روزگار سخت همایون از کجا آغاز شد؟ / شبی که محمدرضا شجریان خشمگین شد

درست ۱۷ سال پیش در شهریور ماه ۱۳۸۷ اولین کنسرت همایون شجریان بصورت مستقل برگزار شد. همایون اولین کنسرتش را چهار شب در سالن وزارت کشور برگزار کرد تا هم آغازی پرشور باشد و هم خود را به‌عنوان یک خواننده پرطرفدار و جدی معرفی کند.

عطا نویدی: سال ۱۳۸۷، ده سالی بود که همایون با آلبوم «آهنگ وفا» به عنوان هم‌خوان پدر به جامعه معرفی شده بود و در این مدت در کنسرت‌های مختلف استاد شجریان را همراهی می‌کرد. حالا چند سال پس از انتشار اولین آلبوم مستقلش، قرار بود برای نخستین بار به عنوان خواننده اصلی در یک کنسرت ظاهر شود و کار خود را با گروه دستان آغاز کند.

اما اولین کنسرت همایون شجریان هم از ناملایمات و بی‌مهری‌ها در امان نماند. شب سوم این اجرا که قرار بود فیلم‌برداری هم بشود، برق سالن وزارت کشور بارها قطع و وصل شد. این قطعی برق نه تنها روند ضبط را مختل کرد بلکه نور و صدای سالن را هم دچار اختلال جدی ساخت. با این حال، شب آخر کنسرت همان شب رویایی شد که دوستداران شجریان انتظارش را می‌کشیدند. محمدرضا شجریان مهمان ویژه شب چهارم کنسرت همایون شجریان بود. می‌گویند وقتی پدران رشد و موفقیت فرزندانشان را می‌بینند، به آن‌ها می‌بالند و چند سال جوان‌تر می‌شوند. چه کسی می‌داند آن شب در دل محمدرضا شجریان چه می‌گذشت؟ ترکیبی از شوق، غرور و مهر پدرانه. اما این احساسات چندان نپایید و جای خود را به خشم داد. درست در ابتدای برنامه شب آخر باز هم برق سالن قطع شد و شجریانِ پدر برآشفت. درست یا غلط، همه گمان می‌کردند دولت احمدی‌نژاد که سه سالی از روی کار آمدنش می‌گذشت، در این ماجرا دست دارد و می‌خواهد سنگ‌اندازی کند.

روزگار سخت همایون از کجا آغاز شد؟ / شبی که محمدرضا شجریان خشمگین شد

وقتی برق اضطراری وصل شد، محمدرضا شجریان با چهره‌ای برافروخته روی سن آمد، میکروفونی به دست گرفت و گفت:
«دست یکایک شما را می‌بوسم. شما مردمی که این‌گونه رفتارها را تحمل می‌کنید؛ رفتارهایی که جز شیطنت چیزی نیست. باید از وزارت کشور که صاحبخانه است پرسید چرا برق چنین تالاری در چنین شرایطی قطع می‌شود؟! اما این مشکل ماست که هیچ‌کس پاسخگو نیست. کسانی که فکر می‌کنند می‌توانند جلوی این برنامه‌ها و این جمع‌شدن‌ها را بگیرند، سخت در اشتباهند. تا زمانی که زبان فارسی هست، موسیقی فارسی هم هست و هیچ‌کس نمی‌تواند جلوی زبان و موسیقی ما را بگیرد. اعصاب بچه‌های ما را خرد کردند اما باید تحمل‌مان بیش از این‌ها باشد تا بتوانیم در کنار هم زندگی کنیم.»

شجریان آن شب از تحمل دشمنان سخن گفت، بی‌آنکه بداند تنها یک سال بعد برای همیشه ممنوع‌الکار خواهد شد و دیگر در وطن اجازه خواندن نخواهد یافت. کنسرت هر طور که بود به پایان رسید. محمدرضا شجریان دسته‌گلی از رز قرمز به همایون هدیه داد و همایون دست پدرش را بوسید. جمعیت بی‌وقفه تشویق می‌کرد. همه می‌دانستند قرار است آن قاب رویایی را ببینند: استاد گره کراواتش را شل کرد و کنار پسر نشست. سالن از تشویق منفجر شد. میکروفونی برایش آماده کردند و گروه کوک ماهور را چک کرد و همه با هم مرغ سحر خواندند.

روزگار سخت همایون از کجا آغاز شد؟ / شبی که محمدرضا شجریان خشمگین شد

آن شب با تمام تلخی و شیرینی‌اش تمام شد. همایون از همان آغاز راه با چالش روبه‌رو بود و حالا، شهریور ۱۷ سال بعد، با چالشی عجیب‌تر همراه است: او به جرم کنسرتی که برگزار نشده، محکوم است. برخی رسانه‌ها افکار بخشی از جامعه را به گونه‌ای هدایت کرده‌اند که گویی همایون شجریان مقصر وضع موجود اقتصادی و سیاسی است. انگار نه انگار که در همین تهران و همین روزها کنسرت‌های هشت‌هزارنفری توسط دیگران برگزار می‌شود و آب از آب تکان نمی‌خورد. انگار کسی نمی‌خواهد درک کند که همایون هنرمند است و هنرمند، نبض‌اش با مردم می‌زند. چرا اقدام به برگزاری کنسرت باید برای هنرمندی که از کودکی با مردم و در کنار پدرش زیسته، چنین گران تمام شود؟

امروز و ۱۷ سال پس از نخستین کنسرت مستقل، همایون پنجاه‌ساله است. او خیلی زودتر از پدرش با مانع‌تراشی‌ها روبه‌رو شد. برچسب‌ها و انگ‌هایی که جامعه بی‌محابا به هنرمند مردمی‌اش می‌زند، یادآور پرفورمنس معروف مارینا آبراموویچ «ریتم صفر» است.

همایون این روزها، روزهای سختی را از نفرت‌پراکنی اپوزیسیون خارجی و تندروهای داخلی می‌گذراند؛ روزهایی که دیگر حتی پدر را هم در کنار خود ندارد تا مثل کوه پشتیبانش باشد. او امروز نه‌تنها خودش زیر هجمه‌های فراوان قرار گرفته، بلکه پدرش، خسرو آواز ایران نیز از این نفرت‌پراکنی‌ها در امان نمانده است.

۵۹۵۹

کد خبر 2111053

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین