تالگوت پارسونز جامعه شناس آمریکایی تحت عنوان نیاز به جایگزینی آموزش و پرورش را یکی از چهار بعد اصلی جامعه می داند.
در این میان نظرات کارل مانهایم جامعه شناس آلمانی ، امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی و ژان پیاژه روانشناس سوئیسی را برگزیده ایم
آموزش و پرورش از دیدگاه کارل مانهایم
مانهایم آموزش و پرورش را به عنوان عنصری پویا در خور مطالعه جامعه شناختی میدانست. به زعم او ، آموزش و پرورش ، فی نفسه یک تکنیک اجتماعی و وسیله مناسب نظارت اجتماعی است. به عبارت دیگر ، از لحاظ مانهایم ، آموزش و پرورش ، صرفا وسیله تحقق آرمانهای اجتماعی و فرهنگی ، نظیر انسان گرایی و تخصص گرایی نیست، بلکه بخشی از فراگرد تاثیر گذاری بر انسان است. فهم این فراگرد هنگامی به خوبی میسر میشود که بدانیم افراد برای چه جامعهای و برای چه منصب و موقعیت اجتماعی تربیت میشوند.
بالاخره آموزش و پرورش از دیدگاه مانهایم ، استفاده آگاهانه از نیروها و نهادهای اجتماعی ، به منظور تربیت شخصیتهای آزاد منشی است که از راه توافق فکری ، یگانگی و انسجام اجتماعی را تضمین نمایند.
مانهایم که تجربههای دردناکی از زندگی در آلمان هیتلری و جنگ جهانی دوم اندوخته بود به طراحی و پی افکنی نظام اجتماعی نوینی اعتقاد داشت که شق ثالثی میان گرایش به خودکامگی و آزادی عمل محسوب میشود. به زعم او ارزشها ، و توافق درباره آنها ، لازمه جامعه آزادمنش است. برای اینکه دموکراسی تحقق پیدا کند، بیتفاوتی نسبت به ارزشها باید از جامعه رخت بربندد و ارزشهای دموکراتیک و انظباط شخصی نیرومند در آن استقرار یابد، بطوری که مردم ، علی رغم اختلاف نظر در جزئیات ، با توافق بر سر واقعیتها و مسائل اجتماعی ، مشترکا ، به نفع همگان اقدام و عمل نمایند.
به نظر مانهایم ، وقت و انرژی جامعه باید صرف رفع کشمکشها و اختلافات گروهی و نژادی شود، یک جانشین اخلاقی برای جنگ و اجتناب از آن بوجود آید و برای ایجاد یگانگی و انسجام اجتماعی از نیروهای روانی و نهادی استفاده شود. ولی چون در آمیزی فرهنگها و اقوام مختلف در جوامع امروز ، توافق میان مردم ، مسئلهای غامض و غیر قابل پیش بینی میسازد و انسجام و یگانگی اجتماعی نیز مستلزم برنامه ریزی منظم است، آموزش و پرورش مطمئنا باید نقشی مهم در این زمینهها ایفا نماید. به زعم مانهایم ، نگرش جامعه شناختی به مسائل آموزش و پرورش ، در نهایت میتواند از لحاظ تعیین هدفها ، روشها و محتوای آن تاثیری مثبت داشته در نوسازی جامعه مددکار باشد.
تعریف امیل دورکیم از آموزش و پرورش
آموزش و پرورش فعالیتی است که نسل بالغ ، درباره نسلی که هنوز برای حیات اجتماعی نارس است، به جای میآورد. موضوع این فعالیت عبارت است از برانگیختن و پروردن افکار و معانی و شرایط معنوی و مادی که مقتضای حیات در جامعه سیاسی و محیط خصوصی است که طفل برای زندگانی در آن ، آماده میشود.
بنابراین ، نقش آموزش و پرورش در جامعه ، آن است که کودکان را که هنوز اجتماعی نشدهاند، متناسب با نظام اجتماعی بار آورده و برای سازگاری با محیط خاص اجتماعی شان آنان را به هنجار ، رسوم و عادات مقتضی ، مجهز سازد.
از دید دورکیم ، انسان محصول جامعه است و حالتهای جامعه در حالات افرادی که بدان تعلق دارند، بازتاب پیدا میکند. به نظر او آموزش و پرورش و جامعه با یکدیگر پیوند نزدیک دارند. به عبارت دیگر ، هر جامعه ، نظام آموزش و پرورشی مناسب با ساختار و زمان خود پدید میآورد. حتی ، هر طبقه اجتماعی ، اجتماع محلی ، اجتماع شغلی ، ویژگیهای آموزشی و پرورشی مناسب خود را بوجود میآورند. امروزه ، این واقعیت را ، هر کارگزار آموزش و پرورش با تجربههایی که دارد، تصدیق میکند.
برداشت دورکیم از آموزش و پرورش
برداشت او از آموزش و پرورش ، از مفهومی که برای انسان قائل است، ناشی میشود. به نظر او ، آدمی ، در اصل ، یک موجود زیستی به دنیا میآید و بنابراین با این ضرورت که موجودی اجتماعی است و در جامعه زندگی خواهد کرد، لذا ، ملزم به آموزش و یادگیری راه و رسم زندگی اجتماعی جامعه خویش است. پس از لحاظ او ، آموزش و پرورش ، وسیله سازماندهی خود فردی و خود اجتماعی ، به صورت یک موجود با انظباط است که میتوان آن را به تشکل شخصیت و تولد اجتماعی شخص تعبیر کرد.
ژان پیاژه ونظریه هایش
ژان پیاژه با مطالعه روی هوش و مراحل رشد انسان، می گوید که اساسی ترین کارکردهای هوش، فهم و ابداع است. این دو از هم تفکیک ناپذیرند. وی مراحل رشد ذهنی را چهار مرحله دانسته است: مرحله اول: حسی و حرکتی که از تولد تا دوسالگی را شامل می شود. مرحله دوم: هوش نمادی یا نشانه ای که دو تا هفت سالگی را شامل می شود. مرحله سوم: مرحله هوش عینی یا انضمامی است که از هفت تا یازده سالگی را شامل می شود. مرحله چهارم، هوش نظری یا صوری است که یازده سالگی به بعد را در بر می گیرد. پیاژه هر یک از مراحل فوق را به اجزای کوچک تر نیز تقسیم کرده است.
به طور کلی در مرحله اول، کودک تنها از ادراک حسی و حرکتی به عنوان ابزار استفاده می کند و قادر به تفکر و تصور نیست. در مرحله دوم، کودک می تواند اشیا یا رویدادهایی را که در زمان حال قابل ادراک نیستند، به وسیله علائم یا نشانه های متفاوت و از طریق یادآوری تصور کند. سخن گفتن و نقاشی کردن از آثار این مرحله است. در مرحله سوم کودکان توانایی عملیات منطقی گوناگون را البته تنها در مورد پدیده های عینی به دست می آورند. در مرحله چهارم فرد قادر می شود تا درباره واقعیت های انتزاعی تفکر و امور را تجزیه و تحلیل کند. مراحل رشد ذهنی پیاژه، در برنامه ریزی درسی و تهیه و تدوین مواد آموزشی و فعالیت های یادگیری برای کودکان کاربردهای فراوانی دارد.
به عقیده پیاژه، نظام آموزش و پرورش باید از یک سو با روش های علمی، نیازها و ارزش های اجتماعی را تشخیص دهد و در برنامه ها و رشته های تحصیلی بگنجاند و از سوی دیگر، کودکان و نوجوانان را از لحاظ قدرت یادگیری بشناسد و با روش های مناسب، آنان را به هدف های تعیین شده نزدیک کند، پیاژه روی فعال بودن کودکان در امر آموزش تاکید می کند و به توصیه روش فعال در تدریس می پردازد. در آموزش کودکان، بویژه در سنین پایین هم آموزش های عملی و هم آموزش به کمک حواس را مورد تاکید قرار می دهد.
45301
نظر شما