همسر شهید مطهری: بهترین دوست او آیت‌الله منتظری بودند/ من تنها همسرش نبودم، ما «مراد» و «مرید» یکدیگر بودیم

آخرین نوشته‌اش که با شهادتش ناتمام ماند نیز مقدمه‌ای بود بر نقش بانوان در تاریخ معاصر ایران، که تاکنون به چاپ نرسیده است. به یاد می‌آورم روز شهادتش بعد از خواندن مقاله برای من و پرسیدن نظرم، از آن‌جا که اهمیت زیادی به مطلب می‌داد گفت که شب پس از بازگشت به خانه تمامش خواهد کرد. که نشد و مقاله و ناتمام ماند.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ شامگاه سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ دکتر مرتضی مطهری پس از شرکت در جلسه‌ای مهم با حضور چهره‌های برجسته حکومتی در منزل یدالله سحابی، به محض خروج، هدف گلوله یکی از اعضای گروه فرقان قرار گرفت و به شهادت رسید. ایشان یکی از یاران و شاگردان نزدیک امام در طول دوران مبارزات انقلابی بود، تا جایی که امام پس از شهادتش در پیام تسلیتی که به همین مناسبت صادر کردند مطهری را «فرزند عزیز و پاره تن» خود خواندند. به گفته مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی، امام حتی یک سال و نیم پیش از شهادت مطهری نیز زمانی که در عراق به سر می‌بردند در وصف ایشان گفته بودند: «آقای مطهری تنها محصول عمر من هستند و آقای مطهری ثمره یک عمر تدریس من می‌باشند.» (کیهان، ۱۲ اردیبهشت ۵۸)

مطهری در طول دوران تدریس خود در دانشکده الهیات دانشگاه تهران همواره کوشید با بینش علمی، اسلام را به دانشجویان بشناساند و در تمام آثارش سعی در زدودن خرافه و جهالت از دین داشت. در ادامه با شخصیت ایشان از نگاه همسرشان آشنا می‌شویم، در دیداری که خبرنگار «زن روز» [۵ اردیبهشت ۶۰] به مناسبت دومین سالگرد شهادت‌ دکتر مطهری با همسر ایشان داشته‌اند.

در صبحی بهاری به خانه استاد و نزد همسرش در خانه‌ای واقع در خیابان دولت می‌رویم تا استاد را از زبان همسرش بازشناسیم. درِ ورودی خانه با راهرویی برهنه به اتاق کار استاد مربوط می‌شد. دو اتاق بزرگ مقابل هم در دو سری راهرو اختصاص به کلاس‌های درس و برگزاری نماز شاگردان داشته‌اند.

امروز از هردوی آن‌ها برای تشکیل جلسات شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید استفاده می‌شود. اتاقی دیگر در انتهای راهرو، تنها اتاق مورد استفاده خانواده است و حفظ حرمتش مانع از آن می‌شد تا سری هم به کنجکاوی در آن فرو بریم. اتاق کار بی‌ریا، چون گنجینه‌ای دست‌یافتنی جلوی روی‌مان بود. دمپایی‌های استاد، آستانه در کنار هم جفت شده بودند بی‌آن‌که مانع از باز شدن در باشند. بر جالباسی در کنج دیگری از اتاق لباس‌های استاد آویزان بود و بالاتر بر صندلی ساده‌ای که پشت میز ساده‌تر کارش نشسته بود، عکسی قاب‌کرده از استاد جلب نظر می‌کرد. گویی خواسته‌اند حضورش را هرگز دست ندهند که قلب‌ها جایگاه‌ اویند.

