نزهت بادی

خدا را شکر بالاخره فیلمی را در جشنواره دیدم که بتوان پای آن ایستاد و تماشای آن را به دیگران پیشنهاد داد. نمی‌دانید چه لذتی دارد، وقتی آدم می‌بیند فیلمی که به آن دل بسته، به آدم خیانت نمی‌کند و پای قراری که گذاشته می‌ماند.
پیش از تماشای فیلم «پذیرایی ساده» دلایل زیادی برای دوست داشتن آن داشتم. ساده‌ترین آن خود مانی حقیقی بود که از خاطره عزیز فیلم «درباره الی» می‌آمد که اساسا یک جور تلخی و عبوسی دلنشین در شخصیتش دارد که می‌تواند به فیلم حال و هوای کاملا متفاوتی ببخشد. مخصوصا که حالا نه فقط در این فیلم بازی می‌کند، بلکه خودش هم آن را ساخته است.
کاملا طبیعی است که «پذیرایی ساده» از آن دسته فیلم‌هایی نیست که همه بتوانند در یک تصمیم جمعی آن را دوست داشته باشند و قربان صدقه‌اش بروند. حتی نمی‌توان به راحتی حدس زد که چه کسانی از فیلم خوششان می‌آید و چه کسانی خوششان نمی‌آید و به نظرم این بهترین نکته یک فیلم است که تکلیف هر یک از مخاطبانش تا پیش از مواجهه با آن معلوم نباشد.
فیلم پر از موقعیت‌های اگزوتیک و گروتسک است که در فضایی کاملا آبزورد، دنیای خاصی را می‌سازد که هرچند احساس می‌کنیم خودمان هم به آن تعلق داریم و آن را تجربه کرده‌ایم، اما باز هم به نظرمان غریب و بیگانه می‌آید.
با اینکه در ظاهر فیلم پیچیده‌ای به نظر نمی‌رسد، اما یک ابهام و تناقض خوشایندی در خود دارد که نمی‌گذارد آدم به یک جور قطعیت رئالیستی دست یابد و به این اطمینان برسد که کدام یک از این بازی‌هایی که شخصیت‌ها درمی آورند و دروغ‌هایی که سر هم می‌کنند، درست و واقعی و کدام یک خیالی و خودساخته است و اصلا همین سویه مدرن فیلم است که می‌تواند از انتخاب‌ها و رویکردهای مختلف افراد چالش‌های اخلاقی انسان معاصر را بیرون بکشد.
هرچند در ابتدا به نظر می‌رسد که شخصیت‌ها می‌دانند برای چه به این کارهای عجیب و غریب دست می‌زنند، اما به تدریج که در این مسیر پیش می‌روند، احساس می‌کنیم که آن‌ها نیز خودشان جزئی از این بازی شده‌اند که کم کم شکل هولناکی می‌یابد و زوج سودازده فیلم را تا مرز خودویرانگری پیش می‌برد.
بنابراین تمام ماجراهای کوچکی که می‌بینیم، به خودی خود فقط یک اتفاق ساده هستند که شاید به نظر بعضی‌ها بتوان آن‌ها را حذف یا جابجا کرد ولی لحن نامتعارف و عجیب فیلم حاصل کنار هم گذاشتن همین داستانک‌های کوچک و ظاهرا بی‌ارتباط با هم است، تا جایی که نوع ترکیب و شکل چینش آن‌ها بسیار اهمیت دارد و اگر آن‌ها را به هم بریزیم، بی‌تردید فیلم چیز دیگری می‌شود و دیگر این احساسی را که الان در ما به وجود آورده القا نمی‌کند.
درباره این فیلم بیشتر از این‌ها باید نوشت، وقتی که فیلم به اندازه کافی در وجودمان ته نشین شود و جا بیفتد. حالا فقط برای اینکه کسانی که هنوز فیلم را ندیدند، بتوانند کمی از طعم لذت آن را بچشند، به یکی از فوق‌العاده‌ترین سکانس‌های آن اشاره می‌کنم. صحنه به شدت غریبی که مانی حقیقی جنازه یک نوزاد مرده را از پدرش می‌خرد و بعد روی زمین سفت و یخ زده در کنار نوزاد مرده به آرامی دراز می‌کشد و در خود فرو می‌رود.
