گشت گرداگرد مهر تابناک، ایران زمین روز نو آمد و شد شادی برون ز ندر کمین
ای تو یزدان، ای تو گرداننده ی مهر و سپهر برترینش کن برایم این زمان و این زمین (ترجمه دعای تحویل سال)
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بر افروزی
جشنها و آئینهای نوروزی در خود اندیشه ها و آرمانهای انسانی و یزدانی بهمراه داد که توانست پس از گسترش اسلام جزو معدود آداب و رسومی باشد که پابرجا ماند. این آئینهای زیبای نوروزی که برخی در پیشواز از نوروز، برخی در ایام نوروز و برخی دیگر در بدرقه نوروز در گستره ای وسیع در بین مردمان گوناگون برگزار می گردد و دامنه آن نه تنها محدودتر بلکه سال به سال گستره تر شده و دول جدیدالاستقلال بازمانده از شوروی را فراگرفته و به عنوان جشنی دولتی برای بازیابی هویت سیاسی مردم و اندیشه سیاسی دولتها شناخته شده از زیبایی، شکوه، عظمت و قداست خاصی برخوردار است. به نظر می رسد که این آیین ها توانایی آن را دارند که ملل و اقوام گوناگونی را که بدان باور داشته و همه ساله آن را پاس داشته و برپا می دارند، بهم نزدیک سازد. اگر این فرض در نظر گرفته شود این وظیفه را کدام کشور یا ملتی می تواند به انجام رساند؟
جشنهای سال نو مسیحی صبغه دینی و مذهبی دارد ولی همه پیروان مسیحیت چه آنهایی که اعتقاد مذهبی و دینی ندارند و بدان پای بند نیستند و چه مومنان و پیروان راستین حضرت عیسی مسیح(ع)، آن را گرامی می دارند و به عنصر وحدت بخش آنان تبدیل شده است. آیا نوروز می تواند چنین نقشی را ایفا کند؟ آیا باید آن را از دیدگاه مذهبی و دینی باید نگریست؟ اگر سال نو مسیحی که در نیمه زمستان نیمکره شمالی و در سرمای طاقت فرسا می تواند میلیونها انسان را به یک حس و باور مشترک رهنمون شود، آیا نوروزی که در آغاز بهار طبیعت همین نیمکره برگزار می شود و خنده طبیعت دل هر موجود زنده ای را به طپش وا می دارد، می تواند ملل و اقوام مسلمان را از هر مذهب اسلامی از سنی و شیعه به هم نزدیک سازد؟
با نگرش به بزرگی و اهمیت نوروز و نقش فرهنگی گسترده آن که در بین ملل مختلف شرق گرامی داشته می شود، آیا می توان از آن به عنوان یک عامل فرهنگی- سیاسی برای اعمال گفتمان بین فرهنگی و دیپلماسی فرهنگی در راستای همگراییهای منطقه ای بهره گرفت؟ در غرب نمونه های زیادی از آئینها از جمله کارناوالهای مذهبی و فستیوالهایی که با اهداف نزدیکی فرهنگها برپا می شود در راستای دیپلماسی فرهنگی بکار گرفته می شود. برای نمونه می توان از جشن کریسمس و جشن ژانویه در سال نو مسیحی یاد کرد. در سراسر جهان مسیحیت این جشنها و آئینها گرامی داشته می شود. با وجودی که جهان مسیحیت شامل یک دین و مذاهب گوناگون است، ولی کشورها، ملل، تمدنها و فرهنگهای گوناگونی را در سراسر گیتی در بر می گیرد. آیا نوروز که یک آیین است و سابقه تمدنی آن دیرپا تر از مسیحیت است می تواند چنین نقشی را ایفا کند؟ در این مقاله سعی بر اینست که ضمن شناخت نوروز و جنبه های مادی و معنوی آن و گستره جغرافیایی آن به سوالهای مطرح شده پاسخ داده شود.
گستره نوروز
برای پی بردن به اهمیت جایگاه نوروز در بین مردمان گوناگون، بایسته است گستره جغرافیایی آن مورد بررسی قرار گیرد. نوروز آیینی است کهن و ماندگار با تاریخی شکوهمند که در گسترۀ جغرافیایی جهان ایرانی از غرب چین تا آناتولی، از شبه قاره هند و افغانستان در شرق تا بینالنهرین در غرب و از سین کیانگ و آسیای مرکزی در شمال شرق تا دامنه های شمالی قفقاز بزرگ در شمال و آسیای صغیر در شمال غربی را شامل میشود که دورتا دور ایران زمین را به عنوان خاستگاه تمدن ایرانی در بر می گیرد. این آیین کهن و ارزشمند با جشن ها و مراسم معنوی و مادی علاوه بر ایران زمین در همۀ جمهوری های آسیای مرکزی و استان سین کیانگ در غرب چین با شکوه تمام برگزار می شود. ترکمنها، ازبکها، قره قالپاقها، قزاقها و قرقیزها(در آسیای مرکزی)، آذریها و کردهای ایزدی ارمنستان، ترکهای شمال قفقاز از جمله آذریهای دربند در داغستان(در فدراسیون روسیه)، افغانها، پشتونها، بلوچهای پاکستان و بلوچها و تاجیکهای آسیای مرکزی، کردهای ترکیه، عراق و سوریه و تاتها و تالشهای قفقاز، و ترکهای آناتولی(از جمله علوی ها) و ترکهای بالکان(قاقائوزها در مولداوی در اروپای شرقی) و مسلمانان حوزه ولگا در تاتارستان، اودمورتستان و باشقیردستان و مسلمانان آستاراخان(در فدراسیون روسیه) همه در باور به این آیین شکوهمند و در برگزاری آن با هم سهیمند و از مراسم «میر نوروزی» در قزاقستان تا کردستان عراق، تا سبز کردن گندم در تمامی این گسترة عظیم تا پختن سمنو در جای جای این قلمرو در پیشباز به نوروز باستانی و عید نوزایی طبیعت و دگرگونی جان و تن و نبات و جماد به هم می پیوندند و تازه میگردند. این ویژگی های رحمانی و الهی و فرهنگی و خدایی، راز ماندگاری این سنت از پیش از اسلام تا همین امروز و سالها و دهه ها و سده های آینده است که آیینها، سنتها، باورها و جشنهای آن سرشار از معنویت و نوع دوستی و شکران نعمات الهی و دوستی و مهربانی و احترام به هم نوع و زدودن کدورتها و پاک و تازه گردانیدن دلها و الهی شدن قلبهاست. سازمان فرهنگی و هنری سازمان ملل متحد (یونسکو) در پاسخ به پیشنهاد کمیسیون ملی یونسکو در ایران در سال 1383 (کنفرانس بین المللی کشورهای حوزه نوروز در تهران) برای ثبت جهانی این میراث مشترک جهانی به عنوان یک میراث بشری، در حال بررسی به این درخواست است که امید می رود در طول سال 2009 این کار صورت گیرد. این میراث بشری شکوهنمد زنده است و زنده خواهد ماند.
علل ماندگاری نوروز
از علل ماندگاری نوروز آن است که این آیین مردمی است و در قلب مردم و در بین مردم و در خانواده برگزار می شود. خانواده خاستگاه پاسگاه و پروردگاه نوروز است به همین جهت آن را ماندگار و جاوید ساخته است. چون خانواده کوچکترین واحد اجتماعی و پس از جمعیت از بیشترین تعداد برخوردار است، نوروز را تواسنته است در طول تاریخ نگهدارد، شکوه بخشد و به نسلهای بعدی منتقل نماید. این رمز جاودانگی و ماندگاری نوروز را باید در جاودانگی و ماندگاری نهاد خانواده در جامعه شرق جستجو کرد. نام این جشن و آیین در بین همه مللی که آن را برگزار می کنند از هر زبان و نژاد همان «نوروز» نامیده می شود و هیچگاه نام آن به زبانهای دیگر مردمانی که آن را برگزار می کنند و به حتی به زبانهای محلی ایرانی نیز ترجمه نشده است. این مورد از دیگر وجوه ماندگاری و جاودانگی ان است.
نوروز از معدود آئینهایی است که در آن رابطۀ انسان و طبیعت و پاسداری از محیط زیست متجلی میشود. آئینهای نوروزی آن چنان در دل مردم نشاط میآفریند که از گذشته دور تا کنون نه تنها از بین نرفته بلکه بر شکوه آن افزوده شده است. کمتر آئینی را میتوان یافت که ضمن برخورداری از جنبههای مردمی توانسته باشد بر روح و جان مردم ریشه دواند. آئینی است توحیدی که هم ویژگیهای مردمی و انسانی در آن وجود دارد و هم آئین دینی و مذهبی پنداشته میشود. این آئینها که از دورة باستان در قلمرو امپراتوری ایران پدیدار شد، شکل گرفت و جاودانه شد، پس از اسلام نیز به حیات روحانی خود ادامه داد. دین اسلام هر آنچه روشها، باورها و آیینهایی که مخالف با اندیشههای اسلامی بود، در قلمرو خود منسوخ کرد. ولی نوروز با تمام قدرت خود ماندگار شد. راز این ماندگاری چیزی نبود جز ویژگیهای آئینی آن که مظاهر شرک و بت پرستی در آن نبود. هر چند سرزمین ایران سرزمین بت پرستی نبود. اینجا سرزمین توحیدی بود. آئین نوروزی سپاسگزاری بدرگاه یزدان بپاس نعماتی است که در اختیار انسان گذاشته شده است. با نگاهی به آئینهای نوروز از جمله چارشنبه آخر سال، سفره هفت سین، مراسم تحویل سال، دید و بازدیدهای نوروزی، اهدای عیدیانه، و مراسم سیزده بدر، همه به نحوی با روابط انسان و طبیعت و روابط بین انسانهاست.
در مراسم نوروز سبزکردن گندم در یک بشقاب جزو سنت معمول است که در تمام کشورهایی که در حوزه نوروز قرار دارند بدون هیچ گونه تفاوتی انجام میگیرد. سبزی گندم نشانه احترام به طبیعت و رستنی است. از طرفی گویای این واقعیت است که برای پاسداری از نعمات الهی باید آن را عزیز داشت. در آئین زرتشت آمده است که «هر کس که کندم میکارد راستی میافشاند». زحماتی که دهقان برای رویاندن گندم می کشد عبادت شمرده می شود. سمنو نماد برکت و روزی با حرمت تمام به عنوان عنصر اصلی آئین های نوروزی در تمام گستره جغرافیایی نوروز در کنار سبزه از واجبات سفره نوروزی و هفت است. آب از دیگر عناصر م نعمات خدواندی است که در عرصه جغرافیایی حوزه نوروز گرامی داشته می شود و تنگ بلور با آب زلال و ماهی قرمز نشان زندگی و حیات شاداب است.
قلمرو جغرافیایی نوروز
قلمرو جغرافیایی حوزه نوروز در ناحیه کم آب کره زمین واقع شده است. این قلمرو منطبق است با عرض های بین مدار راس السرطان(23 درجه و 27 دقیقه عرض شمالی) تا مدار 50 درجه عرض شمالی در نیمکره شمالی و نصف النهارات 20 درجه تا 80 درجه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ، نیمکره شرقی. در اینجا آب ارزش بسیار دارد و حیات انسان و طبیعت مستقیما بدان وابسته است و با یکدیگر پیوند عمیق دارند. در کتیبه بیستون آمده است که اهورمزدا این سرزمین را از خشکسالی در امان نگاهدارد. در آئین زرتشت گفته شده است کسی که در آب تف بیاندازد گناهکار است. در بین مسلمانان این باور وجود دارد که آب کابین حضرت فاطمه زهرا(س) است. نباید به آن بی حرمتی کرده و آن را آلود. این قلمرو گستره سرزمین میترائیسم و مهر پرستی بود و تمام عناصر آن را اکنون نیز می توان بازشناخت. دین مبین و انسان ساز اسلام نیز ارزش زیادی به آب قائل است و بهشت وعده داده شده خداوند یکتا در قران کریم جایی است که نهرهای فراوان در آن جاری است و باران نعمت الهی است که به امر خداوند بر زمین می بارد و به اذن پروردگار دانه را در خاک می رویاند و تازه شدن طبیعت در هر سال بعد از زمستان سخت، نشانه و نمادی از رویش و حیاتی دوباره برای انسان و نشان رستخیز است. خدواند یکتا در قرآن کریم فرموده است هر چیز زنده را از آب نهادیم.
نوروز در ادبیات و هنر
در آثار تمام شاعران و هنرمندان و نقاشان آب عنصر اساسی است. همین طور در کنار آب رستنی و گیاهان به ویژه «باغ» عنصری نمادین است. به همین سبب در آئین نوروزی در سفره هفت سین سبزی یا گندم سبز شده عنصر اساسی و نمادی از حیات دوباره طبیعت است و تنگ آب و ماهی نشانی از زندگی است.
سمنو که یکی از عناصر اصلی سفره هفت سین است، از آرد جوانه گندم تهیه میشود همان گندمی که با خوردن آن آدم از بهشت رانده شد و در زمین مستقر و سرآغاز حیات بشر در زمین شد. سمنو سرشار از ویتامین «ئی» است که اکسیدانی قوی و بی اثر کننده رادیکالهای آزاد در بدن است. سمنو علاوه بر آن دارای انواع ویتامینهای «بی» است که مصرف آن ضمن تأمین کالری برای حفظ جوانی، سلامتی و رفع افسردگی بسیار مفید بوده و ضد پیری است. بنا بر آنچه گفته شد در این حوزه گندم و در نهایت نان دارای ارزش مادی و معنوی بسیار است. تکه نان را کسی زیر پا نمیگذارد. نان کسی را نمیبُرّند و به گرسنه نان میدهند و هزاران پند و امثال حکم در باره نان گفته شده است. بی جهت نیست که گندم سبز زینت بخش سفره هفت سین است. هم نعمت و هم سبزی است. از قول پیامبر اسلام گفته شده است که نگریستن به رنگ سبز بینایی را تقویت میکند، چیزی که امروزه جهان علم بدان باور رسیده و آن را توصیه می کند. آئین نوروز چنان با اسلام در آمیخت و با آن عجین شد که امام ششم شیعیان آن را آئینی مبارک و مقدس برشمردند و پیروان خود را به برگزاری و بزرگداشت آن دعوت کردند.
در آثار تمام شاعران حوزه نوروز به نحوی به عید نوروز و آئینهای آن اشاره رفته است. حکیمان، سخنوران و بزرگان علم و ادب ایرانی هم چون فردوسی طوسی، ناصر خسرو قبادیانی، حکیم عمر خیام، سعدی شیرازی، حافظ شیرازی، نظامی گنجوی، منوچهری دامغانی، و بسیاری دیگر در وصف بهار و نوروز سخن گفتهاند. در این قلمرو کمتر شاعری را می توان یافت که در باره وصف نوروز سخن نگفته باشد.
نوروز عامل دیپلماسی فرهنگی
اکنون که بیش از یک دهه از فروپاشی اتحاد شوروی می گذرد، جمهوری اسلامی ایران در زمینۀ مسائل سیاسی و اقتصادی در قفقاز و آسیای مرکزی که از گذشته های دور در حوزۀ تمدن ایرانی قرار داشتهاند، در کنار رقبای قدرتمند منطقه ای و فرامنطقه ای نتوانسته است بطور دلخواه به برخی از آرمانها و اهداف اعلامی خود دست یابد. با وجود زمینۀ مشترکات عمیق تاریخی و فرهنگی ایران با این حوزه نتوانسته است در قبال زمان و هزینه های صرف شده، موفقیت چشمگیری بدست آورد. علت این عدم کامیابی های عرصه های مختلف فرهنگ و دانش و سیاست و اقتصاد را می توان در گام نخست در عدم شناخت این حوزه های پیرامونی تمدن ایرانی جستجو کرد. نبود سیاست خارجی تدوین شده (به جهت فروپااشی ناگهانی بلوک شرق) و عدم تحرک آن در دهة اول پس از فروپاشی شوروی در زمینه های گوناگون و ظهور و حضور قدرتهای فرامنطقهای متخاصم با ایران و شرکتهای چند ملیتی در این قلمرو، که با استفاده از مطالعات علمی، فرهنگی، تاریخی و سیاسی عمیق کارشناسان برجسته خارجی از قبل از فروپاشی تا کنون بوده است، جای اندکی برای بازیگری ایران بجا مانده بود. اما از آنجایی که فرهنگ و تمدن ایرانی در این عرصه ها از استواری و پایداری بر خوردار است، می توان با تکیه بر عناصر فرهنگی و آئین ها و مراسمی که به نحوی بر شالودۀ فرهنگ ایرانی استوار است، نسبت به تقویت حضور اقتصادی و فرهنگی ایران در این گستره اقدام کرد(همان گونه که در سالهای اخیر در دیپلماسی ایران پدیدار شده است). برای نمونه می توان از شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی نام برد که در تمام قفقاز و آسیای مرکزی و افغانستان با آن آشنایند و آن را می خوانند، چه به فارسی و چه ترجمه های آن به زبانهای گوناگون از گرجی، آذری، ارمنی، روسی و . . . وجود دارد. شاهنامه فردوسی در قرن دوازدهم میلادی در گرجستان به زبان گرجی در دربار ملکه تامار امپراتوریس گرجستان ترجمه شده است. شاهنامه در قفقاز از ارزش معنوی و تقدس برخوردار است. مردم جمهوری آذربایجان و ارمنستان از آن الهام گرفته اند و نامهای شاهنامه ای در بین مردم به گستردگی رواج دارد. در سراسر آسیای مرکزی شاهنامه را می شناسند چون بسیاری از رویدادهای داستانهای شاهنامه در آسیای مرکزی اتفاق افتاده است. در سالن ورودی فرودگاه جدید بیشکک پایتخت قرقیزستان تابلوی بزرگی از سیمرغ و زال با موزاییک کار شده است. تا چند سال پیشتر شاهنامه از ملزومات خوانچه جهاز عروس در قزاقستان و ازبکستان بود. مراسم عید نوروز از غرب چین تا شرق بالکان از پیرامون دریای خزر و ورارود(ماوراء النهر اسلامی و آسیای مرکزی کنونی) تا شرق شبه قاره و جمهوریهای مسلمان قفقاز و آسیای مرکزی و خلاصه در بسیاری از نقاط برپا داشته می شود.
کارکرد نمادهای ایرانی برای بازتعریف هویت و اندیشه سیاسی دولتهای نوظهور
کشورهای تازه به استقلال رسیده آسیای مرکزی و قفقاز برای دولت سازی و ملت سازی نیاز به تدوین تاریخی مستقل دارند. اما آنها به نیکی می دانند که تاریخ آنان بخشی از تاریخ ایران است. برای تولید اندیشه سیاسی دولت در روند دولت سازی ناگزیر به جعل تاریخ و تدوین تاریخی ساختگی می شوند. از جمله از نوروز بهره می گیرند و آن را سنتی ترکی و وابسته به خود معرفی می کنند و بخشی از جشنهای نوروز را دولتی کرده و به جشنی فراگیر تبدیل کرده اند و در روز 21 مارس(مطابق با اول فروردین در تقویم ایرانی) سراسر کشور های یاد شده تعطیل رسمی شده است. ترکها در ترکیه فستیوال نوروز برگزار می کنند و آن را سنتی ترکی معرفی می کنند.
اکنون که ازبکها سمرقند و بخارا و مشاهیر ایرانی را مصادره کرده و منکر ایرانی بودن آنها میشوند و کتابخانه بخارا را از کتابهای ایرانی و فارسی پاکسازی می کنند و جلوی گسترش زبان فارسی دری، زبان مادری مردم محلی را میگیرند، رودکی و ناصر خسرو را تاجیکها در تاجکیستان مصادره و از آن خود می دانند و منکر ایرانی بودن آنها می شوند، خوارزمی آن نابغۀ ریاضی دان را ازبکها از آن خود می دانند و فارابی را قزاقها مصادره می کنند، چرا ما آرام نشسته ایم؟ مولوی را ترکهای آناتولی و گاه بلخیهای افغانستان از آن خود می دانند و نظامی و خاقانی و خواجه نصیرالدین طوسی و فضل الله همدانی و بهمنیار و صائب را سیاستمداران و نخبگان علمی و فرهنگی و مورخان جمهوری آذربایجان مصادره می کنند و آنها را ترک می دانند و سلسله صفوی را سلسله پادشاهی آذربایجان قلمداد می کنند و برای قلمروهای کنونی خود تاریخ مجعول می سازند و منکر ایرانی بودن این سرزمینها می شوند و کار را تا بدانجا می برند که سلسله صفویه را سلسله ای آذربایجانی و قلمرو آن دولت را قلمرو آذربایجان می دانند و منکر وجود قلمرویی به نام ایران تا زمان سلطنت رضا شاه می شوند. غربیها استخری و خردادبه را عرب می دانند، و ابوعلی سینا را شیوخ امارات خلیج فارس عرب قلمداد می کنند. در این زمینه چه اندیشیده ایم؟ آیا نه اینکه اینها همه در گستره ای جغرافیایی در سرزمینی به نام «ایران زمین» زیستهاند؟ زبان آنها فارسی بوده است و آثار خویش را بزبان پارسی سروده اند. جغرافیای مکانی و زمانی که آنها در آن زیسته اند، ایران زمین بوده است. اگر مولوی در قونیه زیسته و آثار جاویدان خود، «دیوان شمس تبریزی» و «مثنوی معنوی» را به زبان فارسی سروده، به یقین در همان قلمرو پیروان او به زبان فارسی آشنایی داشته و آن را مردم منطقه می دانستند و از آثار آنان سود می جسته اند. چرا در آثار مولوی، نظامی گنجوی، خاقانی شیروانی، بیلقانی و مهستی گنجوی، هیچ یک بیت یا واژه ای غیر فارسی سروده نشده است؟ اخیرا ترکها ادعا می کنند که ایرانیها مثنوی مولوی را به زبان فارسی ترجمه کرده اند!
ارامنه به سوی جنوب به ایران و به آن سوی آرارات به قلمرو ترکها چشم دارند و نمادهای ملی خود را در آنجا جستجو می کنند. کلیسای سن طاطاوس (قره کلیسا) و سن استپانوس(کلیسا خرابه) در ایران (به ترتیب در جلفا، در استان آذربایجان شرقی و ماکو در استان آذربایجان غربی) را قلمرو ارامنه می دانند(کتاب ارامنه ایران نوشته آندانیک هویان با همکاری مرکز بینالمللی گفتگوی تمدنها و کتاب تاریخ ارمنستان نوشته پاسدارماچیان، ترجمه محمد قاضی و کتاب دانشنامه ایرانیان ارمنی، 1382). مورخین مغرض ارمنی «ارمنستان بزرگ» راه میاندازد و شمال غربی ایران را از استانهای آذربایجان شرقی و غربی جزو ارمنستان ترسیم میکنند و روی جلد کتابهای تاریخ دبیرستان (چاپ سال 2001) بصورت رنگی چاپ و منتشر می کنند، دیگران در باکو استانهای آذربایجان شرقی، اردبیل، آذربایجان غربی، زنجان و قزوین را جزو «آذربایجان بزرگ» میدانند و بر روی کتاب تاریخ آذربایجان برای کلاسهای پنجم (چاپ چهارم، 2002) دبستان چاپ و منتشر کرده اند. از این سری کتابها برای سالهای دبیرستان نیز برای تمام سالها به شیوه ها و مطالب نادرست دیگر نیز چاپ کرده اند. در سراسر این کتابهای تاریخ در دبیرستانها، ایرانیان مهاجم قلمداد شده و به بسیاری از شخصیتهای ایرانی اهانت شده است. در این کتابها گفته شده است که ایران و روسیه آذربایجان را دو قسمت کرده و هر کدام پارهای از آن را بین خود تقسیم کردهاند. در جمهوری آذربایجان کودکان را از کلاس پنجم با تحریف تاریخ شستشوی مغزی داده و تربیت میکنند و تا هنگام ترک دبیرستان ذهن آنها را در این سمت و سو انباشته میسازند که آذریهای جنوبی (منظور ایران) زیر سلطة فارسها حقوقشان پایمال می شود. وحدت دو آذربایجان در این کتابها به شدت تقویت و تشویق می شود.
کُردها آذربایجان غربی، کرمانشاه و کردستان و ایلام را جزو «کردستان بزرگ» میشمارند، افغانها نیز هرات و مزار شریف و بلخ را قلمرو افغانان و سرزمین غیرایرانی می نامند، ما چه کردهایم؟ حملۀ عراق به ایران برای تشکیل حکومتی عرب در خوزستان نباید فراموش شود. ذره ذره این سرزمین بایستی چون مردمک چشم نگهداری و پاسداری شود و تمام این توطئه ها با ابزارها و شیوه های مناسب پاسخ داده شود تا از تنبلی شیر بیشه، روبهان بر در خانه مان پارس نکنند. چرا ما حتی از چاپ یک نقشه تاریخی ایران بزرگ به زبانهای مختلف پرهیز کردهایم؟ چیزی که میتوانست پاسخگوی بسیاری از این کج فهمی ها و بی خردی ها باشد.
با این فعالیتهای مخربی که صورت می گیرد، کودکان و جوانانی در کشورهای پیرامون ما بزرگ میشوند و نشو نما می کنند که آیندۀ کشورشان را رقم خواهند زد. اگر با این ذهنیات خطا پرورش یابند، در آینده همسایگانی پر تنش خواهیم داشت که نسبت به ایران ادعای ارضی خواهند داشت. برای تدوین استراتژی ملی خود، لازم است قبل از انسجام یافتن این کج فهمی ها و بدنبال آن بروز تنشها و اختلافات، و به خطر افتادن وحدت ملی و تمامیت ارضی، میتوانیم در این موضوع برنامه ریزی داشته باشیم. جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر دارای ابزارهایی است که میتواند در این زمینه بکار گیرد. شاید در آینده نتوانیم از این ابزارها بهره گیریم. بهتر است از هم اکنون در این زمینه بیاندیشیم.
با توجه به سالها سیطرۀ طالبان بر افغانستان و ممنوعیت اجرای مراسم نوروز در این کشور مصیبت زده، چطور شد و چه فرهنگی بود که پس از سقوط طالبان دوباره آداب و آئینها و جشنهای نوروزی از نو زنده کرد و اکنون با شکوهی بیشتر از پیش برگزار می گردد؟ این معجزه نوروز و عرفانی است که در ذات آن نهفته است. باید این جوهره را کشف و از آن بهره جست. نوروز گوهرهای نهفته بسیار دارد که باید آن را شناخت و از آن در دیپلماسی فرهنگی بهره گرفت.
قابلیتهای نوروز
نوروز آیینی است کهن و ماندگار با تاریخی شکوهمند که در گسترة جغرافیایی جهان ایرانی از غرب چین تا آناتولی، از شبه قاره هند و افغانستان در شرق تا بینالنهرین در غرب و از سین کیانگ و آسیای مرکزی در شمال شرق تا دامنه های شمالی قفقاز بزرگ در شمال و آسیای صغیر در شمال غربی را شامل میشود که دورتا دور ایران زمین را به عنوان خاستگاه تمدن ایرانی در بر می گیرد. این آیین کهن و ارزشمند با جشن ها و مراسم ارزشمند علاوه بر ایران زمین در همه جمهوری های آسیای مرکزی و استان سین کیانگ در غرب چین با شکوه تمام برگزار می شود. ترکمنها، ازبکها، قره قالپاقها، قزاقها و قرقیزها، آذریها، ترکهای شمال قفقاز از جمله ترکهای دربند در داغستان، افغانها، تاجیکها و کردهای ترکیه، عراق و سوریه و تاتها و تالشها و بلوچهای آسیای مرکزی و قفقاز، و ترکهای آناتولی همه در باور به این آیین شکوهمند در برگزاری آن با هم سهیمند و از مراسم «میر نوروزی» در قزاقستان تا کردستان عراق، تا سبز کردن گندم در تمامی این گستره عظیم تا پختن سمنو در جای جای این قلمرو در پیشباز به نوروز باستانی و عید نوزایی طبیعت و دگرگونی جان و تن و نبات و جماد به هم می پیوندند و تازه میگردند. این ویژگی های رحمانی و الهی و فرهنگی و خدایی، راز ماندگاری این سنت از پیش از اسلام تا همین امروز و سالها و دهه ها و سده های آینده است که آیینها، سنتها، باورها و جشنهای آن سرشار از معنویت و نوع دوستی و شکران نعمات الهی و دوستی و مهربانی و احترام به هم نوع و زدودن کدورتها و پاک و تازه گردانیدن دلها و الهی شدن قلبهاست. بی جهت نیست که سازمان ملل متحد با پیشنهاد ایران در پی کوشش برای جهانی کردن این میراث مشترک بشری است.
بنا به نوشته فاضلی نوروز در سال های اخیر توجه بسیاری از محققان در سراسر حوزه فرهنگ ایران را به خود معطوف کرده است. این توجه از یک سو از نقشی که نوروز در سیاست ناسیونالیستی واستقلال یافتن کشورهای تاجیکستان، آذربایجان و کشورهای آسیای میانه و تعارضات قومی در افغانستان دارد نشأت می گیرد، و از سوی دیگر ناشی از جهانی شدن و اهمیت یافتن آیین های قومی در فرایندهای جهانی از جمله مهاجرت اقوام ایرانی به غرب است. اما علی رغم گستردگی نسبی این مطالعات، اغلب آنها یا از منظر ادبی است و به ستایش نوروز و بهار اختصاص دارد، یا از منظر تاریخی است و به ریشه های تاریخی و اسطوره ای آن می پردازد. برخی نیز مطالب سرگرمی، تجاری و تبلیغی هستند که اغلب در مطبوعات و رسانه ها منتشر می شوند. تاکنون کمتر برای تبیین نوروز در بافت و ساختار جهان مدرن نظریه ای ارائه شده است، زیرا گفتمان نوروز پژوهی اساساً مبتنی بر نگرشی تاریخی- ادبی و فولکلوریک است، نه انسان شناختی. از این رو حتی مطالعات انسان شناختی این حوزه نیز یا به همان بررسی های تاریخی محدود می شود یا آنکه به گزارش های فولکلورشناختی در زمینه گردآوری آداب و رسوم نوروزی در مناطق مختلف، یا در لا به لای متون ادبی و تاریخی اختصاص دارند.
نوروز یکی از عناصر فرهنگ ایرانی است که در چند دهه اخیر توانسته است بیش از هر زمانی در تاریخ گذشته به خارج از مرزهای سرزمین ایران بزرگ یا سرزمین های حوزه فرهنگ ایرانی - یعنی آسیای مرکزی، هند و کشورهای شبه قاره - گسترش یابد. این فرایند را می توان فرایند جهانی شدن مجدد نوروز نامید زیرا پیش از این نیز در دوره ای از تاریخ نوروز گستره جهانی داشته است. اگرچه نوروز از جهاتی، جشنی منطقه ای و سرزمینی شناخته می شود و بیش از هر چیز با نام سرزمین ایران پیوند خورده است اما در واقعیت همواره گستره ای بیش از ایران داشته است. از این منظر می توان دو مرحله اساسی در تاریخ نوروز را از هم تفکیک کرد. نخست، دوره باستانی که تقریباً در تمام جهان متداول بوده است. با رواج مسیحیت، ظهور اسلام و افول دین های ایرانی میترایسم و زرتشت، گستره نوروز محدود می شود. دوم، دوره اخیر که همگام با فرایند های جهانی شدن و مهاجرت اقوام ایرانی از ایران، افعانستان، تاجیکستان و آسیای مرکزی به کشورهای غربی و سراسر جهان، مجدداً آیین های نوروز نیز در سراسر جهان توسط این مهاجران برپا می شود(فاضلی، نوروز و جهانی شدن)
همان گونه که گفته شد نوروز از اهمیتی جهانی برخوردار است. علاوه بر دائره المعارفهای فارسی، در بیشتر دائره المعارفهای جهان مدخلی در باره نوروز وجود دارد. در دائره المعارف اسلام به زبان ترکی استانبولی مدخل بزرگی در باره نوروز به قلم آر لوی درج شده است(چاپ1964). در جلد 25 دائره المعارف ترک (چاپ 1977) علاوه بر مدخل عید نوروز در باره ترکیبات نوروز هم چون بیات نوروز، نوروز بوسه لیک، نوروز بزرگ، نوروز حجاز، نوروز حسینی، نوروز عراق، نوروز اصفهان، نوروز کوچک، نوروز نوا، نوروز پرده سی، نوروز رهاوی، نوروز صبا، نوروز عشاق، نوروز زنگوله، نوروز عجم، نوروز عرب، نوروز هارا، نوروز رومی (در فارسی نوروز آناتولی)، نوروز سلطانی و نوروز راست که همگی اصطلاحاتی در موسیقی ترک هستند، توضیحاتی ارائه داده است. هم چنین از نوروز راست در موسیقی عرب نام برده شده است. افزون بر آن از اصطلاح نوروزیه که در زمینه هدطه های نوروزی به بزرگان از سوی پادشاهان داده می شد و نیز قصایدی که شعرا در ایام بهار به نام نوروزیه می سرودند نام برده شده است. در سایت گوگل 108 هزار مدخل انگلیسی در باره نوروز به زبان انگلیسی 362000 مورد و در باره عید نوروز به زبان فارسی 1030000 مورد موجود است.
قلمروهای ایرانی تباران
بیرون از جغرافیای ایران کنونی که گستره و زادگاه و خاستگاه مادری نوروز است، و در بین همه اقوام ایرانی که آن را با شکوه تمام جشن می گیرند و در کنار دیگر عناصر اصلی و اساسی هویت ایرانی از جمله زبان فارسی، مذهب شیعه، خوراک و پوشاک ملی، زبان و ادبیات، موسیقی، هنر و معماری و عناصر دیگر فرهنگ ایرانی به بخش بزرگی از هویت ایرانی تبدیل شده است، در دیگر قلمروهای ایران فرهنگی از جمله تاجیکستان، و در میان تاجیکان ازبکستان در سمرقند و بخار و خوارزم، تشکیل دهنده و عنصر اصلی هویت آنان است. بنا به نوشته اصل بیگم منظر شاه آوا، از اندیشمندان تاجیکی برای نیاکان تاجیک نوروز معنای پیروزمندی عدالت و آغاز زندگی جدید را داشت. آنها اول بهار را که ایام برابری شب و روز و هنگام احیای طبیعت و موسم کشت و کار بود جشن میگرفتند. از نظر آنها جشن نوروز نسبت به دیگر جشنها اعتبار بیشتری داشت. مسلّم است که نوروز یکی از جشنهای ایرانیان بوده و رسم و سنتهای خوبی را تجسم میکند. در بدخشان هم که یکی از بخشهای ایران بوده عید نوروز را به شکل گستردهای برگزار میکنند. عید نوروز که برای بدخشانیان عید ملی اجدادی است به عنوان رمز دوستی و زنده شدن کل موجودات به شمار میرود و به اسم «خیدیر ایام» یعنی عید بزرگ معروف است. معمولاً بدخشانیان به ویژه در محلات «روشان» و «شغنان» عید را «ایام» میخوانند و هر یـک از آنها سنـتهای خاصـی دارند، از جـمله این که در بعضی از مناطق نوروز را در نیمه دوم ماه فوریه یا همزمان با مراسم «خفت براران» (یعنی براوردن برزگاوان گاو نر) برای شدگار (شخم زدن) جشن میگیرند. اما معمولاً جشن عید نوروز هنگام برابری شب و روز به وقوع میپیوندد. چنان که از پیشینیان میراث مانده است هر خانواده چند روز قبل از نوروز برای برگزاری عید آماده میشود. خانه را پاک کرده، تمام ظرفهای خانه را تمیز میکند تا گردی از سال کهن باقی نماند. روز نوزدهم را خلیفه ده (خادم مذهبی) معین نموده به همه مردم اعلام میدارد. برابر رسم، دو روز قبل از نوروز کدبانوی خانه وقتی که خورشید به اندازه یک قد نیزه بالا آمد دو جارو را بسته آن را جایی راست میگذارد. میگویند که این جارو از جاروهای معمولی نیست رنگش سرخ است و آن را در فصل پاییز از کوه و پشته برای نوروز جمع کرده و تا جشن نوروز نگاه میدارند. این به آن خاطر است که رنگ سرخ برای بدخشانیان رمز نیکی و پیروزی است و جارو را هم در سر چوبی که ارتفاع آن به اندازه یک نیزه است با پارچه سرخ میبندند. کودکان،جوانان و کهنسالان با بیقراری منتظر فرا رسیدن نوروز هستند. با دمیدن صبح کاذب همه از خواب بلند میشوند که این نیز رمز خاصی دارد. یعنی تا پایان سال جسم و روح انسان پاک، سالم و نیرومند خواهند ماند(اصل بیگم منظر شاه آرا).
نتیجه گیری:
با توجه بر آنچه گذشت، آیینهای نوروزی در قلمرو وسیعی که معرفی شد، پابرجاست و گرامی داشته می شود. این قلمرو فرهنگی بر چندین منطقه همکاریهای اقتصادی نیز انطباق دارد که از آن جمله می توان به سازمان کنفرانس اسلامی، سازمان همکاری شانگهای، بخش وسیعی از اوراسیا و سازمانهای مرتبط با آن، سازمان همکاریهای اقتصادی(اکو) و مهمتر از همه قلمرو سه کشور همزبان ایران، افغانستان و تاجیکستان اشاره داشت. توانمندیهای نهفته در جوهره نوروز برای جلب همکاری در چارچوب دیپلماسی فرهنگی برای ایران به عنوان خاستگاه نوروز بیش از همه و بیشتر از گذشته فراهم است. برگزاری نشستها و همایشهای مربوط به فرهنگ نوروز نظیر آنچه در کمیته ملی یونسکو در تهران در سال 1383 برگزار شد، می تواند در بهره گیری از نوروز برای نزدیکتر کردن ملل منطقه و همگرایی ملل و اقوام حوزه نوروز یاری رسان باشد. برگزاری جشنواره های نوروزی و اشاعه فرهنگ نوروز از طریق تهیه فیلمهای مستند تلویزیونی و نمایش آن از شبکه های ماهواره ای، به ویژه آداب و رسوم و آئینهای زیبای آن در بین نواحی مختلف ایران و در میان اقوام ایرانی از جمله فارس زبانان، بلوچها، کردها، لرها، گیلکها، مازنیها و طبریها، خوزی ها و دیگر اقوام ایرانی از جمله آذریها(که ایرانی ترین اقوام ایرانی و از بازماندگان آتروپاتن کهن هستند) و ترکمنها، جاذبه های بسیاری برای نشان دادن همبستگی بین اقوام ایرانی و الگوی قابل تعمیم و توسعه آن به ملل منطقه دارد. اکنون که سازمانهای فرهنگی و رسانه ای دولتی و خصوصی ایران توانایی پرداختن بدان را دارا هستند، می توان با مدیریت و سازماندهی با همکاری سازمانهای مردم نهاد ایرانی و دیگر کشورهای منطقه نوروز و نهادهای بین المللی از جمله یونسکو از آن بهره گرفت و ان را بکار بست. سازمانهای مرتبط با مسائل فرهنگی کشور باید در راستای دیپلماسی فرهنگی و گفتمان بین اقوامی و بین فرهنگی و با توجه به استعدادهای ملل و اقوام حوزه نوروز گام بردارند و از این عنصر فرهنگی، آئینی و مذهبی و دینی برای گسترش نفوذ ایران و نشان دادن دوستی ملت ایران با ملل منطقه در همگرایی بهره گیرند. ملل منطقه اکنون بیش از هر زمان دیگری به وحدت و همگرایی فرهنگی نیاز دارند و برای دوری از نایره جنگ سردی دیگر، می خواهند با یکدیگر در ارتباط باشند و از فرصتهای همگرایی بهره مند شوند.
هنگامی که ملل منطقه متوجه شوند که دولت و ملت ایران در راستای همگرایی با آنان می خواهد سیاست فرهنگی پیش گیرد و در راستای هم افزایی فرهنگی و گفتمان بین فرهنگی گام بردارد بطور یقین نظر آنان در باره کج فهمی ایجاد شده از سوی رسانه های مغرض در باره ایران کاملا تغییر خواهد کرد. نگارنده در دیدار با گردشگران خارجی در سراسر ایران همیشه سعی کرده است با گفت و گو با گردشگران خارجی تفاوت دیدگاه و نظر آنان را پیش و پس از آمدن به ایران جویا شود. اغلب آنان اظهار داشته اند که هرگز فکر نمی کردند که مردم ایران اینگونه خوب و مهمان نواز باشند. آنان می گویند ایران برایشان بسیار جالب و صمیمی بوده و آرزو می کنند که باری دیگر به ایران بیایند. این موضوع می رساند که برای جلب و جذب ملتهای همسایه و اقوام حوزه نوروز برای رسیدن به همگرایی منطقه ای نوروز قابلیتهای زیادی دارد. هر گاه در زمان برگزاری آیین های نوروزی بتوانیم گردشگرانی را برای دیدار از کشور جلب کنیم می توانیم در این زمینه موفقیتهای بی شماری بدست آوریم. در این صورت نفوذ فرهنگی ایران در منطقه و در جهان افزایش می یابد. این دیپلماسی فرهنگی سبب خواهد شد که کشورهای حوزه نوروز به نوعی همگرایی فرهنگی دست یابند.
در این زمینه انجام کارهای زیر پیشنهاد می شود:
- تاسیس سازمانی مردم نهاد به نام«سازمان فرهنگی نوروز» مرکب از فعالان فرهنگی کشورهای نوروز و ثبت بین المللی آن
- ترغیب کشورهای حوزه برای تولید فیلمهای تلویزیونی در باره نوروز و مبادله این فیلمها برای نمایش در تلویزیونهای کشورهای عضو
- برقراری تورهای گردشگری ارزان قیمت
- تسهیل در صدور روادید
- سیاست گزاری برای برگزاری جشنهای مشترک و دوره ای در کشورهای حوزه
- انتشار تمبر های مشترک یادبود نوروز
- برگزاری همایشهای مشترک فرهنگی در این زمینه
- گنجاندن مفاهیم و آداب نوروز در کشورهای نوروز در کتابهای درسی کشورهای حوزه
- تاسیس پایگاه اطلاع رسانی نوروز به زبانهای فارسی، انگلیسی از سوی مردم و سازمانهای مردم نهاد و تشویق ملتها به مبادله اطلاعات نوروزی
نظر شما