عکسی از پدر بزرگوارش، مرحوم شیخ محمدحسین مطهری. عکس‌هایی از عارف کامل مرحوم آیت‌الله حاج میرزا علی‌ آقا قاضی، علامه فقیه شیخ آقا بزرگ تهرانی و... امام بر روی دیوار نشسته‌اند و گویای فصلی از تاریخ زندگی‌اش هستند. قفسه‌های کتابخانه‌ها مملو از کتاب‌هایی هستند که برخی حاصل عمر اویند و برخی دیگر نمودار سال‌ها تلاش خستگی‌ناپذیرش در آموختن، و در بخشی دیگر از اتاق مجموعه‌ای از عکس‌ها پوسترها، پیام‌ها، یادواره‌ها و خلاصه هر آن چیزی به چشم می‌نشیند که خبرهایی از او و شهادتش دارند و سراسر اتاق با این زیورهای ساده آراسته است و فرش اتاق نیز مفروش از موکتی ساده و تیره‌رنگ که پیش از هر چیز بی‌ریایی خود او را به یادها می‌اندازد.

بر زمین می‌نشینیم و از خانم مطهری می‌خواهیم که از همسرش برای‌مان بگوید. با گذشت دو سال هنوز دردی را که هنگام سخن گفتن از مرد زندگی‌اش در چهره دارد باز می‌یابیم که:

من تنها همسرش نبودم، ما «مراد» و «مرید» یکدیگر بودیم. کار کردن در خانه او و برای او خسته‌ام نمی‌کرد. هرگز نگذاشت کاری بر من تحمیل شود. ازجمله مردان آشنا به حقوق زن در اسلام بود. به من اجازه داد تا بتوانم تحصیلاتم را که در خانه پدری ناتمام مانده بود در خانه او ادامه دهم. به یاد می‌آورم بعد از ازدواج‌مان در سال ۱۳۳۰ و زمانی که از مشهد به قم آمدیم هر صبح پیش از دیگر شاگردانش، ابتدا به من درس می‌آموخت و هر غروب حاصل آموخته‌هایم را از من باز پس می‌گرفت به این ترتیب توانستم بی‌آن‌که به مدرسه بروم با کمک او و معلم‌های سرخانه موفق به گرفتن دیپلم شوم. این احترام به زن و حفظ حقوق او در مورد دخترانش نیز آشکار بود. تا جایی که همیشه بیشترین توصیه‌ها را در مورد ازدواج صحیح و یافتن مقام همسری خوب و مادری لایق را به دخترانش می‌نمود. آخرین نوشته‌اش که با شهادتش ناتمام ماند نیز مقدمه‌ای بود بر نقش بانوان در تاریخ معاصر ایران، که تاکنون به چاپ نرسیده است. به یاد می‌آورم روز شهادتش بعد از خواندن مقاله برای من و پرسیدن نظرم، از آن‌جا که اهمیت زیادی به مطلب می‌داد گفت که شب پس از بازگشت به خانه تمامش خواهد کرد. که نشد و مقاله و ناتمام ماند.

همیشه می‌گفت که دو چیز برای انسان باقی می‌ماند: اثر خوب و ثمر خوب. از همین‌جا بود که تا پایان تمام همت خود را بر کار تربیت صحیح فرزندانش گذاشت. امید آن‌که بتوانم با مدد از همین همت ثمرات زندگی‌اش را بارور نمایم که اثر خوب او بر کسی پوشیده نیست.

با آن‌که مایل به گرفتن رشته سخن از دست این نزدیک‌ترین فرد به زندگی استاد نبودیم و نمی‌خواستیم که بحث را در قالب سوالات خشک‌مان بگنجانیم ولی چاره‌ای نداشتیم که نه آن صبح و نه ده‌ها صبح دیگر را نیز نمی‌شد در مهار صحبت از استاد آن هم از زبان شریک سال‌های زندگی‌اش درآورد. به هر طریق صحبت را بار دیگر و به سیاق همه مصاحبه‌های این‌چنین به آوردن تاریخچه‌ای از زندگی و مشخصات خانواده و از نظر مذهبی و علمی کشاندیم و شنیدیم که:

استاد شهید مرتضی مطهری در ۱۲۹۹ هجری شمسی در فریمان از توابع استان خراسان دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم شیخ محمدحسین مطهری از علمای بزرگ اسلام در خراسان و سایر نقاط بود که همه عمر خویش را صرف تبلیغ اصول اسلام نمود و در زمان خود از عرفای بزرگ محسوب می‌شد و اخلاص و پرهیزکاری‌اش زبانزد همه بود.

استاد شهید تحصیلات ابتدایی را در مکتب‌خانه‌ای در فریمان به اتمام رسانید. عشق تمام‌نشدنی‌اش به تحصیل دانش و برخورداری از هوش و استعدادی وافر، باعث شده بودند تا از همان کودکی با کودکان و نوجوانان هم‌سن‌وسال خویش تفاوت بسیار داشته باشد.

او که از آغاز نوجوانی به تحصیل علوم اسلامی و پوشیدن لباس طلبگی علاقمند شده بود. در سال ۱۳۱۱ هجری شمسی در سن دوازده‌سالگی به مشهد رفته و مقدمات علوم اسلامی مانند منطق و فلسفه و حقوق اسلامی و ادبیات عربی را در آن شهر فرا گرفته بود و در همین زمان نیز نخستین نشانه‌های علاقمندی را در خود نسبت به مسائل فلسفه الهی و توحید هستی و انسان و عرفان و توحید و جهان و خداشناسی احساس کرده بود.

چند سال بعد در سال ۱۳۱۶ به قم مهاجرت می‌کند و در حالی که تنها ۱۷ سال داشت، با هیجان و شور زایدالوصفی به فرا گرفتن علوم اسلامی در حوزه علمیه قم و نزد سه روحانی بزرگوار آیت‌الله سید محمد محقق معروف به داماد و آیت‌الله سید محمد حجت و آیت‌الله صدر می‌پردازد و به‌زودی در فقه و اصول بهره‌ای کافی می‌یابد.

در این سال‌ها بهترین دوست او فقیه و عالم بزرگ آیت‌الله منتظری بودند که ۱۱ سال زندگی در یک حجره، بیش از دو برادر به یکدیگر نزدیک‌شان ساخته بود. در سال ۱۳۱۹ هجری به درس عالم و حکیم و فقیه و مجاهد بزرگ آیت‌الله العظمی امام خمینی راه یافته و از ایشان در زمینه فلسفه و عرفان بهره علمی وافری بود.

همیشه می‌گفت: «بخش مهمی از شخصیت فکری و روحی من از طریق درس‌های فلسفه و عرفان و نیز از طریق درس‌های دیگری که در طی ۱۲ سال از امام خمینی فراگرفتم شکل گرفت.» او همیشه خود را مدیون امام می‌دانست و معتقد بود که روحی بزرگ و الهی در کالبد اوست.

در سال ۱۳۲۳ استاد شهید مرتضی مطهری همزمان با تحصیل درس فلسفه و عرفان به مدت ۸ سال از محضر آیت‌الله بروجردی این عالم و روحانی بزرگوار بهره‌مند شد و بالاخره در ۱۳۲۹ با شرکت در محضر درس حضرت استاد علامه کبیر آقای طباطبایی و فیض بردن از وجود ایشان به فراگیری فلسفه بوعلی سینا مشغول و کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را که در بیست‌ساله اخیر نقش تعیین‌کننده‌ای در ارائه بی‌پایگی فلسفه مادی برای ایرانیان داشته است پایه‌گذاری نمود.

شاید بی‌مناسبت نباشد که در لابه‌لای شرح زندگی علمی استاد، شمه‌ای نیز از روشی که برای مطالعه و تحقیق و همچنین روشی که در زمان‌بندی اوقات خویش از نظر اختصاص وقت به تحقیق، تدریس، سخنرانی، فعالیت‌های سیاسی و خانواده به کار می‌برد برای‌مان بازگو کنید.

استاد شهید در تنظیم وقت ابتکار عجیبی داشته و اوقات شبانه‌روز را چنان تنظیم می‌کرد که با وجود مطالعات و مراجعات زیاد همیشه کنترل برنامه‌های خویش را در دست داشت. گویی خداوند برکتی به اوقات ایشان داده بود. از سوی دیگر با وجود همه مشغله و گرفتاری‌های زندگی بیرون از خانه دقیقا بر وضع درسی و اجتماعی و خاصه مذهبی فرزندان خویش نظارت داشت. از ویژگی‌های این نظارت توصیه‌ای بود که همیشه و به همه فرزندانش در مورد خواندن قرآن می‌کرد. خود او در خانه همیشه خوش‌رو و خندان بود و اکثر از عرفا داستان‌های شیرین برای‌مان نقل می‌کرد ولی در کنار همه این‌ها شاید مهم‌ترین خصیصه اخلاقی‌اش اخلاصی بود که داشت. به این ترتیب همیشه و تنها برای خدا کار می‌کرد بی‌آن‌که سعی در تظاهر و ریا داشته باشد. چنان‌چه هیچ‌گاه خیلی از کارهای بزرگ او بر کسی روشن نشد و کسی ندانست که کار اوست.

همسر شهید مطهری: بهترین دوست او آیت‌الله منتظری بودند/ من تنها همسرش نبودم، ما «مراد» و «مرید» یکدیگر بودیم

 در جریان انقلاب در شرایطی که بسیاری از افراد ناآگاه گمان می‌کردند او کنار نشسته و تنها ناظر جریانات است، طرح‌های مهمی در رابطه با مسائل مملکتی ارائه می‌داد که گاه نقش‌های حیاتی می‌یافتند و همه آن‌ها را بی‌آن‌که کسی بداند، می‌کرد. در مجموع نسبت به نخست «التقاطی فکر کردن» و بعد «دخالت عناصری از یک مکتب دیگر در اسلام» حساس بود. او این عمل را خیانت بزرگی می‌دانست و می‌گفت افرادی که چنین می‌کنند باید بدانند که خواسته یا ناخواسته در خدمت استعمارند. درواقع هدف او عرضه اسلام راستین بی‌هیچ پیرایه‌ای بود. هدفی که به شهادت کتاب‌هایش، در رسیدن به آن بسیار موفق نیز شد. البته همیشه برای نشان دادن ضربه‌ای که این طرز فکر به اسلام می‌زند، با صاحبان این‌گونه افکار درگیری داشت.

 مسئله دیگری که بسیار حساسیت استاد را برمی‌انگیخت مسئله قومی‌گری و ایرانی‌گری بود که می‌دانیم رژیم شاه خائن با تکیه بر آن قصد داشت تا فرهنگ موهومی را در مقابل فرهنگ پربار اسلامی قرار دهد و به ایرانی‌ها بقبولاند که آن‌ها ایرانی بوده و اسلام متعلق به عرب‌ها است و کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» عامل موثری برای مقابله با چنین توطئه‌ای بود.

با اشاره‌ای که به چگونگی حضور استاد در خانه کردید و با ارداتی که ایشان نسبت به امیر مومنان علی (ع) داشت، این سوال مطرح است که استاد چگونه طبق توصیه امام (ع) اوقات روز خود را تقسیم می‌نمود تا بتواند در اوج فعالیت‌های اجتماعی خویش خانواده را نیز از انس و رسیدگی بی‌بهره نگذارد، و در همین زمینه بفرمایید که ایشان در خانواده به عنوان یک همسر و نیز یک پدر چه نقشی را و بچه میزان برعهده داشتند. درواقع به این ترتیب می‌خواهیم بدانیم که مسئله افراط و تفریط در فعالیت‌های اجتماعی را که امروزه به عنوان یک پدیده اجتماعی منفی مورد بحث است چگونه حل می‌نمود؟

استاد شهید شاگرد متعهد مکتب اسلام بود و می‌دانیم که عالم بودن و متعهد بودن دو مسئله جدای از یکدیگرند. درواقع زمانی یک عالم برای از دست ندادن وجهه اجتماعی خویش از بیان حقایق و مخالفت با برخی افراد ناحق خودداری می‌کند در حالی که یک عالم متعهد یا یک عالم ربانی کسی است که خود را در مقابل خدا مسئول می‌داند و حاضر به از دست دادن وجهه اجتماعی خویش به قیمت روشن کردن حقیقت نزد مردم و وفا کردن به عهد خویش با خداست. به گمان من استاد شهید یک عالم ربانی بود، کسی که هرگز به محبوبیت اجتماعی و مقام نمی‌اندیشید. چنان‌که دیدیم بر سر انحراف از خط اصیل اسلام با بسیاری از شخصیت‌ها و گروه‌ها درآویخت و هرگز باکی به دل راه نداد که برای خدا کار می‌کرد.

البته افراد و گروه‌هایی بودند که به همین دلیل علیه او تبلیغ کرده و سعی در منزوی نمودن او داشتند زیرا می‌دانستند که چنان‌چه استاد با منطق قوی خویش در میان جوانان نفوذ کند چه بر سر افکار التقاطی و انحرافی آنان خواهد آمد و از همین رو بود که همیشه گروهی در پی آزار و اذیت او برمی‌آمدند. ولی او به خدا متکی بود و از دشمن نمی‌هراسید، چنان‌چه بارها و بارها شنیدیم که می‌گفت: «بگذار تمام عالم دشمن من باشند ولی خدا از کار من راضی باشد.» و نیز آن‌که «بنده خدا روزی به اشتباه خود پی خواهد برد.»

این دوراندیشی او همیشه برای‌مان مصداق آن‌چه را ما در آئینه نمی‌دیدیم و او در خشت خام می‌دید، پیدا می‌کرد.

به هر طریق شهادت استاد مطهری، نقطه عطفی در تاریخ تفکر اسلامی است. تفکری سال‌ها مورد هجوم انحرافات و افکار التقاطی از سوی اشخاص کم‌اطلاع و بی‌اطلاع از اسلام. شاید هیچ واقعه دیگری مانند شهادت استاد باعث تحولی که امروز در جوانان شاهدش هستیم نمی‌شد. افراد و گروه‌هایی که این پاسدار واقعی اسلامی را شهید کردند ندانستند که با این کار تیشه به ریشه خود زده‌اند؛ چراکه در ظرف مدت کوتاهی در میان مردم رسوا شده و چیزی نگذشت که همه به التقاطی و انحرافی بودن افکار آنان پی برده و گنجینه عظیم تفکر اصیل اسلامی را که در پی گم کردن آن بودند یافتند.

بالاخره آن‌که از استاد شهید مطهری نمی‌توان بی‌اشاره به آثار و تالیفات و تفکراتش راجع به زن و حقوق او در اسلام گذشت. از آن‌جایی که آثار او در مورد حقوق زن در نظام اسلام فعلا یکی از منافع بی‌نظیر جامعه ما می‌باشد، با توجه به مباحث و تدابیری که در مورد محتوای این کتاب‌ها و از سوی خوانندگان مختلف آن انجام می‌گیرد، بسیار مفید خواهد بود که روشن شود خود ایشان عقاید خویش را در مورد نقش زن مسلمان به چه شکل و تا چه میزان عملی ساخته بود. درواقع ما امیدواریم که شما حداقل در یک تقسیم‌بندی سه‌گانه نوع ارتباط، توقع و بینش ایشان را نسبت به همسر، فرزندان دختر و شاگردان زن خویش توضیح دهید.

نظر ایشان در مورد زن همان است که در کتاب‌های «نظام حقوق زن در اسلام» و «مسئله حجاب» آورده است. در این دو کتاب ارج و ارزشی را که اسلام برای زن مسلمان قائل شده با زبانی فصیلح و بلیغ بیان شده است و از آن‌جا که اختلافی بین نظر و عمل آن بزرگ‌مرد نبود، رفتار ایشان با همسر و فرزندان‌شان نیز بسیار صمیمانه و نیکو بود. او از مشاهده فرزندان و تربیت و صحبت با آنان لذت می‌برد. البته ناگفته نماند که کثرت مطالعات و مراجعات خواه‌ناخواه عامل موثری در این‌که نتواند مانند یک مرد عادی بیشتر وقت خود را صرف خانواده کند بود. ولی ما همه وضعیت او را درک می‌کردیم و می‌دانستیم که همه تلاش او برای بقای اسلام اصیل است. به این ترتیب چنان‌چه قبلا هم گفتم من و او پیش از آن‌که دو همسر بوده باشیم مراد و مرید یکدیگر بودیم.

۲۵۹

کد خبر 2058017

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =