۱ نفر
۳۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۰:۱۰
ایران، ایستاده‌ایم تا تو نیفتی

تو بمان، ایستاده بمان! چه بزرگی، بزرگی کن و بمان! قربان زخم‌هایت، دوباره همه زخم‌هایت را خواهیم شمرد و در دنیایی که بیشتر و بهتر و عاقلانه‌تر قدر تو را خواهیم دانست، زخم‌هایت را درمان خواهیم کرد. قربان زخم‌هایت، هیچ زخمی بر تن و روح ما عظیم‌تر از زخمی نیست که بر تن و جان تو می‌نشیند. مادر جان، تو بمان! قربان زخم‌هایت، همه را درمان خواهیم کرد، با خون دل، با عقل و هوش، با جوش و خروش، با عشقی که تو در دل‌های ما کاشته‌ای. ایران، تو بمان.

 ایران جان، ایران خانم، ایران ای مادرم!
تو خود می‌دانی ما کلاً شمردن آموختیم تا زخم‌های تو را بشماریم؛ و بقیه همه آموختنی‌ها را آموختیم تا مرهم و درمان بسازیم برای آن زخم‌ها تا از دردهایت بکاهیم. ما همواره ترسیدیم از این‌که زخم‌ها تو را از پا بیندازند. نه این‌که تاریخ نخوانده باشیم و ندانیم که تو را هزاران دشنه دشمنان در طول هزاره‌ها هم از پا نینداخته است، نه! اما تو خود می‌دانی که فرزند هر قدر هم که به استواری مادر ایمان داشته باشد، تاب دیدن زخم‌های مادر ندارد.

ایران جان، مادرم!
نیک‌فرزندانت را می‌بینی؟ آن سرباز پدافند را می‌بینی که بدون ترس چشم در چشم خصم دوخته تا تو را نگهبانی کند؟ آن نوازنده را می‌بینی که حزن‌آلود برای تو می‌سازد و می‌نوازد و می‌خواند؟ آن پزشک و پرستار را دیده‌ای که زخم‌های فرزندانت را درمان می‌کند؟ آن مهندس شجاع را دیده‌ای که تداوم برق و آب و ملزومات زندگی فرزندانت را تضمین کرده است؟ آن فرمانده نظامی را دیده‌ای که تا پای جان ایستاده تا از تو و فرزندانت محافظت کند؟ آن خبرنگار و روزنامه‌نگار شیردل را دیده‌ای که در دل حادثه و خون، پرچم خبر و آگاهی را سر پا نگه داشته است؟ همه از نسل و از جنس دختران و پسران شجاعی هستند که تو در طول هزاران سال در این سرزمین پروردی. مبارکت باشد.

ایران خانم، مادرم!
هیچ وقت آن‌چنان که سزاوار توست، قدر جغرافیا، فرهنگ، منابع، تاریخ و سرمایه‌های تو دانسته نشد. بسیاری در حق تو جفا کرده‌اند و اما تو هیچ‌گاه دست از مهربانی و نشاندن ما بر سفره منابع، نعمت‌ها، زیبایی‌ها، عظمت‌ها و مادری‌هایت نکشیدی. اما این بار که دشمنی خونخوار و بی‌اعتبار، عزم جزم کرده که نابودت کند، بر زخم‌هایت بیفزاید و جانت بستاند؛ نوبت ماست. ایستاده‌ایم تا تو نیفتی و می‌افتیم تا تو بایستی.

ایران جان، مادرم!
فرزندانت را خوب پرورده‌ای. تو کجا آموختی این گونه فرزندپروری که از کوروش کبیر تا به امروز، این چنین مهر مادری را به دل می‌گیرند و حساب تو را از حساب همه چیز جدا می‌دارند. پای میهن که به میان می‌آید، همه چیز کنار می‌رود و در زن و مرد فرزندانت فقط تو می‌مانی و شجاعت‌شان در پاسبانی از تو، به هر وسیله که ممکن است؟

ایران جان، مادرم!
تو بمان، ایستاده بمان! چه بزرگی، بزرگی کن و بمان! قربان زخم‌هایت، دوباره همه زخم‌هایت را خواهیم شمرد و در دنیایی که بیشتر و بهتر و عاقلانه‌تر قدر تو را خواهیم دانست، زخم‌هایت را درمان خواهیم کرد. قربان زخم‌هایت، هیچ زخمی بر تن و روح ما عظیم‌تر از زخمی نیست که بر تن و جان تو می‌نشیند. مادر جان، تو بمان! قربان زخم‌هایت، همه را درمان خواهیم کرد، با خون دل، با عقل و هوش، با جوش و خروش، با عشقی که تو در دل‌های ما کاشته‌ای. ایران، تو بمان.
 
منبع : روزنامه ایران، ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

کد خبر 2080545

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =