نزهت بادی

متاسفم که اصلا خبرهای خوبی از روز اول جشنواره برایتان ندارم. هرچند امسال بر خلاف سال گذشته توقع زیادی از فیلم‌ها ندارم و اگر چند فیلم خوب و به یاد ماندنی نصیبم شود، خدا را شکر می‌کنم اما راستش را بخواهید، دیگر فکر نمی‌کردم این‌قدر شروع ناامیدکننده‌ای داشته باشم.
امیدوارم شما فیلم‌های بهتری دیده باشید، اما هیچ کدام از سه فیلمی که من در کاخ جشنواره دیدم، تعریفی نداشت. در همه جای دنیا جشنواره‌ها با فیلمهای مهم و درست و حسابی افتتاح می‌شوند که حداقل از‌‌ همان اول توی ذوق کسی نخورد ولی داشتن چنین توقعی از جشنواره‌ای که معاونت سینمایی با افتخار آن را به بسته‌های شانسی دوران بچگیمان تشبیه می‌کند، خنده‌دار به نظر می‌رسد. خدا عاقبتمان را با جشنواره امسال به خیر کند که برای پیدا کردن فیلمهای خوب کارمان به پیشگو و فالگیر و فال قهوه و جادو و جنبل نکشد.
مضمون اولیه فیلم «سلام بر فرشتگان» حرف ندارد. هم جای کار برای بازیگوشی‌های فانتزی و تخیلی دارد، هم مجال برخورداری از لحن شاد و طنزآمیز و هم قابلیت بیان حرف‌های مهم در دل یک قصه ساده و کودکانه.
اما همانطور که می‌توانید حدس بزنید، مضمون در‌‌ همان مرحله ایده متوقف مانده و بسط و گسترش درست و مناسبی نیافته است. یعنی از جایی که قرار است تبعات ناشی از آرزوی دختربچه مبنی بر حذف مرگ از جهان را ببینیم، فیلم دچار خلا می‌شود و نمی‌تواند جذاب و قانع کننده به نظر برسد.
مهم‌ترین دلیلش نیز این است که پشت چنین مضمون هیچ جهان بینی، فلسفه و نگرش عمیقی وجود ندارد و خود فیلمساز هم نمی‌داند که اگر مرگ نباشد، چهان چه شکلی می‌شود. با دیدن چنین فیلمی که اتفاقا برای جلوه‌های ویژه آن زحمت زیادی هم کشیده شده، مطمئن می‌شویم که مشکل اصلی سینمای کودک ما، فقدان تخیلی خلاق است.
فیلم «تلفن همراه رئیس جمهور» نیز بر خلاف ظاهر پر سر و صدا و جنجالی‌اش که ادعای پرداختن به یک موضوع حساس اجتماعی و سیاسی را دارد، فقط یک فیلم معمولی است که ضربه اصلی‌اش را از همین رویکرد محافظه‌کارانه در پرداختن به یک موضوع داغ و جنجالی می‌خورد.
نمی‌توان یک موضع ملتهب را دستمایه اثر خود قرار داد ولی با یک روند خنثی و بی‌خاصیت از کنار آن گذشت وبه جای ایجاد چالش و بحث‌های انتقادی، به چند کنایه و طعنه‌ای که عادت کرده‌ایم از زبان مردم در کوچه و خیابان بشنویم، اکتفا کرد.
کسی باید سراغ چنین مضمونی برود که جسارت لازم برای موضع گیری را داشته باشد، راه‌های گریز از ممیزی را بداند و بتواند از سطح ظاهری موضوع بگذرد و به عمق آن نفوذ کند وگرنه فیلم به یک اثر توخالی تبدیل می‌شود که مدام مواظب است حرفی نزند که به کسی بر بخورد یا جایی را به هم بریزد، درحالی که اساسا کارکرد چنین فیلم‌هایی این است که تلنگری بزند، تکانی بدهد و جریانی به راه بیندازد.
فیلم «یک سطر واقعیت» هم یک فیلم تلویزیونی است که معلوم نیست در جشنواره چه می‌کند. فیلمی که از‌‌ همان ابتدا بتوان دست فیلمسازش را خواند، داستانش را حدس زد و جلو‌تر از فیلم حرکت کرد، عملا چیزی جز یک فیلم از دست‌رفته نیست که باید فاتحه آن را خواند.
شاید اگر فیلمساز برای لحظاتی خودش را جای تماشاگر می‌گذاشت، متوجه می‌شد سر درآوردن از توطئه‌ای که کل فیلم بر مبنای آن استوار شده، اصلا کار سختی نیست و هوش زیادی نمی‌خواهد.
آن وقت بجای ارائه جزئیات افراطی درباره نقشه‌ای که از اول لو رفته، فکری به حال موقعیت مرکزی فیلمش می‌کرد که از اول پا در هواست و قابلیت این را ندارد که یک فیلم را حول محور آن بنا کرد. شاید هم کلا از ساختن چنین فیلمی منصرف می‌شد.
ببخشید که ناامیدتان کردم و اولین یادداشتم را با آه و ناله شروع کردم، اما باور کنید که اصلا روز خوبی را پشت سر نگذاشتم. واقعا از جشنواره‌ای که ‌شان خود را با پخش فوتبال پایین می‌آورد و سالن مقدس سینما را تا حد یک استادیوم ورزشی تقلیل می‌دهد، بیشتر از این هم نمی‌توان انتظار داشت.

5858
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 197156

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 15 =