به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، کتاب «روسها در ایران» نوشته رودی متی و یلنا آندری یوا و دیگران با ترجمه محمد آقاجری از سوی بنگاه کتاب و ترجمه نشر کتاب پارسه منتشر شده است. این کتاب به دیپلماسی و قدرت در ایران، از آغاز دورهٔ قاجار تا پایان جنگ جهانی دوم میپردازد.
ایرانیان که ذاتا روحیهای ضداستعماری دارند، طی دو قرن گذشته همواره تصویری تماما منفی، اهریمنی و مخرب از دخالت بریتانیا در امور داخلی کشورشان در ذهن ترسیم کردهاند. بااینحال آنها کمتر از این واقعیت آگاهی دارند که طی قرن نوزدهم و بخش عمدهای از قرن بیستم روسها در ایران، خاصه در مناطق شمالی کشور، حضوری مستقیمتر، گستردهتر و موثرتری نسبت به بریتانیاییها داشتند. درواقع آنها از شنیدن این واقعیت بهتزده میشوند و حتی میلی به پذیرش این مهم ندارند که از برخی جهات حضور بریتانیا، موضوع توازن قوا و حمایتهای آن کشور از دولت مرکزی ایران مانع نقشآفرینی بیشتر و تندروتر روسیه در امور داخلی ایران میشد.
بیشک نقش روسیه در تاریخ ایران از ابتدای قرن نوزدهم به بعد بر کسی پوشیده نیست؛ بااینحال نقشآفرینی روسیه، بهویژه در دورانی که به جنگ جهانی اول منتهی شد، تقلیلگرایانه و کلیشهوار روایت شده و از همان دریچه مألوف و نامآشنای «بازی بزرگ» به آن پرداخته شده که در آن ایران کشوری حائل و نیمهمستعمره میان دو قدرت بزرگ بریتانیا و روسیه گرفتار آمده و قربانی سیاست زور و قدرتطلبی آنهاست. روایتی که بسیاری از ایرانیان آن را میپسندند و خود را بیش از آنکه عنصری فعال و مشارکتجو در تعیین سرنوشت خود ببینند، قربانی بازی قدرتهای بزرگتر میدانند.
ایرانیها و روسها
گاهشماری این کلانروایت در متن تحولات مرکز پیرامون با شعلهور شدن دو جنگ آغاز میشود که ابتدای قرن نوزدهم میان دو کشور برافروخته شد و در پی آن دو عهدنامه ننگین و تحقیرآمیز بر ایران که بازنده هر دو جنگ بود تحمیل شد و با توطئههای روسها در سطح کلان ادامه یافت و ایرانیان طی این ایام میکوشیدند با به جان هم انداختن روسیه و بریتانیا راه خود را بگشایند و درنهایت نیز سال ۱۹۰۸ به مخالفت روسیه با نظام پارلمانی در ایران ختم شد. تزارهای روس از الکساندر اول تا نیکلاس دوم، ژنرالهای روس که در کشور خود بلندآوازه و در ایران بدنام هستند، بهویژه چهرههایی چون آلکسی پتروویچ یرمولو، ایوان فدروویچ پاسکوویچ، شاعر و دیپلمات مشهور، الکساندر سرگوویچ گریبایدوف، که سرنوشت غمبار او سال ۱۸۲۹ در تهران رقم خورد، بازیگران روسی این روایتاند. ولیعهد عباسمیرزا اولین اصلاحگر رسمی ایران در عهد قاجار، فتحعلیشاه، ناصرالدینشاه و میرزاتقیخان فراهانی که به امیرکبیر مشهور است نیز بازیگران ایرانی این روایتاند. جنگ و دیپلماسی با بسامد بالا موضوعات عمده و تحلیلهای تغییرناپذیر این دوران است.
همچنین بیاعتمادی به غرب یکی از مولفههای بارز ژنتیک سیاسی روسهاست؛ گویی حقارتی تاریخی بر شانههای این مردمان در مواجهه با غرب سنگینی میکند؛ از این رو میکوشند آن احساس حقارت را با نگاهی برتریجویانه در مواجهه با همسایگان آسیایی و شرقی جبران کنند. روسها در مواجهه با اروپاییان خود را اروپایی نمیپندارند، اما در مواجهه با کشورهای شرقی و آسیایی از موضعی بالا به پایین رفتار میکنند. از این رو، ملیگرایی روسی در نوع خود کمنظیر است، زیرا روسها نه خود را غربی میدانند و نه شرقی میپندارند؛ آنها روساند. این امر شناخت روسیه را برای ما دشوار میکند. این کتاب در مطالعههای موشکافانه نقش دولت، سیاستمداران، بازرگانان، شخصیتهای متنفذ، نظامیان، مهندسان و معماران روس را در ایران واکاوی کرده و میکوشد نور بیشتری بر همسایه شمالی بتاباند و شناخت و دانش انسان ایرانی را از روسیه ارتقا بخشد.
امور سرزمین ایران در حدود سه قرن گذشته، به اشکال متعدد در معرض دخالتها و دستاندازیهای قدرتهای بزرگ دنیا بوده است. در این میان، دو امپراتوری انگلستان و روسیه، بیشتر از تمام قدرتهای جهانی دیگر در امور سیاسی و اجتماعی ایران ایفای نقش نمودهاند. نقش بریتانیاییها در فرازوفرودهای تاریخ معاصر ایران بر کمتر کسی پوشیده است. مداخلهها و اقدامات شبهاستعماری دولت بریتانیا در امور داخلی سرزمین ایران چنان وسیع و پردامنه بوده که پدید آمدن سوءظنی شدید و تا حدودی بهحق را نسبت به سیاستمداران این سرزمین در میان مردم ایران سبب گشته است. عیانترین بیان این سوءظن را در این جمله متداول در زبان فارسی که مدتهاست به ضربالمثلی مشهور بدل شده مییابیم: «کارْ کارِ انگلیسیهاست»!
با این حال انکار نمیتوان کرد که در دیگر سو، رابطه روسها با ایران نیز کمتر از اینها خصمانه نبوده است. چه بسیار مورخانی که باور دارند دخالت دولتهای روس در امور ایران حتی بیپردهتر و از بسیاری نظرها، مخربانهتر از دخالتهای همتایان انگلیسیشان بوده است. به زعم این دسته از مورخان، تاریخ روابط ایران و روسیه، تاریخی سرشار از شگفتی و عبرت است. تاریخی که برای فهم آن باید همواره دو کلیدواژهی «استعمار» و «سلطه» را به خاطر سپرد؛ تاریخی آکنده از دسیسهچینی، فریب و سوءنیت از یک سو، و ضعف و جبن و خیرهسری، در سوی دیگر. آری، بیگمان ایرانیان کمتر خاطره خوشی از رابطه با روسیه دارند. چراکه این رابطه همواره شکلی از ارتباط فرادستی - فرودستی بوده است. کتاب روسها در ایران، مروری است بر همین رابطهی پیچیده، مخاطرهانگیز و از هر حیث مهم و حیاتی میان روسها و ایرانیان؛ مروری که در بطن آن به ناگفتههای تاریخی بسیاری برخواهید خورد؛ و ضمناً، از طریق آن پاسخ این سوال موجه را نیز خواهید گرفت: چرا علیرغم ستیزهای آشکار حاکمان روس با سرزمین ایران، ملت ایران هرگز آن بدبینی و کینهی عمیقی را که نسبت به دولتهای غربی در دل احساس میکند، در مواجهه با روسها از خود بروز نداده است؟
۲۵۹
نظر شما