به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ایرنا در گفت و گویی با علی انتظاری دانشیار جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی، سوالات مهمی را مانند این که مسئولیت نخبگان جامعه به عنوان مرجع فکری و کنشگر اخلاقی چیست؟ جامعه دانشگاهی چگونه میتواند در برابر هجمههای روانی، تحلیلهای نادرست، ناامیدیسازی و دلسردی عمومی، ایستادگی کرده و مخاطب خود را به درک درستتری از شرایط برساند؟ آیا در پرتو این شرایط، میتوان به ترمیم شکافهای تاریخی، بازسازی انسجام ملی و تقویت اعتماد عمومی امیدوار بود؟ مطرح کرده است. این استاد دانشگاه با تأکید بر ضرورت نقشآفرینی فعال نخبگان بر عنصر عقلانیت، گفتوگو، شنیدن صداهای مختلف و بازخوانی مسئولیت اجتماعی روشنفکران در مقاطع حساس تأکید دارد. این گفت و گو در زیر از نظرتان می گذرد:
در شرایط امروز جامعه، وظیفه نخبگان و مردم را چه میدانید؟
در برهههایی که جامعه با بحرانهای متعدد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مواجهه است، وظیفه نخبگان و مردم هر دو سنگینتر از دوران عادی میشود. نخبگان بهویژه در حوزههای دانشگاهی رسانهای و فرهنگی باید بکوشند تا عقلانیت را در جامعه گسترش دهند. در شرایطی که احساسات، شایعات، قضاوتهای عجولانه و روایتهای ناقص میتواند جامعه را دچار تشویش کند، نخبگان باید صدای عقل، اعتدال، گفتوگو و همبستگی باشند اما این به معنای سکوت در برابر کاستیها نیست. نخبگان وظیفه دارند کاستیها را نقد کنند اما نه با هدف تخریب یا سیاهنمایی بلکه با هدف اصلاح. باید به مردم امید دهند نه اینکه ناامیدی تزریق کنند. باید بهجای بزرگنمایی بحرانها، برای عبور از آنها راهحل علمی و مبتنی بر واقعیت پیشنهاد دهند. جامعهای که نخبگان آن در مواجهه با بحرانها صرفاً به تقبیح وضعیت موجود بسنده کنند نخبگانی خنثی دارد.
از سوی دیگر مردم نیز مسئولیت دارند. آنها باید با دقت به تحلیلهای مختلف گوش دهند اخبار را راستیآزمایی کنند درگیر هیجانزدگی و فضای احساسی نشوند. مردم باید بدانند که در بزنگاههای تاریخی نقششان فقط شنونده بودن نیست بلکه کنشگر بودن است. مشارکت هوشمندانه پرهیز از دوقطبیسازی و حفظ انسجام اجتماعی از جمله وظایف مهم مردم در این وضعیت است. جامعهای که آگاه، با اعتماد به نفس و متعهد باشد میتواند از سختترین بحرانها عبور کند.
عملیات روانی در این جنگ ترکیبی چه نقشی دارد؟ تحلیل شما از این فضا چیست؟
در جنگهای امروزی دیگر توپ و تانک و اشغال سرزمین مهمترین ابزار و اهداف نیستند. دشمنان یک کشور امروز ذهن و روح جامعه را هدف میگیرند. عملیات روانی دقیقاً در همین فضا شکل میگیرد، جنگی برای تصرف افکار جنگی برای تضعیف روحیه مردم، جنگی برای ایجاد بیاعتمادی و جنگی برای از همپاشیدن انسجام اجتماعی. در فضای امروز ایران ما با عملیات روانی پیچیدهای مواجهیم که از بسترهای متنوعی مانند رسانههای فراملی شبکههای اجتماعی، کمپینهای تبلیغاتی و حتی حسابهای جعلی بهره میگیرد. هدف آنها کاملاً روشن است؛ بیاعتمادی به نهادهای رسمی، ناامیدی از آینده، ترویج بدبینی و خشم و در نهایت بیثباتسازی درونی.
چه توصیهای برای مقابله با این فضا دارید؟
برای مقابله با این فضا ما نیازمند ۲ اقدام همزمان هستیم. اول تقویت نظام اطلاعرسانی شفاف، سریع و صادقانه از سوی حاکمیت. اگر منابع رسمی دیرتر از شبکههای غیررسمی واکنش نشان دهند یا بخشی از واقعیت را پنهان کنند زمینه برای شایعهسازی و تحریف فراهم میشود.
