مهدی یاورمنش: نزدیک به دو سال است که سکان هدایت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را بر عهده دارد. مجموعه زیر نظر او هزاران هنرمند و دهها شاخه هنری را زیر چتر خود میگیرد که از نظر گستردگی کمتر نمونهای را میتوان مشابه آن یافت.
حمید شاهآبادی با طرحها و برنامههایی پا به این عرصه گذاشت که برخی به ثمر رسیدهاند، تعدادی سال دیگر تحقق مییابند و بعضی ناکام ماندهاند؛ عملکردی که موافقان و مخالفان خود را دارد. در روزها پایانی اسفند، فرصتی پیدا کردیم تا رودرو با معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، کارنامه دو ساله او را مرور کنیم.
گفتوگوی ما با شاهآبادی از بحثهای کلان مدیریتی و مالی شروع و به مسائل ریزتر و تخصصیتر در حوزههای تئاتر، موسیقی، هنرهای تجسمی و... کشیده شد.
بیست و ششمین دوره جشنواره بین المللی موسیقی را سال گذشته برگزار کردید، در حالی که دفتر موسیقی مدیر نداشت. امسال شاهد سی امین جشنواره تئاتر فجر بودیم که مرکز هنرهای نمایشی بدون مدیر بود. میترسیم سال دیگر نوبت دفتر هنرهای تجسمی شود که با سرپرست اداره شود. آیا میتوان امیدوار بود این نگرانی بیجا باشد؟
سئوال را میتوان این طور هم طرح کرد که سال گذشته جشنواره تئاتر در حالی برگزار شد که اداره هنرهای نمایشی مدیرکل داشت و امسال هم مدیرکل موسیقی داریم. یعنی اگر ما عینک مثبت بینی به چشم بزنیم، میتوانیم داشتههایمان را ببینیم. جدای از این، سرپرستهایی که سال 89 دفتر موسیقی و پنج ماه گذشته اداره کل هنرهای نمایشی را اداره کردند، انصافاً خیلی خوب از پس کارها برآمدند. در واقع آنان به صورت موقتی کار نکردند.
اما این دلیل نمیشود که ادارهای بدون مدیر بماند.
من از اینکه بخشی از معاونت هنری، بیش از سه چهار ماه با سرپرست اداره شود، دفاع نمیکنم و بنا ندارم برای هر کاری توجیهی بتراشم، اما تاکید میکنم که ما چنان مبانی معین، روشن و دقیقی در حوزههای موسیقی، تئاتر و هنرهای تجسمی و آموزش و مد و لباس از ابتدا طراحی و تدوین کردهایم، که اگر کسی مثل آقای دشت گلی 4 ماه بیاید و اداره کل هنرهای نمایشی را مدیریت کند، اتفاقات مثبتی میافتد که بیشک نتیجه دوره مدیریت کوتاه او نیست. افتتاح تئاتر سیار، گسترش تئاتر شهرستانها و پیش رفتن طرح استقرار گروهها در سالنها نمیتواند نتیجه کاری پنج ماهه باشد. اینها نشان میدهد در معاونت هنری یک اتفاق افتاده است.
خیلیها انتقاد دارند شما در کار مدیران زیر مجموعه خود بیش از اندازه دخالت میکنید. به این منتقدان چه پاسخی می دهید؟
اگر در 30 سال گذشته، حوزههای زیر مجموعه معاونت هنری به طور منفک و مستقل و به اصطلاح جزیرهای اداره میشدهاند، امروز یک نگرش جامع آمده و تمام آن را یک پارچه کرده است. این مدیریت محورها و سیاستهای کلی را در دست گرفته وبر اساس آن کار را جلو میبرد.
حالا اگر هر مدیر این زیر مجموعه به هر دلیلی نتواند در این مسیر حرکت کند، قطعاً شخص دیگری همان راه را ادامه خواهد داد. ما مسیر و راه را عوض نمیکنیم، بلکه راننده را عوض میکنیم.
همین برنامه مدون و سیاست راهی که بر شمردید و از بین بردن استقلال زیر مجموعههای معاونت هنری، باعث استعفای حسین مسافر آستانه شد و دیگران را هم در قبول سمت مدیریت اداره کل هنرهای نمایشی با تردید مواجه کرده است.
