امسال نیز چنین شد و در هفتهی گذشته چند ده همایش و برنامههای پاکسازی کوهستان اجرا و هزاران صفحه مطلب و عکس و فیلمهای بیشمار در فضاهای گوناگون منتشر شد. در اهمیت کوهها همین بس که آب شیرین مورد نیاز نیمی از جمعیت جهان، و در ایران تقریبا همهی آب شیرینِ کشور، از منابعی تأمین میشود که وابسته به کوهستان است. اما ارزشهای کوهستان به همین مورد محدود نیست. در این یادداشت، با توجه به یک مصوبهی مرتبط با جنگلهای شمال (جنگلهای هیرکانی) میخواهم اشارهای داشته باشم به نقش کوهستان در شکلگیری و حفظ این نگین سبز که برای کل بشریت یک میراث ارزشمند به شمار میرود.
جنگلهای شمال ایران، پدیدهای خارقالعاده برای اقلیمِ در مجموع گرم و خشک حوزهی ایران و اطراف ایران است. این زیستبوم پرتنوع و باشکوه حاصل همنشینی کوه و دریا و دخالت چند عامل طبیعی دیگر مانند جهت باد غالبِ شمال دریا است که رطوبت را به سوی کوهستان البرز میراند. این جنگلها در چهار پنج دههی اخیر، از نظر گستره و تراکم به نصف کاهش یافتهاند و بهعلت نبود اقتدار دولتی در رویارویی با زمینخواران و چوببُران و دامداران متخلف، روند نابودی آنها در چند سال اخیر شتاب هم گرفته است. در این وضعیت، هنوز یک جریانِ مدیریتی و اندیشگی پرقدرت و مجهز به آموزههای "جنگلداری" شصت هفتاد سال پیشِ اروپا در سازمان منابع طبیعی کشور، به نگین سبز هیرکانی به چشم منبع چوب مینگرد. حال آن که نوار باریک جنگلی در گیلان و مازندران و گلستان، برای ما حکم جواهری موزهای و میراثی گرانسنگ دارد که تنها باید حفاظت شود تا باقی بماند و به ما سرسبزی و چشمانداز عطا کند. البته که این چشمنوازی فقط یک موهبت برای برانگیختن احساسات رمانتیک نیست؛ اگر از دیدن جنگل غرق در لذت و شادمانی میشویم، برای آن است که ضمیر و تجربهی هزاران سالهی نسلها به ما میگوید که جنگل تولیدکننده و مخزن آب، عامل حفظ خاک، پدیدآورندهی هوای پاک، و بستر پرورش حیواناتی است که به شکلهای گوناگون به ما سود میرسانند.
جنگلهای شمال، زمانی از جلگههای نزدیک به دریا تا کمرکشهای نزدیک به سه هزار متر گسترش داشتهاند. در دوران باستان، این جنگلها حدود پنج میلیون هکتار، در اوایل دههی چهل ۳/۴ میلیون هکتار، و در سال ۱۴۰۰ حدود ۱/۸ میلیون هکتار وسعت داشتهاند که امروزه فقط ۱/۲ میلیون هکتار آن "مرغوب" (یا جنگل به معنای واقعی) به شمار میرود¹. این مقدار، بسیار کمتر از یک درصد از مساحت ایران است و از اینرو برای کشور ما گنجی آسیبپذیر و شایستهی مراقبت کامل است که فقط در پناه کوهستان باقیمانده است؛ چرا که جلگهها بهطور کامل (به جز در چند نقطهی بسیار کوچک که آنها هم بدل به پارک جنگلی و لگدکوب هزاران گردشگر شده) به تصرف انسان درآمده و پوشش جنگلی خود را از دست داده است. حال، به جای نگاهداشت این گوهر بیهمتا، پس از دههها بهرهکشی بیرحمانه و مدیریت غلط، چوببُرها میگویند که از سازمان منابع طبیعی چوب طلب دارند، و سازمان هم میخواهد با "درختان شکسته و افتاده" بدهی خود را پرداخت کند!
جمعی از مدیران سازمان و کارشناسان جنگل هم برخلاف بدیهیاتِ حاکی از آن که "خشکه دارها نهتنها برای سلامت اکوسیستم جنگل مفیداند، بلکه نقش مؤثری در تنوع زیستگاهی جنگل دارند"² طرحی برای "برداشت درختان شکسته، افتاده، خطرناک سرپا" در جنگل یا کنار جادههای جنگلی ارائه کردهاند. خوشبختانه پس از مطرح شدن این دستور، جامعهی محیط زیستی کشور شامل هزاران کنشگر، دهها کارشناس، و جمعی از مدیران محیط زیست و منابع طبیعی، مخالفت خود را با آن اعلام کرده و کارزاری را هم با عنوان نه به فرمان قتل جنگلهای هیرکانی راه انداختهاند. امید آن که مؤثر افتد و این میراثِ کوهستانی بیمانند برای ایران و بشریت پایدار و سالم بماند.
پینوشت:
۱- مروی مهاجر، محمدرضا. جنگلشناسی و پرورش جنگل، انتشارات دانشگاه تهران، صص ۴۰و ۴۱
۲- همان، ص ۴۰۱
*مدیر گروه دیدهبان کوهستانِ انجمن کوهنوردان ایران
۴۷۲۳۲
نظر شما