و خداوند زمين و آسمانها را در شش روز آفريد!
تو كه باشي خانه آرام است
پرندگان ميخوانند
و
ماهيان حوض در تكاپوي رسيدن به هم
و چشم پنجره ي شهرمان
ديگر سپيد نيست
از
انتظار!
با اين همه دغدغه، شور آمدن صبح در سر دارم كه بيخوابم!
نفسهايم، دمادم، اميد ميدمد و غزل آرزو ميسرايم تا كه همان رؤياهايم ( - شايد -) در ششم ديماه به طلعت بنشيند.
هر كه سنگي از سر راه بردارد، عمل نيكي براي وي ثبت كنند و هر كه بدي را نويسد مانند كسي است كه بدان (بدي) عمل ميكند.
و قرآن مجيد، سررشته وحدت و يكپارچگي است. و خداوند از همه كارها ـ پيدا و پنهان ـ آگاه است.
گفتي بخوان ...
خواندم ....
گفتي بنويس...
گفتم چگونه؟
فرمود:
به عدالت!
همه، به شب و روز، بيآنكه هيچ سستي كنند، به تسبيح و ستايش او مشغولاند و هرجا فطرت سليم از قيد هوس آزاد شود، همچون قطبنماي سالم سوي حق ميرود.
از دنياي كهن تا نظم نوين جهاني فقط شمهاي از تاريخ تراوش ميكند و تاريخ هم جز به تلميح سخن نميگويد.
آنگاه كه سايه ي زور با كيسههاي زر ـ كه جادوي بزرگ همه ي زمانهاست ـ بر مدينه ي فاضلهمان سنگيني ميكرد و خاموشي را به بهاي گران ميخريد، قانون الهي حاكم شد؛ كه «كتاب خدا» راستترين گفتارها و كلمه «تقوا» بهترين دستآويز است تا آزادانه آزاد شوي.
كتاب سعادت بشر - ''قرآن كريم''- را كه ورق مي زني، انسانيت را تفسير مي كني و به طولاني ترين آيه ي معجزه ي آخرين پيامبر خدا كه مي رسي، سردفتري را تعبير!
و تاريخ ثبت ايران زمين را كه نيك بنگري، هر سال آن كه ورق ميخورد، بر صفحه ي روزگار، شماره ي 282 هم ديده ميشود؛ كه خوشترين خط ها، مستند به سندهايي است كه به دقت و امانت ثبت و ضبط شده! و به حق، از آن اعتبار گرفته است.
و اما؛ كرم و كرامت، به حقجويي و تقوا و پرهيزكاري است. فرمود؛ قولوا لا اله الا الله تفلحوا كه هنوز، شعله به جانها ميزند و فصلالخطاب بين حق و باطل است.
اي اهل ايمان، چون به قرض و نسيه معامله كنيد تا زماني معين، سند و نوشته در ميان باشد و بايستي كه نويسندهاي درستكار، معاملة ميان شما را بنويسد.
و اكنون؛ دست ارادت ميفشاريم. و سر تعظيم فرود ميآوريم و پيشاني شكر بر خاك قرب الهي ميساييم كه در روزگاري كه ـ نگفته پيداست ـ كه دونان، هدفي جز اشباع شكم و انبار انبان و اقناع مال دنيا ندارند و به جلب رضاي ارباب قدرت كه زرشان در مشت، آماده ي ريختن و مشتشان در آستين، مهياي بازشدن است و به بوي قدرت و رنگ رنگارنگ دنيا و مافيها، هر بلاهتي را ميپذيرند؛ عجبا! چهها كه نميكنند!
آري! وقتي گل دچار خزان شد گلاب، عزيز و گران ميشود؛
من از هميشه ميآيم!
از تيكتاك ساعت تا سراب عمر، از محضر تا دفترخانه (و از دفترخانه تا دفتر الكترونيك اسناد رسمي)؛ خدمتي از سر راستي و درستي؛
عهدنامهام، حقمداري؛
ميثاقنامهام، مردمداري؛
كليد كارهايم، قانونمحوري؛
كاغذم، قناعت؛
جوهرم، نصفت؛
سرانگشتانم، عدالت؛
برخاسته از ميان مردم؛ امين حاكميت؛
اين تشنه كام خدمت تا سيزده شانزده جرعه بنوشد بر سر در آستانه بازسپردن امانت، تمامقامت ميايستد تا قطرهاي ديگر به درياي حقيقت افزون شود؛
نامش، كاتببالعدل!
سردفتران ارجمند و دفترياران گرانقدر و شما بازنشستگان گرانسنگ!
از همين دستنوشته، بهار حرفهايتان، روز ششم ديماه، دويست و هشتاد و دومين روز سال، را شادباش گفته و كوششها و تلاشهاي ارزنده و اهتمام پايندهتان را در اشتغال به امر حاكميتي سردفتري كه با عنايت خداوند متعال، در تثبيت حقوق مردم توفيق خدمات شايسته داريد، ارج نهاده و اميد است كه حضرت باريتعالي شما را مصداق ''كاتببالعدل'' قرار داده باشد.
باشد كه در دفتر زندگي، وجودتان پويا و نامتان مانا!
چونان باشيم كه نامشان در دفتر تاريخ نظام سردفتري ايران، سرزمين خوبان، همچنان مي درخشد.
رضا تاجگر
........................................
توضيح: يادآور مي شود دويست و هشتاد و دومين آيه از سوره ي مباركه ''بقره'' معروف به ''آيه ي مُداينه'' درباره ي اوصاف و ويژگي هاي سردفتر و وظايف وي در دفتر اسناد رسمي است كه در حال حاضر، طبق قانون، سردفتر متعهد به انجام آن است.
رضا تاجگر<BR>
کد خبر 191520
نظر شما