نقدی که شما میکنید که این سبک مدیریتی مخالفانی دارد، ایرادی ندارد. مثل هر کار دیگری موافق و مخالف دارد، اما از یاد نبرید مسئولیت اصلی معاون وزیر در امور هنری، تبیین سیاستهای کلان، تعیین برنامههای کلی و مراقبت و ممانعت از انحراف از مسیر پیش بینی شده و سرعت بخشیدن به تحقق تک تک فعالیتهای ویژه است. وقتی معاون جدیدی میآید و با خودش آوردههایی میآورد و آنها را تعریف و تبیین میکند، اولویتهای مدیران باید در این حوزه قرار بگیرد.
امروز ممکن است دغدغه شمای خبرنگار اشخاص معین باشد، اما مسئله جامعه هنری، کار و زمینه فعالیت است. امروز باید ببینید ما آیا موفق به ایجاد تحرک هنری شدهایم یا نه؟ اینکه حالا یا حسن یا حسین کار را پیش میبرد، فرع است.
بعد از شش ماه، شاه آبادی ابراز امیدواری می کند بزودی مدیر کل اداره تئاتر معرفی شود
برای من هم خود هنر مهم است نه اشخاص. چون فکر میکنم این تغییر مدیریتها و بیثباتیها به عرصههای هنری آسیب میزند، منتقد آن هستم. باید فکری کرد و جلوی این بیثباتی در مدیریتها را گرفت.
ما کمترین تغییر مدیریتی را به نسبت دورههای گذشته داشتهایم. ابتدا که اصلاً به سمت عزل و نصب نرفتیم و تنها جابجاییهای اندکی را داشتیم. یک مدیر ارشد در جایگاهی که ایستاده، باید دارای برنامه برای تک تک حوزههای زیر مجموعهاش باشد. او باید بتواند نقطه آغاز و پایان راهی را که ترسیم کرده است، نشان دهد. من ابتدای سال 89 که ماموریت معاونت هنری را پذیرفتم، صریحاً به وزیر محترم ارشاد گفتم که برای هر سه سال پیش رو، برنامه سالانه میدهم و شما از من در پایان سال پیشرفت آن را بخواهید.
ما باید بگوییم برای مثال سال اول این طرح را میدهیم، سال دوم آن را آزمایشی اجرا میکنیم و سال سوم به بهرهبرداری نهایی میرسانیم. مدیری اگر نقشه راه داشته باشد، چشمانداز کوتاهمدت، میانمدت و طولانیمدت دارد. او لحظه به لحظه باید پیشرفت کار را رصد کند و ببیند هرجا سرعت کند شده یا انحرافی پدید آمده، اگر نتوانست آن را اصلاح کند، مدیر مربوطه را عوض کند. بر این اساس ما کسانی را که نتوانستند کار را به سرانجام برسانند، کنار گذاشتیم.
اما همیشه این کنار گذاشتن، نتیجه مثبت نمیدهد. وقتی مدیر اداره کل هنرهای نمایشی تابستان امسال رفت و دبیر جشنواره هم استعفا داد، این جشنواره تئاتر فجر بود که آسیب دید. دکتر رحمت امینی در شهریور دبیر این رویداد را قبول کرد که در مدت چهار یا پنج ماه نمیتوانست مقدمات برگزاری جشنواره را به خوبی بچیند. برای همین جشنواره شتابزده برگزار شد، کارهای خارجی خوب نیامدند و داخلیها هم نتوانستند به خوبی نمایشهایشان را آماده کنند. برای مثال وقت تمرین کمی داشتند.
این جابجاییها بیشک آفتهایی دارد، اما اگر یک مجموعه ثبات سیاست گذاری و برنامه ریزی داشته باشد، ازاین رفت و آمدها کمترین آسییبها را میبیند. امروز در پایان مدیریت هر مدیری، چون او مسیر را تا آخرین روز دنبال کرده است، فرد دیگری میتواند کار را از او تحویل بگیرد.
من اعتقاد دارم جشنواره سیام تئاتر فجر، بیشک از جشنواره سال گذشته بهتر برگزار شده است. ما با آن نقطه آرمانی فاصله زیادی داریم که البته راهی که در پیش گرفتهایم درست است و ما را به سوی بهتر شدن راهنمایی میکند.
این راه کی به مقصد ختم میشود؟
جنس مسائلی که ما داریم، جوری است که ریشه دار و قدیمی است و به سرعت نمیتوان آنها رفع کرد. ضعف ساختاری معاونت هنری مثل یک دمل چرکی 30 ساله است که همه چیز را معطوف به آدمها کرده است و ما سعی میکنیم آن را جراحی و برطرف کنیم. در این شرایط با هر تغییری چهار ستون کار میلرزد که درست نیست.
ما بازههای زمانی سه ساله را برای خودمان طراحی کردهایم و سعی میکنیم به آن برسیم. حال اگر ماشین نتواند ما را به آن نقطه برساند، باید به فکر تعمیر آن، تعویض قطعات و حتی رانندهاش باشیم. معلوم است وقتی مدیریتی با دهها طرح جدید میآید، تعدادی به ثمر نمینشیند و برخی ناکام میماند، به ویژه وقتی حرکت بلند پروازانه باشد. البته میپذیرم جابجاییها و بیثباتی مدیریتها در کار اختلال ایجاد می کند، اما این ضرر حداقلی را به نفع حداکثری قبول میکنیم.
با تمام آنچه که بر شمردید، یک مشکل دیگر نیز وجود دارد. شما برنامههایی دارید که قرار است بر اساس یک نقشه راه و زمان بندی معین عملی شوند. این در حالی است که ما متاسفانه در این سالها شاهد بودهایم که با تغییر و تحول دولتها، وزیران و مدیران میانی، سیاستها هم تغییر کردهاند. این یک ضعف راهبردی است که به کارها لطمه زیاد میزند. حالا بعد از شما هم اگر کسی بیاید، راه شما را ادامه نخواهد داد. متاسفانه رویکردها، سیاستها و برنامهها در قالب یک سند فرهنگی یا برنامه راهبری نبوده است. این یک نهاد بالا دستی میخواهد که کار را پیش ببرد. شما اصلاً به این گونه سیاستهای کلان اعتقاد دارید؟
اصول و مبنای یک کار مدیریتی از یک مبانی ثابت و مجموعهای از آزادیها و قدرت عملها ناشی میشود که باز و متغیر هستند. مدیر یک روبات نیست که کاری ثابت انجام دهد و پیچی را سفت کند. مدیر میآید به صحنه و بر اساس زمان، مکان و شرایط تصمیم میگیرد. معنای مدیریت همین است که قدرت تصمیم گیری خلاقانه در شرایط متفاوت را داشته باشد.
ما هرچه مبانی و پایهها را ثابت کنیم و زیر ساختها را تثبیت کنیم. قدرت عمل مدیر ذیل اسناد بالا دستی با ثبات تری شکل میگیرد. این است که سند چشم انداز 1404 برای ما نصب العین میشود که باید بر اساس آن کار را انجام دهیم. البته بخش متغیر در دست مدیر است. برای مثال اگر طرح اختصاص یک دهم درصد خرید آثار هنری تصویب و ابلاغ شده و بسیار خوب هم هست، مدیری نمیتواند آن را لغو کند، بلکه میآید برای تحقق و سرعت بخشیدن به آن برنامههای عملیاتی خودش را پیاده میکند.
مدیریت به دو بخش ثابت و متغیر سر و کار دارد تقسیم می شود. اگر مدیری توانست با اتخاذ رویکردهای مناسب با زمان و مکان، بخشهای ثابت را به سرانجام رساند، کارش را خوب انجام داده است. برای حصول موفقیت بر اساس سندهای بالادستی و قوانین تصویب شده، ما سه بسته سیاستی برای حوزههای تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی نوشتهایم که همچنان داریم روی آن کار میکنیم تا به یک برنامه جامع تبدیل شوند.
بعد از بحث مدیریت و برنامهها، بهتر است به مشکلات سخت افزاری مجموعه تحت نظر شما بپردازیم. در حوزه هنرهای موسیقی و تئاتر و هنرهای تجسمی، نسلهای جوان پی در پی به جامعه هنری تزریق شدهاند. این محصول دانشگاههای ماست که متاسفانه زیر ساختها متناسب با آن افزایش پید نکرده است. کمبود سالن و اندک بودن بودجه از جمله صعفهایی است که باعث شده از این نیروی انسانی به خوبی استفاده نشود. ما سالن تئاتر کم داریم و در کل کشور حتی یک سالن استاندار نداریم. برای رفع این صعفهای ساختاری چکار کردهایم؟ ما در این سالها چند تئاتر شهر و تالار وحدت به اماکن هنری خود افزودهایم؟ بخش عمدهای از چالشهای پیش آمده بین هنرمندان و معاونت هنری برآمده از همین تنگناها و کمبودهاست. برای رفع این مشکلات چه باید کرد؟
کمبود زیر ساختها و اماکن هنری، بحثی قدیمی است که بارها تکرار شده است. در کشورهای در حال توسعه، همیشه این طوری بوده که بنایی بزرگ یا مجموعهای گسترده ساخته و به نمادی برای نشان دادن پیشرفت تبدیل شود. در 30 سال گذشته چنین سیاستی در کشور دنبال نشده است.
برای همین تالار وحدت دومی نداریم، اما بر اساس یک سیاست عدالت طلبانه در سطح کشور 400 تا 500 سالن کوجکتر در شهرها و روستاها ساخته شده است، اما این را هم در نظر بگیرید که معاونت هنری هیچ بودجه ساخت و ساز ندارد. بودجه ما زیر فصل پنج است که معطوف به فعالیت هنری است. کار ما تولید هنری است؛ از ما خواهند پرسید که چند تئاتر خوب، چند سمفونی و... ارائه دادهایم.
اما در این زمینه میتوانید توصیه کنید، طرح ارائه دهید و دیگران را متوجه کاستیها نمایید.
این کار را کرده و میکنیم. برای مثال ما دیگر دستگاههای فرهنگی کشور از جمله معاونت اداری مالی و دفتر طرحهای عمرانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مجلس، شوراهای شهر و... را متوجه اهمیت امور زیربنایی میکنیم.
در یک سال ونیم گذشته مثلاً ما روی طرح مرده گذر هنر از تئاتر شهر تا تالار وحدت کارهای زیادی کردهایم. رئیس سازمان برنامه و بودجه را آوردهایم که محل را بازدید کرده است. چند وزیر را آوردهایم با شهرداری صحبت کردهایم و.. این حس باید در شورای شهر، مجلس و... ایجاد شود تا آرام آرام فضایی را به قطب هنر کشور تبدیل کنیم.
اما در سه سال گذشته نه تنها فضایی را به دست نیاورده، بلکه عرصههایی را هم از دست دادهاید. برای مثال نتوانستهاید مانع ساخت و سازهای اطراف تئاتر شهر شوید.
بخشی از این ساخت و سازها مربوط یه سالهای گذشته است که باید مدیران قبلی پاسخگوی آن باشند. در پاسخ به این پرسش شما، باید به همان حرف قبلی بازگردم که تا ما تئاتر را به نیاز و ضرورت جامعه و مسوولان تبدیل نکنیم، متاسفانه شاهد این دست اتقاقات خواهیم بود.
برای مثال سه ماه پیش یک باره هواکش مترو از محوطه تئاتر شهر سر برآورد که خب مدتی ما را مشغول کرد تا آن را رفع کنیم. این اتفاق نشان داد که متاسفانه بعضی از موسسات و نهادها چندان دغدغهای نسبت به حریمهای فرهنگی ندارند.
معاونت هنری وزارت ارشاد از لحاظ حوزههایی که زیر نظرش فعالیت میکنند و تعداد هنرمندانی را که پوشش میدهد، بسیار گسترده است. تئاتر، موسیقی، نقاشی، عکاسی، گرافیک، مجسمه سازی و... از جمله هنرهایی هستند که شما متولی آنها هستید. در کنار این ساماندهی مد و لباس و آموزش هنر هم بر عهده شما گذاشته شده است. با این همه کار، چرا بودجه معاونت هنری به نسبت معاونت سینمایی که البته حالا سازمان شده، این قدر کم است؟
خود ما هم این پرسش را داریم و بارها آن را طرح کردهایم. اگر چه در دو سال گذشته توانستهایم بر میزان این بودجه بیافزاییم، اما تا سطحی که مورد نیاز ماست، فاصله زیادی داریم. در بحث بودجه معاونت هنری هم در طول سالهای گذشته کم کاریهایی صورت گرفته که نمیتوان در مدت کوتاهی عقب ماندگیها را جبران کرد. برای آنکه بتوانیم بودجه بیشتری بگیریم، باید بتوانیم برنامهریزان دولتی، نمایندگان مجلس و دیگر ارکان نظام را با اهمیت کارهایی که انجام میدهیم، آشنا کنیم. متاسفانه تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی به اندازه سینما نتوانستهاند تاثیرگذاری خود در جامعه را به نمایش بگذارند؛ اگر این امر تحقق یابد، بیشک نگاه دولت و مجلس هم به آن عوض خواهد شد.
بودجه سال 90 معاونت هنری چقدر بود؟
26 میلیارد تومان که بیش از نیمی از آن در تئاتر هزینه شده است.
از سال 1389 بودجهای فرهنگی در اختیار استانداریهای کشور قرار میگیرد تا صرف گسترش معارف، ادب و هنر گردد. چه میزان از این بودجه در تئاتر، موسیقی یا هنرهای تجسمی هزینه شده است؟
تمام نهادهای فرهنگی از این بودجه سهم دارند که تنها 18 درصد آن به وزارت ارشاد میرسد.
همین 18 درصد هم کم نیست. برای مثال بودجه فرهنگی استانداریها در سال 1389 بیش از 1500 میلیارد تومان بوده است که سهم ادارههای کل ارشاد استانها از آن 270 میلیارد تومان میشود. اگر به هر استان حدود 10 میلیارد تومان بدهیم، آن وقت هر سال در کشور شاهد تولید دهها فیلم، صدها تئاتر، صدها آلبوم موسیقی، انتشار صدها عنوان کتاب و پژوهش و... خواهیم بود. اما اگر به کارنامه دو سال گذشته استانها نگاه کنیم، به هیچ وجه این تحول را نمیبینیم.
تنها 25 درصد آن بودجه در سال 1389 تحقق پیدا کرد که اگر حساب و کتاب کنید، سهم ادارهها کل ارشاد تمام استانها زیر 70 میلیارد تومان میشود. تازه آن تقسیم بندی شما دقیق نیست، چرا که وزرات ارشاد علاوه بر تولیدات هنری، فعالیتهای زیاد دیگری هم دارد.
بودجه فعالیت های فرهنگی امسال استانها چقدر بود؟
امسال هم 1500 میلیارد تومان بوده است که ما براساس آن 31 تفاهمنامه با ارشاد استانها امضا کردیم تا آنها را به سمت هزینه کردن هرچه بیشتر این پول در عرصههای هنری سوق دهیم.
خب چقدر موفق بودهاید و چه میزان از بودجه جذب شده است؟
این را باید ابتدای سال آینده محاسبه و اطلاع رسانی کنیم.
یکی از انتقاداتی که از سوی هنرمندان به زیر مجموعه مدیریتی شما وارد میشود، تنگتر شدن حلقه ممیزی و سلیقهای شدن آن است. در این مورد که ببیشتر در تئاتر و البته موسیقی پاپ دیده میشود، چه پاسخی دارید؟
شما هر کار هم بکنید، ممیزی بالاخره کمی سلیقهای میشود. درست است ضوابط دارد، اما دست آخر ممیز است که تشخیص میدهد چه چیزهایی خارج از چارچوب قانونی قرار دارد و باید حذف شود. این توضیح من البته به این معنی نیست که سلیقه فرد بر ممیزی حاکم است، چرا که با تاکید باور دارم خطاهای ممیزهای ما در دو سال گذشته بسیار کم بوده و اگر هم رخ داده بیشتر به نفع هنرمند تمام شده است.