اگر گفتید این صحنه شما را به یاد کدام تابلوی افسون کننده سینمایی می‌اندازد و چه شمایل ماندگاری را به یادتان می‌آورد؟‌‌ همان صحنه بی‌نظیری که جانی دپ زخمی در فیلم «مرد مرده» در کنار بره آهویی در حال جان دادن دراز می‌کشد.
اگر فیلم «پذیرایی ساده» فقط همین یک سکانس را هم داشت، برای اینکه به فیلم محبوبم در جشنواره امسال تبدیل شود، کافی بود. راستش حالا دیگر نگران نیستم که حساب‌هایم درباره فیلم‌های بعدی چقدر درست از آب دربیاید. چون خیالم راحت است که می‌توانم همین صحنه معرکه از فیلم مانی حقیقی را به عنوان بزرگ‌ترین دستاورد جشنواره امسال با خود به یادگار بردارم.
خوشبختانه دیروز روز خوبی بود و فیلم «بوسیدن روی ماه» هم ناامیدم نکرد، شاید انتظارم کمی بیشتر بود ولی باید فیلم را ببینید تا بفهمید که اسعدیان با قصه ساده یک تابوت و دو پیرزن چطور ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد و یک تصمیم به ظاهر کوچک و عادی را به اندازه یکی از دشوار‌ترین انتخاب‌های بشری ارتقا می‌دهد و خدا می‌داند که رسیدن به این نوع سادگی و خویشتن داری که در فضای فیلم جاریست، چه کار سخت و پیچیده‌ای است.
با این فیلم اسعدیان ثابت می‌کند که آن حس نزدیکی که ما به شخصیتهای «طلا و مس» احساس می‌کردیم، اتفاقی نبوده و او می‌تواند چنان کاراکترهای نمایشی‌اش را ملموس و باورپذیر درآورد که انگار با یکی از نزدیکان خودمان روبرو شده‌ایم و سال‌هاست که آن‌ها را می‌شناسیم و کنارشان زندگی کرده‌ایم.
فکرش را هم نمی‌توانید بکنید که فیلمی با حضور دو تا پیرزن اینقدر باطراوت و سرحال و شیرین باشد و به دل بنشیند. شیرین یزدانبخش و رابعه مدنی آن‌قدر راحت و روان بازی می‌کنند که انگار دوربینی وجود ندارد و ما وارد خانه گرم و صمیمی آن‌ها شده‌ایم و در حال تماشایشان هستیم. البته اسعدیان هم تا توانسته حضور مزاحم دوربین را کم کرده و از هر نوع خودنمایی و تاکید پرهیز کرده تا فاصله میان ما و شخصیت‌ها از میان برود و ما براحتی بتوانیم به خلوت آن‌ها راه بیابیم.
تاکید اسعدیان بر خویشتن‌داری تا جایی است که شاید متوجه دشواری تصمیمی که احترام سادات به عنوان یک مادر گرفته، نشویم و یادمان برود که او خودش چقدر انتظار بازگشت فرزندش را می‌کشیده است. تازه جایی که به ستاد می‌رود و تقاضا می‌کند تا برای لحظاتی با جنازه پسرش تنها باشد، می‌فهمیم که در تمام این مدت چه احساسی پشت آن چهره ساکت و آرام نهفته بوده است.
دو فیلم حقیقی و اسعدیان به موقع به دادم رسید. راستش از بس در این چند روز فیلم بد دیدم و غر زدم، دیگر داشتم لذت نوشتن درباره سینما را از یاد می‌بردم.

5858
کد خبر 197645

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • نیما IR ۰۶:۵۱ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۸
    0 0
    عجب تیتر خوبی! منم فیلم پذیرایی ساده رو خیلی دوست داشتم.
  • بدون نام IR ۱۶:۵۱ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۸
    0 0
    عالی بود. لحظه دراز کشیدن کاوه کنار جسد نوزاد یک روزه. کنتراستی عمیق بعد از حرف ها و حرکات خشونت بار چند دقیقه پیشش.

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین