این پدیده گرچه در ذات خود حائز اهمیت بسیار بود اما هم اکنون به دلیل بروز انقلا بهای مشابه در کشورهای عربی مخصوصا در مصر نگاه جامعه شناسانه به دلایل بروز انقلاب ایران اهمیت ویژه ای یافته است.
انقلاب به عنوان یک پدیده ی اجتماعی عبارتست از بسیج یا حرکت وسیع توده ای و سازمان یافته با رهبری فرهمند و با هدف سرنگونی نظام سیاسی حاکم برای نیل به وضع مطلوبی که ایدئو لوژی جنبش بیانگر آن است انجام می شود.
چند دیدگاه در مورد انقلاب ایران :
1- اکبر احمد استاد جامعه شناس دانشگاه کمبریج پس از تقسیم بندی پست مدرن به غربی و اسلامی و دفاع از آن و انقلاب ایران را اولین انقلاب پست مدرن می داند از آنجا که پست مدرنیسم قالب شکن تمرکز زدا و نسبی گراست و تابع اصل واحدی نیست ایدئو لوژی زدایی می کند و بدلیل اینکه انقلاب ایران قالبهای نظری پیش از خود را شکست و براندازنده ی برخی تئوری ها بود نخستین انقلاب پست مدرن است
2-میشل فوکو نیز که خود از مدافعان پست مدرنیته است از همین زاویه به انقلاب ایران نگریست و آنرا یک انقلاب که نخستین قیام بزرگ برضد نظامهای جهانی در مدرن ترین و دیوانه وار ترین صورت شورش میداند «قیام انسانهای دست خالی که می خواهند باری را که بر پشت همه ی ما و به ویژه بر پشت کارگران نفت و کشاورزانی که درمیان امپراطوریها سنگینی می کنند از میان بردارند بار نظم جهانی را »و او انقلاب ایران را یک نوع بازگشت به معنویت می داند :من دوست ندارم حکومت اسلامی را ایده یا آرمان بنامم اما به عنوان خواست سیاسی مرا تحت تاثیر قرار داده است چون کوششی است برای پاسخگویی به پاره ای از مسائل امروزی برای اینکه سیاست یک بعد معنوی پیدا کند .
او که در بحبوحه انقلاب دوباره به ایران سفر کرده با مردم نخبگان حاکم معارض در تهران و شهرستانها گفتگو کرد مهمترین ویژگی انقلاب را شورش آن علیه مادیت محض می داند و می گوید برای مردمی که روی این خاک زندگی می کنند جستجو ی چیزی که ما غربی ها امکان آن را پس از رنسانس و بحران بزرگ مسیحیت از دست داده ایم چه معنی دارد :جستجوی معنویت سیاسی- مذهب روح یک جهان بی روح است پس باید گفت اسلام در 1978 افیون مردم نبوده است . دقیقاً از آنرو که روح یک جهان بی روح بوده است .
3- برخی هم بر این عقیده اند انقلاب ایران چون بر علیه غربی شدن رخ داد در واقع انقلاب علیه مدرنیته و برای بازگشت سنت است جالب اینکه دو دسته مخالف همین نظر را دارند1- یکی آن دسته اساسا انقلاب ایران را قبول ندارند .می خواهند نشان دهند که این انقلاب واپسگرایانه بود و ایران را به عقب راند . 2-دسته دیگری که از سنت دفاع می کنند و می کوشند این غرش ملی را علیه مدرنیته و نارضایتی اجتماعی از آن بسازند و مطالبات ملی و مشروعیت انقلاب را در خدمت تایید سنت گرایی خود گرفته و از منافع و اصالت خود دفاع کنند.
البته بسیاری از تاریخ دانان نوع کسب مشروعیت رضا شاه که با کودتا علیه نظام پادشاهی پیشین بوده را در وجود سایه سنگین عدم مشروعیت بر سر محمد رضا شاه موثر می دانند.
بسیاری از نیروهای مذهبی و برخی از نیروهای ملی مخصوصا بعد از کودتای بیست وهشت مرداد هیچ گاه مشروعیت نظام پهلوی را به رسمیت نشناختند و در سالیان دهه چهل و اواسطدهه پنجاه این ایده به توده مردم نیز منتقل شد و با تکیه بر رهبری نخبگان جامعه را وارد شرایط انقلابی کرد.
برخی دیگر از دیدگاهها بر این نکته متمرکز است که شاه در آرزوی رسیدن به دروازه های تمدن بزرگ می خواست الگوی غیر بومی توسعه اقتصادی را آن هم به شکل بسیار سریع در جامعه اجرا کند. بر اساس این ایده اصلاحات ارضی و جشن هنر شیراز در یک راستا قرار می گیرند که همانا آماده کردن ایرانیان برای پذیرفتن مناسبات دنیای جدید مورد نظر شاه یعنی اروپا و آمریکا بود.
اما طبیعتا برخی از اقدامات با بافت اجتماعی _ مذهبی مردم در تعارض قرار می گرفت و گرچه شاه خود را عمیقا مذهبی می دانست و حتی مدعی بود حضرت ابوالفضل (ع) از کودکی نگه دار اوست اما مردم این تناقض را در سطح جامعه و رسانه ها میدیدند. لذا بروز تضاد ناگزیر می نمود.
اما با توجه به همه این دیدگاهها باید عنوان کرد که یک انقلاب هیچ گاه با تکیه بر یک عامل به وجود نمی آید و اصولا تفکر تک عاملی در بروز دلایل وقوع یک پدیده اجتماعی تفکر صحیحی نیست.
البته باید پذیرفت به دلایلی انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک انقلاب مهم و بزرگ از طرف جامعه شناسان غربی کمتر مورد توجه قرار گرفته است .چرا که انقلاب ایران با توجه به نظریات جامعه شناسی انقلاب که تا سالهای دهه هفتاد میلادی تحت سیطره دیدگاههای مارکسیستی بود پدیده ای یگانه بود و دلیل حیرت متفکرانی چون فوکو نیز در همین نکته بود که چه طور معنویت می تواند موتور حرکت یک انقلاب قرن بیستمی باشد.
45301
نظر شما