یعنی چه به نفع هنرمند تمام شده است؟
خیلی وقتها ما به ممیزها انتقاد کردهایم که آن طور که باید نظارت نکردهاند و بر خلاف ضوابط اجازه دادهاند تا اثری نمایشی یا موسیقایی خارج از محدوده تعیین شده تولید شود. میخواهم بگویم سلیقهای رفتار کردن ممیزها بیشتر از آنکه عرصه را تنگ کند، دست هنرمندان را باز گذاشته است که ما منتقد آن هستیم.
بعد از بحثهای کلان، اجازه دهید به ادارهها و هنرهای زیر مجموعه مدیریت شما بپردازیم. اول از همه به سراغ تئاتر میرویم. اهالی هنرهای نمایشی سالهاست که خواستار راه اندازی سازمان تئاتر کشور هستند. در واقع آنان میخواهند همان اتفاق که در سینمای کشور افتاده است، در تئاتر نیز رخ دهد. شما برای تحقق این امر کاری انجام دادهاید یا اصولاً موافق آن هستید؟
از هر اقدامی که به تشکیل سازمان تئاتر منتهی شود حمایت میکنیم. منتهی گاهی اوقات، تغییر نامها ممکن است مفید نباشد. واقعیتش این است که تئاتر در طول این 33 سال نتوانسته جایگاه خودش را پیدا کند و علیرغم تمام تلاشها، هنرهای نمایشی کشور آن تاثیرگذاری مناسب را از خودش نشان نداده است.
به نظرم مشکل اصلی تئاتر ایران این بوده که مردمی نشده است و نیازی عمومی به شمار نمیآید. هر وقت بر این مشکل فائق شود، دیگر هنر خواص نخواهد بود و بین همه مردم جا باز خواهد کرد. اگر تئاتر مثل سینما بتواند دغدغه سیاست مداران و برنامه ریزان دولتی و نمایندگان مجلس شود، نیاز تشکیل چنین سازمانی فقط به خود فعالان تئاتر محدود نمیشود و همه پی به ضرورت آن میبرند.
چگونه میتوان تئاتر را به هنری تبدیل کرد که جای خود را در جامعه باز کند و مردمی شود؟
در وهله اول باید بر جریان اجراهای عمومی نمایشها تاکید کرد، ضمن اینکه باید بخش عمدهای ازاین توجه را به شهرستانهای کشور معطوف کنیم. رونق یافتن اجرای نمایش در شهرستانها موجب میشود تا خانوادهها دیگر از تئاتر به عنوان هنری لوکس و متعلق به طبقهای خاص از جامعه یاد نکنند.
در حال حاضر تهران هر شب شاهد اجرای 30 نمایش است که در منطقه خاورمیانه مقام اول را دارد. اگر بتوانیم شهرستانها را هم فعال کنیم، این عدد به 400 میرسد که آن وقت به نظرم توجه مردم به این هنر میتواند زمینه ساز رفع بسیاری از کاستیها و موانع شود.
آیا تحقق این هدف نیازمند فراهم ساختن زیرساختهایی چون سالن تئاتر نیست؟
تالارهای مناسب اجرای تئاتر در شهرستانها کم نداریم، تنها عزمی جدی میخواهد که ما هم به سهم خود سعی میکنیم با هر ابزاری که داریم در تنور گرم شدن اجرای عمومی بدمیم. در این راستا به همه اداره کلهای ارشاد استانها گفتهایم که اگر تالاری را به عنوان «تئاتر شهر» در نظر بگیرند و آن را به هنر نمایش اختصاص دهند، میتوانند از کمکهای مالی ما در اجراهای عمومی بهرهمند شوند.
علاوه بر این برنامه دیگری که باید دنبالش را بگیریم، تشکیل شورای عالی تئاتراست تا ازاین رهگذر، هنرهای نمایشی بتواند از انزوا خارج شده و به فضای بهتری برسد. برای دستیابی به چنین هدفی باید ارگانهایی چون آموزش وپرورش، شهرداری، صدا و سیما و سایر سازمانها تعامل داشته باشند.
خب این تعامل همان کارکرد سازمان تئاتر را دارد. این طور نیست؟
اسمش را هر چه میخواهید بگذارید. مهم این است که نیاز و خواست مردم، تمام قانونگذاران، برنامهریزان و مجریان را به این نقطه برساند که باید برای رشد تئاتر شرایط و زمینهها را فراهم کرد. همه نهادها و ارگانها باید دست به دست هم دهند، امکانات و ظرفیتهایشان را یک کاسه کنند تا هنرهای نمایشی اوج بگیرد.
چشم انداز خوبی را ترسیم میکنید، اما همین الان میبینیم که در اداره تالاری چون مولوی که قدمتی 40 ساله دارد و نقشی پر رنگ در ارتقاء تئاتر کشور ایفا کرده، تعامل خوبی بین دانشگاه تهران و اداره کل هنرهای نمایشی تهران برقرار نیست.
فکر میکنم وزارت علوم باید قدم جدی تری دراین وادی بردارد و بداند تئاتر مولوی تنها محدود به قشر دانشجو نیست، بلکه همه جوانان کشور میتوانند از چنین فضایی استفاده کنند. از سوی دیگر همت دانشگاه تهران هم در تحقق چنین امری میتواند صددرصد موثر باشد. البته ما هم به نوبه خود کمک کرده و میکنیم.
در حوزه موسیقی، مسئله اصلی آن است که هنوز تکلیف ارشاد با موسیقی پاپ مشخص نیست. این شاخه موسیقی را از بخش رقابتی جشنواره فجر حذف میکنید و به جایش از بلیت فروشی کنسرتهای پاپ در بخش جنبی به درآمد جشنواره میافزایید. این سیاست یک بام و دو هوا نیست؟
نه به هیچ وجه این برداشت درست نیست. جشنواره موسیقی فجر علاوه بر کارکرد هنری، یک جشن بزرگ هم هست که به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برگزار میشود. با توجه به این ویژگی، نقش گروههای پاپ آن است که فضایی مفرح و شاد را پدید آورند. جدا از بحث جشنواره موسیقی فجر، ما همیشه تاکید کردهایم که اولویتهای ما موسیقی سنتی، نواحی و کلاسیک است.
به نظر میرسد در چند سال گذشته، موسیقی اصیل ایرانی که هیجانهای به جا و اصالتهای خاص خودش را دارد و خاستگاهش متعلق به فرهنگ ملی و دینی ما است، ضربههای زیادی را دیده است. متاسفانه سبد شنیداری ما امروز متاثر از موسیقی پاپ و غربی است که باید آن را به راه درست هدایت کرد.
معاون وزیر ارشاد اعتقاد دارد موسیقی پاپ باید به شکل ایرانی و به دور از شیوه های غربی ارائه شود
با اینکه مدام گفته میشود قرار است از موسیقی سنتی حمایت شود، میبینیم بیشتر این گروههای پاپ هستند که روی صحنه میروند. همین دو هفته پایانی اسفند، تهران شاهد 10 کنسرت پاپ خواهد بود در حالی که سنتیها چندان جایگاهی ندارند.
موسیقی پاپ بدون هیچ حمایتی همیشه هوادار داشته است. تعداد زیاد کنسرتهای آنها ربطی به سیاستهای ما ندارد. در عوض معاونت هنری و دفتر موسیقی برنامه و سیاستشان این است که از کنسرتهای موسیقی اصیل ایرانی حمایت زیادی صورت بگیرد. برای اجراهای گروههای سنتی، سالن را با شرایط مناسب اختصاص میدهیم، آلبومشان را خریداری میکنیم، فضای تبلیغاتی در اختیارشان قرار میدهیم و... تا شاید ازاین طریق سبد شنیداری جامعه به نفع موسیقی اصیل ایرانی اصلاح شود.
یعنی در این عرصه از موسیقی سنتی و اصیل در برابر پاپ حمایت میکنید؟
بیشک مسئولیت اولیه ما حمایت از موسیقی اصیل ایرانی است. حتی اگرموسیقی پاپ به قیمت حمایت از موسیقی اصیل ایرانی تضعیف شود، ما این را بد نمیدانیم. ابایی هم از گفتنش نداریم.
آن وقت حق حیات برا ی موسیقی پاپ قائل هستید؟
واقعیت این است که اگرقرار باشد موسیقی پاپ در کشور ما همپای موسیقی اصیل حضور داشته باشد، باید به شکل کنترل شده، فیلتر شده و ایرانی شده باشد. منظورم این است که این نوع موسیقی باید به قدر و اندازه نیاز جوانان در جامعه تولید شود.
