باد نوروز وزیده است به كوه و صحرا
جامه عید بپوشند، چه شاه و چه گدا
بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست
نازم آن مطرب مجلس كه بود قبله نما
صوفى و عارف از این بادیه دور افتادند
جام مى گیر ز مطرب، كه روى سوى صفا
همه در عید به صحرا و گلستان بروند
من سرمست زمیخانه كنم رو به خدا
عید نوروز مبارك به غنى و درویش
یار دلدار! زبتخانه درى رابگشا
گرمرا ره به در پیر خرابات دهى
به سروجان به سویش راه نوردم نه به پا
سالها در صف ارباب عمائم بودم
تا به دلدار رسیدم، نكنم باز خطا
/6262
نظر شما