دوم نقشآفرینی نخبگان در فضای عمومی. نخبگان باید با تکیه بر علم، تحلیل عمیق و گفتار اخلاقمدار، در برابر امواج عملیات روانی بایستند. باید روایتهای جایگزین بسازند تحلیلهای دقیق ارائه دهند و جامعه را به درک درستتری از واقعیت برسانند.
همچنین نباید فراموش کنیم که خود جامعه نیز باید در برابر این جنگ روانی ایمن شود. آموزش سواد رسانهای، تقویت روحیه نقدپذیری و اعتمادسازی متقابل از جمله راهکارهایی است که میتواند مصونیت جمعی را در برابر این هجمهها افزایش دهد.
در شرایط کنونی، حفظ انسجام ملی و حمایت از تصمیمات حاکمیت تا چه اندازه اهمیت دارد؟
انسجام ملی ستون فقرات یک جامعه است، خصوصاً در زمانی که فشارهای خارجی افزایش یافته و بحرانهای داخلی، سرمایه اجتماعی را تضعیف کرده است. حفظ این انسجام نه به معنای سکوت یا اطاعت بیچونوچرا بلکه به معنای درک مشترک از منافع ملی، مسئولیتپذیری اجتماعی و تمایل به گفتوگوی ملی است. در چنین شرایطی، حمایت از تصمیمات حاکمیت، زمانی مشروع و مؤثر است که این تصمیمات با شفافیت، عقلانیت و پشتوانه گفتوگوی اجتماعی اتخاذ شده باشند. مردم اگر ببینند که تصمیمگیرندگان به دغدغههای آنان گوش میدهند، از شفافسازی نمیترسند و از نقد استقبال میکنند و با اشتیاق بیشتری از آن تصمیمات حمایت خواهند کرد.
در واقع به معنای واقعی، انسجام ملی چه زمانی پایدار میشود؟
انسجام ملی زمانی پایدار میشود که هر شهروند احساس کند صدایش شنیده میشود، شأنش حفظ میشود و آیندهاش در اولویت قرار دارد. در غیر اینصورت، حتی بهترین تصمیمها نیز با واکنشهای تند، مقاومت یا بیاعتمادی مواجهه میشود. بهطور خلاصه، جامعهای که نخبگانش مسئولانه رفتار میکنند، رسانههایش صادقانه اطلاعرسانی میکنند، حاکمیتش مردم را طرف گفتوگو میداند و مردمش نیز با تعهد و دقت مشارکت میکنند، میتواند از هر بحران عبور کند. حفظ این انسجام، نهتنها برای امروز بلکه برای آینده ایران حیاتی است.
شکاف دولت و ملت همواره یکی از مباحث مهم در جامعهشناسی ایران بوده است. به نظر شما آیا این شکاف یک پدیده تاریخی است و اگر چنین است آیا میتوان امیدوار بود که شرایط فعلی امکان ترمیم این شکاف را فراهم کند؟
بله، واقعیت این است که شکاف دولت و ملت در ایران یک مسئله مزمن است. این شکاف نهتنها محصول شرایط سیاسی معاصر بلکه ریشه در تاریخ طولانی بیاعتمادی میان ساختار قدرت و تودههای مردم دارد. در برخی از دورههای تاریخی، مردم احساس کردهاند که تصمیمات کلان، بدون مشارکت واقعی آنها و بدون درک دغدغهها و اولویتهایشان اتخاذ میشود. از سوی دیگر، ساختار قدرت نیز گاه مردم را نه بهعنوان شهروندان مشارکتجو بلکه صرفاً بهعنوان تابعان یا مخاطبانی انفعالی دیده است.
اما بحرانها همواره میتوانند فرصت باشند؛ فرصتی برای بازنگری در شیوه حکمرانی، بازسازی سرمایه اجتماعی و بازتعریف رابطه دولت و ملت بر اساس منافع مشترک. وقتی یک جامعه در برابر تهدیدهای خارجی یا چالشهای داخلی قرار میگیرد اگر مدیریت درستی داشته باشد میتواند از آن تهدید فرصتی برای همدلی، همبستگی و افزایش اعتماد بسازد. شرط تحقق این امر گفتوگوی واقعی است نه گفتوگویی نمادین بلکه گفتوگویی که در آن صدای مردم شنیده شود تصمیمات شفاف و قابل دفاع باشد و نخبگان بتوانند واسطهای برای انتقال صحیح پیامهای دوسوی این رابطه باشند. ترمیم شکاف دولت و ملت با سرکوب یا نادیده گرفتن یکی از طرفین ممکن نیست بلکه با درک متقابل و احترام به عقلانیت اجتماعی محقق میشود.
216216
نظر شما