سحر عصرآزاد

جشنواره فیلم فجر در پایان راه است، در یک قدمی معرفی برگزیدگان بخش مسابقه سینمای ایران و مراسم اختتامیه. در آستانه این رویداد، تماشای دو فیلم متفاوت غنیمت روز دهم بود.
«تهران 1500» اولین انیمیشن بلند سینمایی بهرام عظیمی است که نگارش فیلمنامه «آل» را در کارنامه دارد. فیلمنامه این انیمیشن همکاری مشترکی است از عظیمی و امیرمسعود علمداری که به سوژه جذاب وضعیت ایران با تمرکز بر تهران در 110 سال بعد می‌پردازد.
این فیلم از جهت حضور بازیگران حرفه‌ای و چهره سینما به عنوان مدل شبیه‌سازی شخصیت‌ها و همچنین حرف زدن آن ها به جای خودشان حائز جذابیت‌های بالقوه‌ای بود که در طول چهار سالی که برای مراحل ساخت و آماده‌سازی آن صرف شد، آن را در صدر اخبار و پیگیری‌های علاقه‌مندان جدی سینما قرار داده بود.
قصه فیلم با تکیه بر این ایده جذاب که در برخی نوشته‌های پیمان قاسم‌خانی نمود داشته، اساس کار را بر این نکته قرار داده که خصوصیات مردم در طول گذر زمان، ثابت و غیر قابل تغییر می‌ماند و با پیشرفت‌های تکنولوژیکی که پیش‌بینی می‌شود در 110 سال آینده داشته باشیم، همچنان روابط و مناسبات مردم تابعی از امروز است.
البته این نقطه دید بسط یافته و این عدم تغییر به شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی جامعه نیز تسری پیدا کرده و وقتی این دو وجه در کنار هم بر بستر پیشرفت‌های علمی- تکنولوژیک زمان آینده قرار گرفته‌، قصه‌ای را ساخته که برای مخاطب امروز ملموس و جذاب است.
در عین حالیکه با این جهش زمانی طنزی ظریف و هوشمندانه را نثار زمان حال و شرایط و وضعیت جامعه تا مناسبات و روابط اجتماعی می‌کند که می‌تواند قابل اهمیت باشد. شاید به همین دلیل است که با توجه به بستر و دستمایه‌های مستعد انتظار می‌رفت کمیت و کیفیت این شوخی‌ها و طنز هوشمندانه بیشتر می‌شد تا جائیکه به خط قصه لطمه‌ای وارد نمی‌کرد.
از نریشن‌های فیلم که -امضای خاص قاسمخانی را دارد- با اعلام اخبار در 110 سال آینده آغاز می‌شود تا گفتار راوی که مرتب آینده فرضی را به زمان حال پیوندمی‌دهد و نقدی ظریف را وارد کار می‌کند و ... البته شوخی با فیلم‌ها و سینماگران مثل اینکه فیلم‌های «اخراجی‌ها 37»، «آل»، «آژانس شیشه‌ای» و «جدایی نادر از سیمین» ترکیب تخیلی فیلم‌های ماندگار صد سال آینده هستند!
«پله آخر» دومین فیلم سینمایی علی مصفا به عنوان نویسنده و کارگردان بعد از «سیمای زنی در دوردست» است. فیلمی که در سبک و سیاق خاص او به نوعی متکی بر یک خط داستانی کمرنگ است که با جزئیات و خرده‌داستان‌ها در عمق به آرامی حرکت می‌کند تا بیش از هر چیز مخاطب را به وجوه پنهان قهرمان قصه در گذشته و حال نزدیک کند.
قهرمان قصه مردی است که پس از مرگ روایت روزهای پایانی زندگی‌اش را به شیوه‌ای تو در تو و متقاطع تعریف می‌کند تا از خلال آن رویداد مرکزی مرگ او با چند گزینه برجسته شود. هرچند شیوه روایت متقاطع برای رسیدن به عدم قطعیت می‌تواند ساختاری مناسب باشد اما در این قصه باعث فاصله گرفتن از داستان شده و تمرکز را برای پیگیری از بین می‌برد.
قرار است در پایان متوجه شویم برخلاف اینکه زن و دوست مرد خود را در مرگ او مقصر می‌دانند این حس بیشتر از درونشان نشأت می‌گیرد که حسی از دروغ و خیانت در آن پنهان است و مرگ مرد بر اثر رویداد اتفاقی افتادن از پله بوده است. اما یک نظم درونی این روایت‌های تو در تو را برای رسیدن به چنین تمی پیوند نمی‌دهد.
طراحی این ساختار برای علت‌یابی یک مرگ و نهایتاً رسیدن به یک عامل فرعی و خارج از گزینه‌های ممکن، فیلم «طوفان سنجاقک» شهرام مکری را به ذهن می‌آورد که در آن فیلم شکستن روایت و حرکت در زمان و مکان با یک طراحی و نظم حساب‌شده توانسته بود در خدمت تم اصلی باشد.
«پله آخر» به جهت حضور لیلا حاتمی و علی مصفا در دو نقش اصلی و ضلع سوم یعنی فردین صاحب‌الزمانی به عنوان تدوینگر یادآور همین مثلث طلایی است در فیلم «چیزهایی هست که نمی‌دانی». فیلمی که - در سبک و سیاق این جنس فیلم‌هایی که با ریتمی کند و حساب‌شده مخاطب را به عمق موقعیت قهرمانی می‌برند که منفعل است و کار خاصی انجام نمی‌دهد - از آثار موفق در سبک خاص خودش است.

5858
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 198634

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 6 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۷:۵۰ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۳
    2 17
    سري اخراجي ها :)