به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نخستین شماره «صوراسرافیل» چند ماه پس از پذیرش مشروطیت ایران در هشتم خرداد ۱۲۸۶ از چاپ خارج شد و به دست مردم رسید. این روزنامه با پیشنهاد و کوشش میرزاجهانگیرخان شیرازی نامور به صوراسرافیل و علیاکبر دهخدا اداره و منتشر میشد. جهانگیرخان این روزنامه را با هدف تکمیل معنی مشروطیت و حمایتِ مجلس شورای ملی و کمک به روستاییان، فقرا و مظلومین منتشر میکرد. در آغاز، صوراسرافیل هفتهای یک بار منتشر میشد. این روزنامه در طول انتشار خود دچار مشکلاتی شد و سرانجام پس از ۳۲ شماره انتشار و در پی به توپ بستن مجلس توسط محمدعلیشاه قاجار و پس از قتل میرزا جهانگیرخان، مدتی تعطیل شد تا اینکه دهخدا آن را چند شماره در اروپا منتشر کرد و پس از مدتی برای همیشه تعطیل شد.
به همین مناسبت به کتاب «صور اسرافیل، نامهی آزادی» نوشته سهراب یزدانی نگاهی انداختیم تا درک بهتر و بیشتری به این روزنامه داشته باشیم. این کتاب پژوهشی درباره یکی از مشهورترین نشریات عصر مشروطه و یک مطالعه تاریخی و تحلیلی جامع و چندوجهی درباره هفتهنامه «صوراسرافیل» و بنیانگذاران این هفتهنامه و گردانندگان اصلی آن است. در کتاب «صوراسرافیل، نامهی آزادی» هم با چندوچونِ مطالب هفتهنامه «صوراسرافیل» آشنا میشویم و هم با فکر پشتِ این مطالب و رویکرد نویسندگان آنها و شرایطی که چنین نشریهای از دل آن پدید آمد.
کتاب «صوراسرافیل، نامهی آزادی» از پیشگفتار، شش فصل و بخشی در ذکر مشخصات هفتهنامه «صوراسرافیل» تشکیل شده است. فصلهای ششگانه کتاب عبارتاند از: «پرورش در زمانهی استبداد»، «صور اسرافیل»، «صحنهی سیاست»، «زمین و برابری»، «برخورد دو جهان» و «چرند پرند»
سهراب یزدانی در کتاب «صوراسرافیل، نامهی آزادی»، با تمرکز بر هفتهنامه «صوراسرافیل» و شمارههایی از آن که در ایران به چاپ رسید، بر زوایایی از دورهای مهم از تاریخ مطبوعات ایران نور میتاباند. این کتاب همچنین روایتی از تولد تجدد و تجددخواهی در ایران و تقابل سنت و تجدد در عصر مشروطه، از منظر مطبوعات آن دوره و خصوصا هفتهنامه «صوراسرافیل» است و بخشی از تاریخ مشروطه ایران را از دریچه یک نشریه شاخصِ آن دوره به تصویر میکشد.
در میان دهها روزنامهای که پس از برقراری مشروطیت در ایران منتشر شدند، صوراسرافیل نام و آوازهای بیهمانند یافت و به صورت یادگار ارزشمند مشروطیت ایران درآمد. نویسندگان این هفتهنامه به نقد گسترده پدیدههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه خود پرداختند. هدف نقد آنان گذار از دایره عقبماندگی و ساختن جامعهای پیشرفته بر پایه عدالت اجتماعی بود. مقالههای اصلی صور اسرافیل زمینه فکری مشخصی داشتند و نویسندگان هفتهنامه میخواستند علاوه بر نشان دادن عوارض عقبماندگی، به ریشههای دشواریهای اجتماعی پی ببرند.
این دفتر چند سرمقاله و مقاله کلیدی صوراسرافیل و ستون طنز «چرند پرند» را بررسی میکند و میکوشد به چند نکته پاسخ دهد: نویسندگان صوراسرافیل صحنه سیاست کشور را چگونه میدیدند؟ چه راهحلی برای مسئله ارضی ارائه کردند؟ از مقولههای حساس سنت و تجدد چگونه سخن گفتند؟ و کدام مکتبهای فکری و سیاسی راهنمای آنان بود؟
هفتهنامه «صوراسرافیل» به مدت سیزده ماه در ایران و یک ماه و نیم در سوئیس به چاپ رسید. تمرکز سهراب یزدانی در کتاب «صوراسرافیل، نامهی آزادی» بر شمارههای چاپ ایرانِ این هفتهنامه است؛ یعنی شمارههایی که دستاندرکاران اصلی انتشارشان میرزا جهانگیرخان شیرازی (معروف به میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل)، علیاکبر دهخدا و میرزا قاسمخان تبریزی بودند.
چنانکه نویسنده در پیشگفتار کتاب «صوراسرافیل، نامهی آزادی» توضیح میدهد، دلیل اینکه او از بین تمام مطبوعات آزاد عصر مشروطه، هفتهنامه «صوراسرافیل» را برای پژوهش برگزیده این است که به اعتقاد او این نشریه، برخلاف دیگر نشریات همدوره خود، در چارچوب اندیشههایی سامانیافته به مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی میپرداخته است. هدف اصلی سهراب یزدانی از پژوهش درباب هفتهنامه «صوراسرافیل» چاپ ایران و مقالات منتشرشده در آن، نشان دادن همین اندیشه سامانیافته و روشن ساختن شیوه مواجهه نویسندگان «صوراسرافیل» با مسائل ایران در روزگاری است که این هفتهنامه در آن منتشر میشده است. به همین منظور در کتاب «صوراسرافیل، نامهی آزادی» به هریک از حوزههایی که در هفتهنامه «صوراسرافیل» به آنها پرداخته شده، فصلی مجزا اختصاص یافته است.
در کتاب «صوراسرافیل، نامهی آزادی» نشان داده شده که در هفتهنامه «صوراسرافیل» عمدتا در بحث نقادانه از مسائل ایران، به ریشههای مسائل نیز پرداخته میشده و نویسندگان این هفتهنامه در مطالب خود به ژرفکاوی عقبماندگی ایرانِ زمانِ خود و بحث از ریشههای فرهنگی و اجتماعی مسائل روز میپرداختهاند.
آنها که با هفتهنامه «صوراسرافیل» آشنایی دارند میدانند که یکی از بخشهای مهم و خواندنی این هفتهنامه، یادداشتهای طنزآمیزی بوده که دهخدا با عنوان «چرند پرند» در آن مینوشته است. دهخدا، چنانکه پیشتر نیز اشاره شد، یکی از دستاندرکاران اصلی انتشار هفتهنامه «صوراسرافیل» بود و هم او بود که بعد از کودتای محمدعلیشاه و به توپ بستن مجلس و قتل میرزا جهانگیرخان و تعطیلی هفتهنامه «صوراسرافیل» در ایران، سه شماره از این نشریه را در سوئیس منتشر کرد.
جذابترین بخش آن هفتهنامه را ستون فکاهی آن دانستهاند که به عنوان «چرند پرند» به قلم علیاکبرخان قزوینی (دهخدا) و با امضای «دخو» نوشته میشد. دهخدا مطالب انتقادی و سیاسی را با روش فکاهی طی مقالات خود منتشر میکرد و سبک نگارش آن در ادبیات فارسی بیسابقه بود و مکتب نوینی را در عالم روزنامهنگاری ایران و نثر معاصر پدیدآورد. گفته شده است که صوراسرافیل اولین روزنامهای بود که به طور رسمی در کوچه و بازار به دست روزنامهفروشها و بیشتر بهوسیله کودکان به فروش میرفت، و از این رو در بیداری مردم تأثیری و اهمیت بسیاری داشت.
در کتاب «صوراسرافیل، نامهی آزادی» فصلی مجزا به «چرند پرند» دهخدا اختصاص داده شده است. دهخدا به زبان طنز و با استفاده از فولکلور و زبان عامیانه و به یاری قصه و حکایاتی شیرین، به نقد مسائل روز و فساد سیاسی و عقبماندگی عصر خود و ریشههای فرهنگی و اجتماعی این عقبماندگی میپرداخت. دهخدا با «چرند پرند»، که بعدها به صورت کتابی مستقل به چاپ رسید، تأثیر بسزایی بر طنز اجتماعی و سیاسی معاصر و نیز طنز ادبی و ادبیات داستانی ایران گذاشت. او در ساده شدن زبان نثر و جاافتادن نوشتن به زبان عامیانه و بهکارگیری فرهنگ و اصطلاحات عامیانه در نثر فارسی نقش مهمی ایفا کرد. بنابراین «چرند پرند» او افزون بر جنبه اجتماعی و سیاسی، به لحاظ ادبی نیز اثری مهم و تأثیرگذار است.
در بخشی از کتاب «صوراسرافیل، نامهی آزادی» میخوانیم: «روزنامه صوراسرافیل دلبسته اندیشه تجدد بود. پایههای اندیشه روشنگری (مانند تاکید بر نیروی رهگشای خرد، تکیه بر دانش، اعتقاد به پیشرفت) درونمایه چند مقاله مهم آن هفتهنامه را میساختند. روگردانی از خرافات، بیزاری از عقبماندگی فکری و دوری از جزماندیشی و کهنهپرستی نیز در صفحههای صوراسرافیل چشمگیر بود. اما نمیتوان گفت که گردانندگان هفتهنامه تنها به علت اعتقاد به مقولات عصر روشنگری به طرح مسئله تجدد پرداختند. ماهیت مبارزه سیاسی در جامعه نیز آنها را برمیانگیخت که با تفکر سنتی درآویزند.»
روشنفکران ایرانی جنبش مشروطه را مقدمه بیداری ملت میدانستند. سرلوحه روزنامه صوراسرافیل از همین نگرش حکایت میکرد. اسرافیل نماد آگاهی بود که با صور خود (یعنی ابزار آگاهی، مانند روزنامه) مردم را بیدار میکرد. مردگان، همان خفتگان جهل و بیخبری و عقبماندگی بودند. این تصویر، کاریکاتور صفحه یکم نخستین شماره ملانصرالدین را به یاد میآورد. در آن کاریکاتور، ملانصرالدین به خفتگان اشاره میکند که یکیشان خمیازهکشان از خواب برخاسته است، اما دیگران همچنان در خواباند. مضمون اصلی هر دو تصویر، بیداری بخشی از جامعه یا بیداری تدریجی خاورزمین و جهان مسلمان و خواب سنگین اکثریت مردمان است.
در تصویر صوراسرافیل، فرشته پارچهای در دست دارد که بر آن نوشته شده: «حریت، مساوات، اخوت» این همان شعار معروف انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۸۹) - «آزادی، برابری، برادری» - بود. در بخش پشت تصویر، در میان ابرها، معبدی یونانی دیده میشود. آن شعار و این تصویر اندیشه و هدف گردانندگان هفتهنامه را نشان میدادند. آنها خود را پیروان روشنگران سده هجدهم میدانستند که بنیادهای فکری انقلاب فرانسه را گذاشته بودند. پشتیبان آن انقلاب بودند که ریشههای نظام کهن را از اروپا برکنده و برجایش نظامی نو و آزاد نشانده بود و خواهان راهنمایی هممیهنان خود به سوی دنیای متجدد بودند که پایههایی عقلانی داشت.
چاپ هفتهنامه از آغاز تا پایان انتشارش در تهران، در چاپخانه پارسیان صورت میگرفت. تاریخ انتشار آن در شماره نخست به تقویمهای زردشتی و مسیحی نشانه دفاع از امر آزادی مذهب و برابری بین پیروان ادیان مختلف بود. یا شاید برای احترام گذاشتن به پیروان ادیان گوناگون بود که در این سرزمین میزیستند و بنا بود ملتی یکپارچه بسازند. یا آنکه نشان ملیگرایی جدید ایرانی بود که بر تاریخ باستانیاش تاکید داشت. هرچه بود، از دید تجددگرای روزنامه برمیخاست. اما تقویمهای غیراسلامی از شماره ۱۵ به بعد، پس از آنکه دومین توقیف روزنامه پایان گرفت، برداشته شدند.
شیوه توزیع روزنامه نیز رسم رایج ایران را برهم زد. چه در دوره پیش از مشروطه و چه در عصر مشروطه، روزنامهها تکفروشی نمیشدند. خریداران روزنامه را مشترک میشدند، کارمندان ادارههای دولتی مجبور به خرید روزنامههای دولتی بودند و روزنامهها را به خانه مشترکها میفرستادند. برخلاف این رسم، صوراسرافیل به دست کودکان روزنامهفروش در کوچه و بازار و مجامع عمومی تکفروشی میشد.
سرمایه راهاندازی روزنامه را میرزا قاسمخان پرداخت. مخارج روزمره را نیز او تامین میکرد. مدیریت مشترک روزنامه با میرزا قاسم و میرزا جهانگیر بود و او با پشتکار فراوان امور اداری گوناگون روزنامه را میچرخاند. اما نمیتوان گفت که میرزا قاسم فقط پول در اختیار دیگران گذاشته و بقیه کارها را به آنان سپرده بود. شواهدی در دست است حکایتگر آنکه وی در اداره امور روزنامه و تهیه مقالههای آن پرتلاش بود. سردبیر و نویسنده اصلی صوراسرافیل علیاکبر دهخدا بود. این سه تن گردانندگان هفتهنامه بودند. در سطحی پایینتر از آنها، میرزا اسدالله (عمهزاده میرزا جهانگیر) امور داخلی را میچرخاند.
اما آیا تنها همان گروه سهنفره بود که صوراسرافیل را اداره میکرد و راه و روش سیاسیاش مشخص میساخت؟ مجدالاسلام میگوید که روزنامه ابزار دست ملکالمتکلمین بود. تقیزاده نیز مدعی شده که در نظارت و راهنمایی صوراسرافیل دست داشته است. درباره درستی یا نادرستی این ادعاها سند یا نوشته معتبری در دست نداریم. اما اگر برپایه فرضیههای پیشین بگوییم که ملکالمتکلمین و تقیزاده عضور اجتماعیون بودند و صوراسرافیل نیز با آن گروه پیوند داشت، آنگاه میتوانیم ارتباط آن دو نفر را با این هفتهنامه پیوندی سازمانی تلقی کنیم. در این صورت طبیعی است فرض کنیم که اجتماعیون در امر سیاستگذاری آن هفتهنامه شرکت داشتند. برخی پژوهشگران صوراسرافیل را سخنگوی مطبوعاتی غیررسمی اجتماعیون دانستهاند و گفتهاند که روزنامه در مقالههای خود برنامه اجتماعیون مصوب مشهد را بازگو میکرد، یا آنکه اجتماعیون چارچوب کلی مقالههایش را تعیین میکردند.
چاپ جدید کتاب «صوراسرافیل، نامهی آزادی» در ۲۲۰ صفحه و قیمت ۱۹۸ هزار تومان از سوی نشر مَد منتشر شده است. چاپ اول این کتاباز سوی نشر نی منتشر شده بود.
۲۵۹
نظر شما