوانند حتی دستمزد بازیگران‌شان را هم از گیشه دربیاورند.

این امر را از عللی می‌توان دانست که سینمای ایران را میان دو جریان کمدی‌های سخیف و پرفروش و اجتماعی‌های سیاه و جشنواره‌ای گرفتار کرده است.

در همین وضعیت است که وظیفه تولید ملودرام‌های اخلاقی بر دوش ارگان‌های متولی سینما سنگینی می‌کند. وظیفه‌ای که چندان پررنگ نیست و جای خالی‌اش محسوس. هرچند که گاهی ارگان‌ها تنها به تولید آثار عظیم و پرهزینه در موضوعات ملی و استراتژیک از اخلاق که شاکله رفتار انسانی را می‌سازد و چه بسا در برخی ادوار، اهمیتی بیش از محصولات یابد، غفلت کردند. آن هم در شرایطی که در سینمای ایران، ملودرام‌های اخلاقی دیگر برای بخش خصوصی سودآوری ندارند و بیم آن می‌رود که جریان ملودرام‌های اخلاقی ایرانی در میان دو لبه قیچی کمدی‌های سخیف و اجتماعی‌های سیاه، به کلی فراموش شود.

سال گذشته در جشنواره فجر، فیلم «در آغوش درخت» ساخته بابک خواجه‌پاشا رونمایی شد و مورد استقبال قرار گرفت که یادآور آثاری از جنس سینمای آشنای مجید مجیدی و سیدرضا میرکریمی بود. این سینماگر فیلم‌اولی در چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر با اثر دومش «آبی روشن» بازگشته که ادامه همان جریان به شمار می‌رود. خواجه‌پاشا شاگرد مجیدی و میرکریمی است و سینمایش وام‌دار همان سینمای اخلاق‌مدار و انسانی است و اینبار با فیلمنامه‌ای دیگر که وجوه اخلاقی‌انسانی و ازخودگذشتگی‌های آدمی در آن جلوه بیشتری نیز دارد؛ می توان امیدوار بود این سینما دوباره مورد توجه مخاطبان و جامعه ای که نیاز به این پیام ها دارد؛ قرار گیرد.

۲۴۵۲۴۵

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1868250

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =