حتماً در مراودات با شخص يا اشخاصي برخوردهايد كه در ارتباطات كلامي و غيركلامي بهگونهاي رفتار كردهاند كه گويي نسبت به شما برتري دارند و اين البته از نوع برتريطلبيهاي روا نبوده است و همين نكته شما را آزار داده است. ممكن است شخصي به واسطه تحصيلات، شهرت، موقعيت ويژه، تخصص، تجربه و هنرخاصي ناخواسته يا خواسته دچار چنين مسئلهاي شده باشد. اين نكته گرچه چندان پسنديده نيست اما حداقل روح شما را آزار نميدهد چون با خود ميگوييد من هم اگر آنقدر زحمت ميكشيدم يا در آن جايگاه بودم شايد چنين رفتاري داشتم! اما موضوع بحث ما اينگونه نگاهها نيست. همان نكته كه از آن به فخرفروشي ناروا ياد ميكنيم! مثلاً شخصي به دليل اينكه در شهري بزرگتر متولد شده يا در منطقه مشهوري زندگي ميكند نوع رفتارش متفاوت ميشود. بازهم احتمالاً شما به افرادي برخوردهايد كه مثلاً چون در خارج كشور زندگي ميكنند نگاهشان به افرادي كه در داخل كشور زندگي ميكنند، تحقيرآميز است. اين نكته حتي در ميان ايرانيان خارجنشين نيز رواج دارد بهعنوان مثال برخي ايرانيان مقيم آمريكا نسبت به ايرانيان مقيم اروپا نگاه خاصي دارند و آنها نسبت به ايرانيان مقيم كشورهاي آسيا و همينطور نسبت به كشورهاي پاكستان و تركيه و اين تسلسل همچنان ادامه دارد. به عبارتي نوع نگاه عاقل اندرسفيه كه چون عادت شده، عادي جلوه داده ميشود. در ميان ايرانيان داخل كشور هم «مركز»نشينان نسبت به ديگر استانهاي كشور و آنها نيز نسبت به شهرستانها و روستاها، در حالي كه اگر نيك و ژرف بنگريم در عمل اشخاص نخبه و هنرمند و شايسته، اغلب از مناطق كوچك و به اصطلاح محروم بهپاخواستهاند و «كسي» شدهاند اما چرا در عمل هنوز هم اين عادت ناروا گهگاه ديده و در مراودات پيدا و نهان مشاهده ميشود و در برخي موارد حتي ملاك ارزيابي مثبت نيز ميگردد؟ روشن است اين مشكل ريشه فرهنگي دارد كه بايد بهخوبي واكاوي و علاج شود. شبيه چنين عادتي البته در ديگر كشورها نيز وجود دارد. مثلاً آمريكاييها، اروپاييها را مدام تحقير ميكنند. اروپاييها، آسياييها و همينطور تا ديگر كشورهاي دور افتاده كه مثلاً ساكنان برخي مناطق را آدم حساب نميكنند و حتي در كشورهايي مثل فرانسه اغلب «پاريسيها»، اهالي ساكن ديگر شهرها مثل استراسبورگ و كندنيس را عقبافتاده تلقي ميكنند و اين نكته در روابط انساني آنها كاملاً مشهود است كه مثلاً از لهجه و سنتهاي آنها ايراد ميگيرند. بدين اعتبار شايد بتوان گفت اين مشكلي فرهنگي و اساسي در اغلب نقاط جهان است كه خود باعث برتري طلبيهاي گاه خطرناك ميشود و شايد منشأ ستيزهجوييهاي بزرگ بين ملتها است كه بايد آسيبشناسي و درمان شود. گرچه تحقيقي جامع در اين خصوص انجام نشده – حداقل من نديدهام- اما به نظر ميرسد اين مشكل در ميان ما ايرانيان بيشتر است مثلاً نوع نگاه ما به رنگينپوستان و سياهپوستان و بعضي لفظهاي متداول عاميانه مردمي يا نحوه قضاوت ما نسبت به همزبانان خودمان مثل «افغانها» مؤيد اين نكته است كه نه با عقايد ديني ما منطبق است و نه انسان دوستي و فرهنگ والاي ما چنين ميطلبد. پس بايد بيشتر تأمل كنيم و استادان مردمشناسي و جامعهشناسي و روانشناسي ريشه اين مسئله را بررسي و رسانهها در تعديل چنين فضايي كمك كند.
دکتر محمود اسعدی - فخرفروشی در ظاهر عادتی اخلاقی است که چندان به چشم نمیآید اما اگر در بطن و متن ارتباطات انسانی بنگریم، معضلی اساسی به شمار میآید که باید بررسی و ارزیابی و تاحدودی حلاجی شود.
کد خبر 202083
نظر شما