اجازه بدهید از یک مثال فوتبالی شروع کنم. از بازیکنی مثل علی دایی، مهدی مهدویکیا،کریم باقری یا حتی فرهاد مجیدی و علی کریمی. دایی که میتوانست یکی از اسطورههای فوتبال ما باشد، یکی از بازیکنانی بود که در بایرن مونیخ و هرتابرلین بازی کرد و سفیر فوتبال ایران در اروپا بود. در روزهایی که او و دیگر بازیکنان ایرانی در فوتبال اروپا بازی کردهاند، ما مدام در روزنامههای ایرانی دربارهشان میخواندیم. الان هم روزنامههای ورزشی درباره جواد نکونام و مسعود شجاعی مینویسند. اما آیا همیشه اینطوری بوده است؟ آیا همیشه ما بابت داشتن بازیکنانی در خارج از کشور، خوشحال بودهایم؟ آیا همیشه خبرهای مرتبط به آنها را تیتر یک کردهایم؟ جواب منفی است. البته متاسفانه.
دهه شصت ما بازیکنانی را داشتیم که در اروپا بازی میکردند و در فوتبال ایران خبری از آنها منتشر نمیشد، بازیکنانی مثل رضا احدی که شاید اگر به او توجه میکردیم، فوتبال ایران مسیر جهانی شدن را زودتر طی میکرد. آن وقتها فکر میکردیم که بازی کردن ایرانی در خارج از ایران کار بدی است و دیگران به دلایلی خاص ممکن است که ما تحویل بگیرند. به زبان خیلی سادهتر، خودمان را دست کم میگرفتیم. اما الان فوتبالیستهای ایرانی در کشورهای دیگر بازی میکنند و اتفاق خاصی هم نمیافتد. فقط خوشحال میشویم. جای خوشحالی هم دارد.
حالا میرسیم به فرهادی. او جایزه میگیرد و ما فکر میکنیم که فقط به دلایلی سیاسی بهش جایزه دادهاند. یعنی تواناییهای او و سینمای ایران را ندیده میگیریم. اما چند سال آینده هم اینطور فکر میکنیم؟ چند سال قبل چطور فکر میکردیم؟
چند سال قبل که مجید مجیدی نامزد دریافت جایزه شد، کمتر کسی گفت که او به دلایل سیاسی به اینجا رسیده است. مجیدی برنده اسکار نشد و البته دوست داشتم که فیلم او برنده جایزه شود. من یکی از کسانی بودهام که سینمای مجید مجیدی را همیشه دوست داشتهام و اگر هم قرار باشد بین «بچههای آسمان» و «جدایی نادر از سیمین»، یکی را انتخاب کنم، بیشک فیلم مجیدی را انتخاب میکنم. فیلم او رواییتر و جذابتر بود و البته این دلیل نمیشود که فیلم اصغر فرهادی بد باشد. باید یاد بگیریم که پذیرفتن یک چیز، به معنی نفی چیز دیگر نیست یا نباید باشد. یعنی وقتی میگویم فیلم مجیدی خوب است، دلیل نمیشود که فیلم فرهادی بد باشد. من فیلم «بچههای آسمانی» را دوست داشتم، اما فیلم فرهادی یک نکته دارد که فیلم مجیدی نداشت.
«جدایی نادر از سیمین» یک زندگی شهری را به تصویر میکشد. مرد و زن جوان این فیلم، زندگی متوسطی دارند. سوار ماشین میشوند و با مشکلات یک خانواده متوسط شهری روبرویند. اما فیلم «بچههای آسمان» در کنار بسیاری از فیلمهای دیگر سینمای ایران که در خارج از کشور به نمایش درآمدهاند، زندگی مردم روستا را به تصویر میکشد. «جدایی نادر از سیمین» یک چیز خیلی بدیهی را به مردم دنیا نشان داد: «همه مردم ایران روستایی نیستند.» و منظور این نیست که روستاییها بد هستند یا روستایی بودن، باعث ریختن آبرو میشود. جامعه همانقدر به روستاییها احتیاج دارد، به شهریها هم احتیاج دارد. این نکته، یعنی شهری بودن «جدایی...» زمانی برایم جالب شد که یادداشت سردبیر نشریه «ورایتی» را میخواندم. او از فیلم فرهادی یک پیام گرفته بود:« مردم ایران، مثل ما مردمی تحصیلکرده هستند و زندگی مدرنی دارند. ما نباید آنها را جنگطلب بدانیم.» یعنی تا قبل از فیلم فرهادی، این جنبهها دیده نمیشد. یعنی فیلم فرهادی، علاوه بر آنکه اسکار و کلی جایزه گرفته، نشان داد که مردم ایران، زندگی مدرنی دارند و دغدغههایشان مثل سایر نقاط دنیاست.
کسانی که فرهادی را نقد میکنند دو دستهاند. یک دسته کسانی هستند که چشم دیدن موفقیت فرد دیگری را ندارند و خیلی ساده، موفقیت او را زیر سوال میبرند. یک دسته دیگر میگویند که در سینمای ایران، فیلمهای خیلی بهتری هم وجود داشته و شرایط ایجاب کرده تا فرهاد امسال اسکار ببرد. خود من جز دسته دوم هستم و با همه احترامی که برای فرهادی قایلم، معتقدم فیلمهای بهتر از او در سینمای ایران ساخته شده است. با این همه خوشحالیام از موفقیت یک فیلم ایرانی را هم نمیتوانم پنهان کنم، هر چقدر که بخواهند موفقیت آنرا زیر سوال ببرند.
حالا بدترین حالت را فرض کنید. یعنی فکر کنید که «جدایی نادر از سیمین» فیلم خیلی بدی است و فقط به دلیل مسایل سیاسی جایزه گرفته. من چند دلیل دارم که در همین حالت هم باید از موفقیت یک فیلم ایرانی خوشحال بود. چرا؟ اول اینکه، خیلی از جایزههای سینمایی، به طور سلیقهای داده میشوند. مثلا اگر هیات داوران گلدن گلوب، به جای فلان فلان، اگر چند نفر دیگر بودند، شاید فیلمی دیگر جایزه میگرفت. اگر هم گلدن گلوب به فرهادی جایزه نمیداد،شاید 6 هزار اسکاری توجه کمتری به فیلم او میداشتند. وقتی بحث سلیقه هم به میان میآید، پای احساساتی شدن و نگاه به جریانهای روز هم هست. پس فکر نکنیم که مثلا مریل استریپ بهترین بازیگر سال گذشته بوده. شاید بازیگرانی بهتر از او هم بودهاند. اما این هیات داوران او را انتخاب کردهاند. آیا میتوانیم اول شدن او را زیر سوال ببریم؟
باز هم فکر کنید که جایزه اصغر فرهادی سیاسی است. آیا این فیلم در جشنواره فیلم فجر مطرح نشد و جایزه نگرفت؟ آیا جایزه گرفتن آن در جشنواره فیلم فجر هم سیاسی بود؟ آیا سینمای ایران آنقدر خوب نیست که بهترین فیلمش، بتواند جایزه اسکار بگیرد؟
یک بار دیگر فرض سیاسی بودن جایزه فرهادی را تصور کنید،اگر چه من آن را قبول ندارم. فیلم «جدایی...» با آنکه مورد علاقه من نیست، اما فیلمی است با ساختار خوب. فرهادی این فیلم را خوب ساخته است. فیلمنامه اثر هم پر از جزییات است. اما شما فرض کنید که اینطور نیست و فیلم فرهادی به دلیل سیاسی بودن جایزه گرفته است. به نظر من، ما باید خوشحال باشیم که یک فیلم ایرانی جایزه گرفته است. و تکرار کنیم که این فیلم ، در ایران ساخته شده، در ایران جایزه گرفته و نماینده ایران در اسکار بوده است. چرا موفقیت یک فیلم ایرانی را میخواهیم به دیگران نسبت دهیم؟
نظر شما