در هنرهای تجسمی، دغدغه اصلی هنرمندان، اجرا شدن دقیق و سریع مصوبه خرید آثار از محل یک دهم درصد بودجه سازمانها و نهادهای دولتی است. سال به پایان رسید و در این زمینه شاهد تحرکی نیستیم.
ما هنوز در آغاز راه هستم و بخشنامههای مرتبط با این طرح را برای تکتک مراکز دولتی ارسال کردهایم به همین دلیل هم برای قضاوت کمی زود است و نمیتوان گفت که این برنامه شکست خورده است. حتی اگر این کار در دستگاههای دولتی به زودی صورت نگیرد، این حرکت شکستنخورده است. ما برای تحقق این مهم نباید انتظار یک سال و دو سال داشته باشیم و ابتدا باید به دنبال ایجاد انگیزههای فرهنگی در نهادها و سازمانها برویم.
اما از برگزاری اکسپویی هم که قولش را داده بودید، خبری نشد.
برنامهای که ما برای اکسپو داریم میتواند اردیبهشت سال آینده اجرایی شود و اصولا برگزاری اکسپو تنها بخش کوچکی از اجرای قانون خرید آثار هنری توسط ادارات دولتی است.
یکی دو بار شما در سخنرانیهایتان از الگو سازی در عرصه هنرهای تجسمی گفتهاید. کمی بیشتر در این باره توضیح دهید.
در برخی از اکسپوها و حراجیهای خارجی، آثاری به قیمت گزاف خریده میشود که در سیک و شیوه کار هنرمندان داخلی تاثیر میگذارد. گاهی پشت این آثار فلسفه نیهیلیستی وجود دارد که به این ترتیب نگاه خود را در داخل کشور گسترش میدهند. وقتی ما خودمان در هنر صاحب سیک هستیم، چرا باید تن به این شیوههای وارداتی بدهیم.
در واقع وظیفه ما این است که جریان نوینی در عرصه هنر ایجاد کنیم تا بتواند حامل بار معنایی بزرگی نه تنها برای جامعه ما، بلکه برای همه مردم جهان باشد. برای مثال به آثار استاد فرشچیان اشاره میکنم که از نظر محتوایی و اجرایی ریشه در فرهنگ ایران و اسلام دارد. تابلوی عصر عاشورا این هنرمند بزرگ، اثری بر مخاطب دارد که دهها سخنرانی نمیتواند داشته باشد.
آخرین پرسش ما مربوط به بحث آموزش است. مدیریت مراکز آموزش هنر یکی از زیر مجموعههای معاونت هنری است که اگر پیش از این به هنرستانهای تحت پوشش وزارت ارشاد خلاصه میشد، حالا به مراکز علمی-کاربردی هم گسترش یافته است. در این عرصه چه برنامههایی دارید؟
با اینکه بر آموزش در همه حوزههای هنری توجه خواهیم داشت، ساماندهی مراکز آموزش عالی علمی – کاربردی که امسال به عهده ما گذاشته شده، اولویت نخست ماست. همان طور که میدانید ما به یک باره صاحب 69 دانشگاه و 61 هزار دانشجو شدهایم که باید به بهترین صورت آنها را هدایت کنیم.
به دنبال آن هستیم حلقههای مفقوده آموزش عالی هنر را در این دانشگاهها ایجاد کنیم و برای همین به دنبال آن هستیم تا راه اندازی رشتههایی چون نگارگری را در شورای گسترش دانشگاه جامع علمی کاربردی تصویب نماییم. هنرهای سنتی، شناسنامه فرهنگی ما هستند و مراکز آموزش عالی علمی-کاربردی باید بیشتر به گرایشهایی توجه نشان دهند که در دانشگاهها کمتر به آنها پرداخته میشود. ما باید آموزش هنرهای سنتی و بومی کشورمان را گسترش دهیم تا دوباره به روزهای اوج خود بازگردند.
و صحبت آخر؟
امیدوارم سال آینده بتوانیم به بیشتر اهداف برنامه سه ساله خود دست یابیم و جامعه هنری کشور را شادابتر و سر زندهتر از همیشه ببینیم.
58245
نظر شما