به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، علت مهاجرت و زندگی او و خانوادهاش در سرزمین هندوستان بدین قرار بوده است که «نادرشاه افشار» (م. ۱۱۶۰ق.) بر پدر ابوطالب لندنی خشم گرفته بود و پدرش از بیم خشم شاه مجبور شد به بلاد هندوستان بگریزد. نقطۀ عطف زندگی ابوطالب، مسافرت طولانی او از هندوستان به سرزمین های دیگر به خصوص انگلستان بوده است. چنان که بین سالهای ۱۲۱۳ تا ۱۲۱۸ هجری - حدود سالهای ۱۷۹۹ تا ۱۸۰۳ میلادی- سفری طول و دراز را انجام داده و شرح ماوقع و اخبار سفر خویش را در سال ۱۲۱۹ هجری در همان زادگاهش یعنی هندوستان به کتابی ارزشمند تبدیل نموده و آن را برای نسلهای پسین به یادگار گذاشته است.
برداشت نگارندۀ این مقال بر اساس مطالب کتابِ «مسیر طالبی» و اظهار نظرات ابوطالب لندنی در آن، نسبت به شخصیت وی این استنباطات است که او انسانی باهوش، کنجکاو، با اطلاعات، با سواد، ماجراجو و حقیقتاً شخصی دنیا دیده بوده است. وی شیعه مسلک بوده و به دین و مذهب نیز گرایش هایی داشته است ولی اطلاقِ انسانی کاملاً مذهبی و فردی مقید و مهذب بر او به هیچ وجه شایسته و صحیح نیست چون طبق اعترافات خودش در سفرنامۀ مزبور، گناهان و معصیت هایی علنی نیز در آن سفر ها داشته و بی شرمانه از آن ها به صراحت و صداقت تمام برای دیگران گزارش داده است.
در قرآن و در سورۀ مبارک «صَف» و در آیۀ ششم آن، گزاره ای است که در آن خداوند تبارک و تعالی از قول حضرت عیسی (ع) به پیروانش فرموده است که بعد از من رسولی به نام «احمد» می آید و بدین ترتیب آن پیامبر الهی به آمدن رسول اکرم (ص) بعد از خویش بشارت داده است. این آیه در ذهن ابوطالب لندنی به عنوان شخصی که تا حدی به دین تمایل و گرایشی داشته، ثبت بوده است تا این که روزی از روزهای حضورش در شهر لندن از سر کنجکاوی از سَراُسقُف آن شهر در این رابطه سؤالی می نماید و این مباحثۀ قابل تأمل و به عبارتی بحث کلامی جالب را که در ادامه ملاحظه می شود در سفرنامۀ خویش چنین ضبط می نماید؛
«...وزیر شریعت (دین) عیسوی (مسیحی) و کشیشان ملک (سرزمین انگلستان) که به «اِنگِلِش» (English، زبان انگلیسی)، «بِشِپ» (bishop یا همان اُسقف) نامند. ... یکی از «بِشِپ» های مذکوره «بِشِپ آف لندن» (اُسقُف [بزرگِ] شهر لندن) مردی ذَکی الطَّبْع (باهوش)، مایل به [علم] «فلسفه» است و به من محبت به هم رسانیده (نموده) اکثر(بیشتر) [بین همدیگر] مباحثات و مُقاوِلات (گفتگوهای) [مختلف] به میان می آورد.
لطیفه ای (مطلب جالبی) در حقیقت (حقانیت) اسلام [در این فرصت بیان می کنم]؛
روزی از ذکر (یادِ) [حضرت] محمد- صلی اللّه علیه و آله و سلم- در «انجیل» و وصیت [حضرت] عیسی- علیه السلام- به اطاعت او (حضرت محمد (ص))، مَر (بر) امت خود را، بِدو (با آن سَراُسقُف) سخن گفتم.
عِجالتاً (فوراً) انکار این خبر کرده، جوابِ مُنَقّح (صحیح و استوار) را به هفتۀ آینده حواله نمود. روز موعود، اقرار خبر کرد (اعتراف کرد که این مطلب در انجیل وجود دارد)، و انجیل قدیم (قدیمی) به زبانِ «گریک» (Greek یا یونانی) [را به نزد من آورد] و آن موضع (قسمت) که این ذکر (خبر نبوت حضرت محمد (ص) بعد از حضرت عیسی (ع) و بشارت حضرت مسیح (ع) به آمدن رسول خدا (ص) بعد از خویش را) بِعَینَه (عیناً)، چون مضمونِ آیۀ کریمه [در سورۀ مبارک صَف]، در آنجا مندرج بود (نوشته شده بود)، برآورده (بیرون آورد) [و] به من نمود. (نشان داد.)
گفتم:چون انجیل از کُتُب سَماوی (آسمانی)، و [حضرت] عیسی (ع) مقبول شماست، چرا اطاعت امر او [در این زمینه] نمی کنید؟!» [و مسلمان و پیرو حضرت محمد (ص) نمی شوید؟!]
گفت:گمان کنم که این الفاظ از الحاق (تصرفات در متن و اضافه نمودن هایِ) قیصری (پادشاهی) از قَیاصِرَۀ «روم» (پادشاهان روم) [در کتاب انجیل] است که بعد [از] شیوع اسلام مایل [به] آن مذهب (دین) شده بود!
گفتم:اول، الحاق در امثال این کُتُب که نقل آن در پیش هر کس می باشد، محال است!
و ثانیاً، چه خواهی گفت در اخبار (گزارش هایِ) کُتُب تواریخِ جانِبَین (تاریخ های هر دو طرفِ مسلمان و مسیحی) که مُقوّی (تأیید کنندۀ) قِدامت (قدیمی بودن) خبر مذکور و عدم الحاق آن [به کتاب انجیل] است، و آن این که در حیات [حضرت] محمد- صلی اللّه علیه و آله و سلم- چون با نَصاری (مسیحیان) گفتگو به میان می آمد و [حضرت] محمد- صلوات الله و سلامه علیه- می فرمود: و من آن «احمدِ موعود» (وعده داده شده) [هستم] که [حضرت] عیسی (ع) به شما وصیتِ اطاعت من کرده [است]، [بعد از آن] نَصاری (مسیحیان) انکار اصل خبر نمی کردند، بلکه می گفتند: و تو آن شخص موعود نیستی، و ما وجود او را منتظرانیم!
اگر این الفاظ عبارتِ قدیم نبودی بایستی جواب دهند که ما چنین وصیت از عیسی- علیه السلام- نداریم!
خندید و گفت:مگر به «اِنگلَند» (England یا همان انگلستان) آمده ای تا همه را از مذهب قدیم بگردانی؟!» [۱]
بحث
۱- آیه ای که در قرآن کریم در سورۀ «صَف» نازل شده و مد نظر ابوطالب لندنی جهت پرسش از سَراسقف لندن و بحث کلامی وی در این گزارش بوده، آیۀ معروف زیر است؛
«وَ إِذْ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ...»
(و هنگامی را که «عیسی بن مریم» (ع) گفت:
ای بنی اسرائیل! حقیقتاً من فرستادۀ خدا به سوی شما هستم در حالی که تصدیقکنندۀ کتابی که قبل از من فرستاده شده (یعنی تورات حضرت موسی (ع)) میباشم، و [همچنین] بشارتدهنده به فرستاده ای که بعد از من میآید و نام ایشان «احمد» است!...)
۲-مسیحیان، انجیل های متعددی دارند و دین و کتاب آن ها به مرور ایام دچار دست درازی و تحریف شده است؛ برخلاف مسلمانان که یک کتاب ثابت دارند و محوریت آیین آنان همان یک کتاب واحد یعنی «قرآن مجید» می باشد. دَه ها انجیل معتبر و غیر معتبر به زعم آنان در دسترس ایشان قرار دارد. چه در انجیل های معتبر و چه در انجیل های غیر معتبر (انجیل های غیر رسمی) از نظر مسیحیان، مطالب درست و غلطی با هم در آمیخته و مخلوط شده است که راه کشف حقیقت را برای پویندگان توحید و یکتاپرستی به مشکل و مخاطره می اندازد و سردرگمی و حیرانی برای صاحبان خِرد و اندیشه در میان مسیحیان ایجاد نموده است.
واژۀ «انجیل» لفظی «یونانی»-بر خلاف زبان محاوره ای حضرت عیسی (ع) که آرامی بود- به معنای «بشارت و مژده» است و در این گزارش ابوطالب لندنی، گزارۀ مربوط به بشارتِ تشریف فرمایی حضرت محمد (ص) بعد از حضرت عیسی (ع) را با راهنمایی سَراسقف لندنی از روی نسخۀ قدیمیِ یونانیِ انجیل مشاهده نموده و بحث کلامی او با آن اسقف و سخن نهاییِ از رویِ عجز اسقف بزرگ لندن در این رابطه بسیار قابل تأمل است.
*استادیار دانشگاه،نویسنده و پژوهشگر
پی نوشت
[۱] مسیر طالبی، ص۲۸۸ به بعد.
نظر شما