پای صحبت تنها نماینده تام‌الاختیار ایران در انعقاد قرارداد الجزایر

در آن مدتی که مشغول این کار بودم از جانم مایه می‌گذاشتم. هیات عراقی به کشورشان می‌رفتند برمی‌گشتند اما مسیر من از کشتی به هتل بود و بالعکس.

به گزارش خبرآنلاین، کیوان مهرگان نوشت در روزنامه اعتماد نوشت: دی ماه سال ۱۳۸۶ جلال طالبانی، رئس‌جمهور فقید عراق پس از سرنگونی صدام حسین در یک موضع کاملا متفاوت ادعاهایی را درباره شط‌العرب و قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر مطرح کرد. جنجال بزرگی بین ایران و عراق به وجود آمد. هر دیپلماتی یا حقوق‌دانی تلاش می‌کرد که ابطال سخنان طالبانی را با استدلال‌های حقوقی مطرح کند. من در آن زمان کارم در روزنامه اعتماد انجام مصاحبه بود.


تلاش می‌کردم مصاحبه‌های متفاوتی بگیرم. این موضوع به دیپلماسی مربوط بود من هم هیچ تخصصی در حوزه حقوق بین‌الملل نداشتم. جنجال سخنان طالبانی ادامه داشت. خانم آبشناسان آن موقع یک مجله ادبی به نام «گوهران» منتشر می‌کرد. مجله بسیار خوبی که بین اهالی ادبیات گل کرده بود. چند روزی از این جنجال طالبانی گذشته بود در تحریریه روزنامه اعتماد در خیابان خواجه عبدالله انصاری در میان بچه‌های گروه سیاسی نشسته بودم که خانم آبشناسان تماس گرفت. فکر کردم می‌خواهد درباره مجله گوهران صحبت کند. بعد از احوال‌پرسی گفت: «دکتر کاخی را می‌شناسی؟» گفتم: «شعرپژوه؟» گفت: «بله.» چند باری در گعده‌های منزل خانم پوران فرخزاد ایشان را دیده بودم یادم هست آن موقع چاپ تازه‌ای از کتاب «روشن‌تر از خاموشی» منتشر شده بود. گفتم: «یک کتاب از ایشان درباره شعر معاصر خوانده‌ام.» گفت: «می‌خواهی درباره این جنجال طالبانی با او مصاحبه کنی؟» گفتم: «مگر ایشان شعرپژوه نیست؟» گفت: «فقط شعرپژوه نیست، دیپلمات بوده و در تعیین خط مرزی قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر ایشان نقش اصلی داشته.» نفهمیدم چطور کیف و واکمن (ضبط صوت خبرنگاری) را جمع کردم خودم را به یکی از کوچه‌های خیابان میرداماد رساندم. بهنام موذن هم به عنوان عکاس با ما آمد. باورم نمی‌شد دکتر کاخی، ادیب و شعرپژوه به عنوان یک کهنه دیپلمات دارد با ما درباره مهم‌ترین جنجال خبری روز حرف می‌زند. خانم آبشناسان هم کنار ما نشسته بود.

 حافظه درخشان و اطلاعات نابی داشت. خوب همه‌ چیز را به یاد می‌آورد. مصاحبه انجام شد. خیلی سریع پیاده و تنظیمش کردم. مصاحبه را به دکتر بهزادی دادم تا خواند مثل همیشه برق در چشمانش درخشید و گفت: «عکاس برده بودی؟» گفتم: «دکتر، بهنام آمده.» دکتر مصاحبه به دست رفت اتاق عکاسان پیش عباس کوثری. گفت: «عباس! یک عکس قدرتمند که تحرک هم داشته باشد از دکتر کاخی می‌خواهم.» با هم عکس‌ها را ورق زدند. دکتر بهزادی، عکسی از دکتر کاخی در حالی که دارد عینکش را به چشم می‌زند انتخاب کرد. فردا که عکس دکتر کاخی در صفحه اول چاپ شد با او تماس گرفتم که خبر چاپ مصاحبه را بدهم گفت: «عجب عکس دلبرانه‌ای هم کار کرده‌ای!» تشکر کرد و گفت: «مصاحبه خوب و لازمی شد. فکر کنم طالبانی بفهمد پشت این قرارداد چقدر مستحکم است.»

خانم آبشناسان هم که در مصاحبه ما را همراهی کرد، گفت: «دکتر خیلی خوشش آمده.»

روزها و سال‌ها گذشت یک ‌بار دیگر هم با منزل دکتر کاخی تماس گرفتم متاسفانه امکان صحبت نداشت. تا امروز که متوجه شدم پیش از شبیخون دولت نتانیاهو به ایران او جهان ما را ترک کرده است. یاد آن مصاحبه افتادم و به دکتر بهزادی پیشنهاد دادم برای گرامی‌داشت کهنه دیپلمات کشور این مصاحبه بازنشر شود. و دکتر مثل همیشه محبتش را دریغ نکرد.

یاد دکتر مرتضی کاخی گرامی باد.

   

در پس سیمای شعرپژوه دکتر مرتضی کاخی، دیپلمات کهنه‌کاری خوابیده است که امضایش پای یکی از مهم‌ترین و شاید مهم‌ترین قرارداد مرزی ایران و عراق در سال ۱۹۷۵ نشسته است؛ قراردادی که به ۱۹۷۵ الجزایر مشهور است و هر کدام از دولتمردان عراق از صدام تا طالبانی انگشت وسواس و حساسیت خود را روی این قرارداد گذاشته و می‌گذارند. دکتر مرتضی کاخی پس از توافق شاه ایران و معاون وقت رئیس‌جمهور عراق به دلیل آشنایی با حقوق بین‌الملل از طرف دولت وقت ایران نماینده تام‌الاختیار در تعیین مرزهای آبی ایران و عراق می‌شود. او پس از ماه‌ها فعالیت شبانه‌روزی با کمک آب‌نگاران نیروی دریایی ایران موفق می‌شود پس از قرن‌ها خط مرزی ایران و عراق را در اروندرود ترسیم کند و ضمن تامین منافع ملی ایرانیان، امضای روسای هیات‌های تام‌الاختیار نمایندگی دولت‌های عراق و الجزایر را پای این قرارداد بنشاند. اظهارات شگفت‌انگیز جلال طالبانی رئیس‌جمهور تازه‌کار عراق بار دیگر ضرورت بازخوانی این قرارداد را یادآوری کرد.

آقای طالبانی، رئیس‌جمهور عراق با این بهانه که دولت‌های امضاکننده قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر در ایران و عراق سرنگون شده‌اند خواستار لغو قرارداد شد. اگرچه بعدها این حرف را پس گرفت اما این اظهارات نشان داد که دولتمردان عراقی در هر لباسی که باشند روی این قرارداد حساسیت ویژه‌ای دارند. برای بحث درباره این قرارداد، روندی را که منتهی به امضای قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر شد با هم مرور کنیم.

شاه و صدام‌حسین در حاشیه کنفرانس اوپک در الجزایر با هم ملاقات داشتند. شاه پیش از این ملاقات گفته بود که مایل است با صدام ملاقات کند.

  چرا؟

به خاطر این‌که رئیس‌جمهور وقت «حسن‌البکر» سخت مریض بود و نمی‌توانست در کنفرانس شرکت کند. از طرف دیگر شاه احساس می‌کرد، صدام بهانه‌ای درست کرده است برای حسن‌البکر که پیش از مرگ او خودش را جانشین او معرفی کند. علاوه بر این پادشاه یک کشور از نظر آداب تشریفاتی تفوق دارد بر روسای جمهور که رئیس یک کشور هستند و در این رده معاون رئیس‌جمهور از همه این‌ها پایین‌تر است. شاه هم با آگاهی از این سلسله مراتب ترجیح داد با صدام دیدار داشته باشد. چون در مذاکرات مسلط‌تر بود. حتی آن موقع عکسی از ملاقات شاه، رئیس‌جمهور الجزایر و صدام چاپ شد که در آن عکس، شاه و رئیس‌جمهور الجزایر دوشادوش هم راه می‌روند و صدام پشت سر آن‌ها حرکت می‌کند. در هر حال صدام در آن ایام قدرت مسلط و بلامنازع عراق بود. به هر حال هدف از این دیدار این بود که بنشینند و تمام اختلافات موجود را از هر نوع که هست بین دو کشور رفع کنند.

 در آن موقع اختلافات دو کشور چه بود؟

اختلافات مرزی، حقوقی، ارضی، تردد اتباع، بدرفتاری در مرزها، بدرفتاری با اتباع ایران ازجمله موارد اختلاف برانگیز بود. عراق هرگاه فرصتی پیش می‌آمد ایرانیان یا شیعیان و ایرانی‌الاصل‌های ساکن در عراق را به عنوان «معاود» به ایران می‌فرستاد. طی آن مذاکرات توافق شد روی سه موضوع مذاکره کنند: مسائل نظامی، مسائل مرزهای خاکی و مسائل مربوط به مرزهای آبی.

 یعنی تا آن تاریخ این سه موضوع بین ایران و عراق حل و فصل نشده بود؟

البته قراردادهایی وجود داشت. مثلا از عجایب بود که قرارداد ارزنه‌الروم که یک قرن پیش بین دولت وقت ایران و دولت عثمانی، امضا شده بود سفرای انگلیس و روس هم حاضر بودند و طبیعی بود که منافع کشورهای خود را در قرارداد دیکته می‌کردند در قراردادهای بعدی هم همین وضعیت تکرار شد. بار آخر قرارداد ۱۹۳۷ بود که ایران خواستار لغو این قراردادها شد و استدلالش هم این بود که در زمان عقد قراردادها، عراق در قیمومت دولت انگلیس بوده و انگلیس هم منافع عراق را تامین کرده است.

  عراق که نپذیرفت؟

خیر، عراق نپذیرفت و این مسائل ادامه پیدا کرد و مسائل فی‌مابین بلاتکلیف مانده بود تا ۱۹۷۵.

پیش از ملاقات صدام و شاه در الجزایر گویا یک درگیری چندساعته هم بین دو کشور به وجود می‌آید؟

جنگ نشد. ایران قوای خودش را به خوزستان برده و فرمانده ارتش ایران گفته بود اگر اجازه بدهند ما ناهار را در بغداد می‌خوریم. یعنی صبح حرکت کنیم، ظهر بغداد را می‌گیریم.

خب علت لشکرکشی ایران به خوزستان چه بود؟

همین روابط نامناسب مرزی و بدرفتاری عراقی‌ها با ایرانی‌ها. دولت عراق اموال ایرانیانی را که سه نسل در عراق بودند ضبط می‌کرد و آن‌ها را به ایران می‌فرستاد، علاوه بر این چون این‌ها شیعه بودند همواره مورد اذیت و آزار قرار می‌گرفتند. البته در عوضش ایران هم به کردهایی که در شمال عراق درگیر بودند کمک می‌کرد.

یعنی بعد از این لشکرکشی بود که دولت الجزایر پادرمیانی کرد تا دو طرف با هم مذاکره کنند؟

خیر این تهدید به جایی نرسید چون کشورهای دیگر دخالت کردند و بعدها متوجه شدند این فقط یک مانور بوده. بعدها همه متوجه شدیم که شاه اسلحه به قوای ایران نداده بود. یعنی گلوله به اندازه کافی به قوای ایران نداده بود. چون هراس داشت. شاه می‌ترسید که قوای مسلح یک دفعه به طرف تهران حرکت کنند و خودش را ساقط کنند. به هر حال دیکتاتورها همیشه این گرفتاری‌ها را دارند. به هر حال در مذاکرات ۱۹۷۵ الجزایر برای نخستین‌بار بود که یک قدرت سوم با چشم‌داشت به منافع نامشروع خود وسط مذاکرات نبود. الجزایر یک میانجی عرب بود و عراق نمی‌توانست ایرادی بگیرد. ایران هم می‌خواست مسائلش با عراق حل شود. در سال ۱۹۷۵ وضع مالی ایران خوب شده بود و شاه با تکیه بر همین وضع خوب می‌خواست مسائل خارجی خودش را حل کند.

 مکانیسم حل و فصل مسائل سه‌گانه‌ای که شما بیان کردید مورد توافق صدام و شاه قرار گرفت چگونه تعیین شد؟

در حوزه نظامی هیچ اطلاعی ندارم، چون این مسئله به اداره ضداطلاعات ارتش واگذار شد و کسی از مفاد آن اطلاع پیدا نکرد.

  مرزهای خاکی و آبی را چه کردید؟

مرزهای خاکی معلوم بود و سر آن، دو طرف دعوایی نداشتند. فقط دو قطعه زمین بود که دست ایران بود، ایران تعهد کرد این زمین را به عراق برگرداند و ادعای ارضی دیگری به هم نداشتند و فقط باید میله‌های مرزی مرمت و نصب می‌شد.

فقط اروندرود مانده بود؟

عراق که در زمان عقد قرارداد ۱۹۳۷ در قیمومت انگلیس بود می‌خواست مثل گذشته و برخلاف موازین حقوق بین‌الملل عمومی در مورد آب‌های بین‌المللی عمل کند. انگلیس هم به خاطر اینکه بزرگ‌ترین پالایشگاه نفت ایران در آبادان بود، نمی‌خواست که ایران در شط‌العرب قدرتی داشته باشد. مثل حالا که نبود هر کشوری برای خودش پالایشگاه داشته باشد. مساله دوم درباره شهر بصره بود. بصره دومین شهر عراق بود و از شط‌العرب تغذیه می‌شد. برای همین حضور و قدرت ایران در این رودخانه خیلی برای آنها حائز اهمیت بود.

 علاوه بر مسائل سیاسی پشت پرده مانند همان دغدغه انگلیسی‌ها درباره قدرت گرفتن ایران در اروندرود، اهمیت اروندرود در چه مسائل دیگری بود؟

رودخانه‌هایی مانند اروندرود که مرزی هستند یا از یک کشور عبور می‌کنند و به کشور دیگر می‌ریزند باید یک وضعیت حقوقی داشته باشند. مانند رودخانه دانوب که از اتریش و مجارستان و رومانی حرکت می‌کند. یا رودخانه هیرمند که از افغانستان سرچشمه می‌گیرد و به ایران می‌آید. افغانستان نمی‌تواند همه آب هیرمند را برای خودش مصرف کند. در این میان مهم‌ترین قراردادها روی رودخانه‌های مرزی است. رودخانه‌های مرزی هرگز به یک کشور تعلق ندارد. نخستین‌باری که قرارداد بر سر یک رودخانه به امضا رسید در ۱۸۴۸ بر سر رودخانه راین بین فرانسه و آلمان بود؛ قراردادی که آلمان‌ها به تقسیم آن بین دو کشور لقب «تالوگ» دادند. یعنی خط منصف آب و همین یک نوع سیستم شد در حقوق بین‌الملل عمومی که بعدها مناقشات مربوط به رودخانه‌های مرزی براساس همین مدل «تالوگ» حل و فصل می‌شد.

  یعنی قرارداد ۱۹۷۵ هم براساس مدل «تالوگ» است؟

قراردادهای تالوگ از ۱۸۴۸ تا ۱۹۷۵ چندین بار عوض شد و آن‌چه ما در اروند با عراقی‌ها در حضور الجزایری‌ها تنظیم کردیم یک تالوگ بی‌سابقه بود.

 چرا بی‌سابقه؟

تا آن زمان ۱۸ تالوگ به وجود آمده بود که تالوگ اروندرود با همه آن‌ها متفاوت بود.

تکامل یافته‌تر بود؟

براساس شرایط خاصی بود و تکامل یافته هم هست.

این قرارداد را چگونه تنظیم کردید؟

اول گفتند از وسط آب یا وسط میاه ترسیم کنیم. این خط منصف را نمی‌شود رسم کرد. چنین چیزی فقط در تصور می‌گنجد. بعد گفتند بیایید گودترین جا را انتخاب کنیم، بعدها معلوم شد خط‌القعر می‌آید از ساحل کشوری رد می‌شود که آن‌جا رسوب بیشتر است که دو متر با این کشور فاصله دارد و ۸۰۰ متر با کشور دیگر. باز این مسئله را تغییر دادند آمدند گفتند کانالی که قابل کشتیرانی باشد چه وسط آب باشد چه خط‌القعر همین را روی آب مبنا قرار دهند. بعد متوجه شدند که ممکن است پنج خط وجود داشته باشد که کشتی بتواند از آن‌جا عبور کند، در این حالت کدام یک را انتخاب کنند. گفتند مهم‌ترین و اساسی‌ترین کانال کشتیرانی، بعد گفتند ممکن است دو یا سه کانال باشد. حالا ما با عراق رسیده بودیم به این نقطه که باید تعیین خط می‌کردیم. این نخستین‌باری بود که معاون رئیس‌جمهور عراق اختیار کامل گرفته بود که با شاه ایران مذاکره کند و به تالوگ رضایت داده بودند. هرچند مطمئنم هیچ کدام از روسای دو کشور نمی‌دانستند مفاهیم گسترش‌یافته حقوقی «تالوگ» چیست!

به هر حال با عنوان قرارداد حسن همجواری و حسن‌نیت قرار شد دو طرف به راه‌حلی برسند که مشکلات حل شود. دو طرف توافق کردند دو هیات از دو کشور تعیین شود، یک هیات هم از الجزایر قرار بود بیاید که آمد. نتیجه مذاکرات این سه هیات این شد که یک کمیته مشترک ایران و عراق با حضور نماینده الجزایر تشکیل شود و نمایندگان تام‌الاختیار دو کشور بتوانند در خوزستان و از بالای اروندرود یعنی جایی که مرز مشترک است بررسی کنند بستر رودخانه از لحاظ پستی و بلندی و امکان کشتیرانی در چه وضعی است. به این کار «آب‌نگاری» می‌گویند.

این هیات مشترک تعیین شد؟

بله و من شدم نماینده ایران در این کمیته.

 تنها بودید؟

بله، البته از من خواستند که کسانی بیایند همکاری کنند که من ترجیح دادم به تنهایی کار را انجام بدهم.

 چرا تنهایی؟

به خاطر این‌که کسی را پیدا نکردم که بتواند به من در این مسئله مهم کمک کند.

هیات عراقی چند نفر بودند؟

۱۶ نفر و من تنها. تنها درخواست من این بود که فقط یک حسابدار باشد که کارهای حسابداری را انجام بدهد. وقتی با هیات عراقی وارد مذاکره شدیم پیش از هر عملی من به این موضوع فکر می‌کردم که حالا دنیا گشته و گشته و تعیین مرز این مملکت به دوش من افتاده است و این‌جا من هرچه امضا کنم مهم و ماندگار است. چون توافق شده بود و نوشته بودند خطوط مرزی که به این ترتیب توسط این هیات (هیات ایرانی و عراقی) با حضور هیات الجزایری (که آن‌ها هم پنج نفر بودند) مشخص می‌شود غیرقابل تغییر و نقض است.

این توافق در کجا ثبت شده است؟

در پیش‌نویس قرارداد ۱۹۷۵. من مدام به این فکر می‌کردم شاید «مرد این‌بار گران نیست دل مسکینم...»

شما چه می‌کردید؟

واقعا در آن مدتی که مشغول این کار بودم از جانم مایه می‌گذاشتم. هیات عراقی به کشورشان می‌رفتند برمی‌گشتند اما مسیر من از کشتی به هتل بود و بالعکس. مدام نقشه‌ها را نگاه می‌کردم با هیدروگراف‌های ایرانی که در نیروی دریایی مشغول بودند مشاوره می‌کردم تا بهترین خطی (هیدروگرافی) را که منافع حداکثری ایران را تامین می‌کند و ضمنا به منافع طرف عراقی‌ها خدشه‌ای وارد نمی‌کند تعیین کنم تا آن‌ها تن به مذاکره بدهند. چند روزی که با این‌ها کار کردم، روابط دوستانه‌ای بین ما به وجود آمد و عراقی‌ها به من اعتماد کردند. من به آن‌ها گفتم نه شما دنبال صدام هستید و نه من دنبال شاه. ما که هر دو دنبال وطن‌مان هستیم نباید کاری بکنیم که سر همدیگر کلاه بگذاریم. چون بی‌فایده است و بالاخره افرادی باهوش‌تر از من و شما پیدا می‌شوند که «گیر» کار را پیدا کنند. آن‌ها هم به من اعتماد کردند.

با همه مشکلاتی که وجود داشت ما یکی از مهم‌ترین کانال‌های کشتیرانی از آن بالا تا دهانه فاو را مشخص و روی نقشه‌های هیدروگرافی پیاده کردیم. تعیین این کانال نزدیک به دو ماه طول کشید. یادم می‌آید یک روز به اتفاق هیات عراقی با چرخبال در آسمان رودخانه به پرواز درآمدیم. از آن نقطه منطقه در آرامش کامل بود. عراقی‌ها و ایرانی‌ها در حال ماهی‌گیری بودند. چراغ‌های منازل ملت دو طرف رودخانه روشن بود. من به آن هیات عراقی گفتم بیایید کاری کنیم که در این‌جا صلح شود و آن‌ها با آرامش با هم زندگی کنند. آن‌ها گفتند هرطور که تو بگویی ما قبول می‌کنیم. من گفتم این خط کشتیرانی تقریبا تایید شده، بیایید امضا کنید، آن‌ها هم امضا کردند. من هم امضا کردم. نماینده الجزایر هم که به عنوان میانجی در مذاکرات بود، امضا کرد و همان‌جا کار من دیگر تمام شد. یک ساعت بعد با اولین هواپیما پرواز کردم چون به آرزویم رسیده بودم یک ساعت بعد در تهران کار را تمام‌شده تحویل مقامات دادم.

واکنش عراقی‌ها چه بود؟

صدام‌حسین و عراقی‌ها هم خوشحال شدند. چون ایران به شرط آن‌که دولت عراق آن‌ها را مورد اذیت و آزار قرار ندهد دست از حمایت کردها برداشت. گروهی از رهبران آن‌ها که می‌خواستند به ایران پناهنده شوند، پناهنده و در کرج مستقر شدند؛ اما به این ترتیب نهضت خودمختاری کردها از بین رفت.

شاه به ازای امضای قرارداد ۱۹۷۵ حاضر شده بود دست از حمایت از ژنرال بارزانی بردارد؟

بله، دکتر خطیبی داماد آیت‌الله کاشانی که زمانی رئیس سازمان شیر و خورشید بود و مسئولیت سامان‌دهی به فرماندهان کرد را برعهده داشت، بعدها آمد نزد من گفت: فلانی، می‌دانم که تو این کار را کرده‌ای. منظورش همین تعیین مرز آبی در اروندرود بود. اما من می‌خواهم یک رازی را با تو در میان بگذارم. دکتر خطیبی تعریف کرد که ژنرال بارزانی به او گفته است این نامرد این ناجوانمرد (منظورش شاه بود) اگر ما را به صدام نمی‌فروخت می‌خواستم ایران را به مرزهای تاریخی و طبیعی‌اش نزدیک کنم.

یعنی ایران در اروندرود از عراق امتیاز گرفت؟

عراق ادعا می‌کرد که شط‌العرب در خاک عراق جریان دارد و مرز ایران و عراق در ساحل شرقی شط‌العرب است.

 اما در حال حاضر؟

همان خطی است که ما تعیین کردیم.

 یعنی بیش از آن‌چه حق ماست گرفته‌ایم؟

خیر، هیچ چیز بیشتر نیست.

اعتبار این قرارداد تا چه اندازه است؟

در ماده ۵ قرارداد گفته شد: علامت‌گذاری مرزهای آبی و خاکی که تعیین خط مرزی زمینی و رودخانه دائمی بین دو کشور است دائمی، تغییرناپذیر، قطعی و غیرقابل نقض است. مفاهیمی که هر چهارتای آن توسط دولت عراق نقض شده است؛ اولا می‌گوید دائمی است: علتش این است که به سازمان ملل اعلام شده و به موجب منشور ملل متحد یکی از وظایفش این است که به هیچ عنوان نگذارد مرزهای شناخته‌شده بین‌المللی تغییر کند. تغییرناپذیر است. قطعی است، نمی‌توانیم بگوییم این قسمتش هنوز روشن نیست. قابل نقض هم نیست. بنابراین قراردادی به این استحکام وجود ندارد. چون تکلیف هر دو طرف را مشخص کرده است.

 در خبرها آمده بود که یک هیات عراقی به تهران می‌آید تا پیرامون سخنان جلال طالبانی مذاکره کند. علاوه بر این رئیس‌جمهور ایران هم از اظهارنظر در این باره خودداری کرد. پذیرفتن مذاکره درباره یک قرارداد قطعی را شما چگونه ارزیابی می‌کنید؟

فوق‌العاده خطرناک است. شاید طرف عراقی بخواهد انحراف حقوقی در قرارداد ایجاد شود. چون هرگونه مذاکره درباره اصل قرارداد معنایش این است که اگر در طول مذاکره با ایران به توافق نرسیدند می‌گویند درباره این قرارداد داریم مذاکره می‌کنیم و این قرارداد محل مذاکره است تا به توافق نرسیم و مسئله حل نشود باید یک قاعده دیگر اجرا کنیم. می‌گویند چه قراردادی، پاسخ قرارداد قبلی است. قرارداد قبلی چیست، قراردادی است که به ضرر ایران است. چون طرف عراقی اساسا تالوگ را قبول ندارد و اگر قرارداد را برسانند به این نقطه آن‌ها دیگر هرگز تن به مذاکره نمی‌دهند.

دارید هشدار می‌دهید؟

بله. دستگاه سیاست خارجی باید مراقب باشد اصل قرارداد و مفاد آن هیچ‌گونه جایی برای مذاکره ندارد. اگر قرار است مذاکره‌ای انجام شود باید درباره تکالیف و حقوق دوطرف نسبت به اجرای آن باشد. همه‌ چیز درباره شط‌العرب روشن شده است. خود طالبانی که یک فرد حقوق‌دان است می‌داند که حرفش مبنا ندارد. چون هیچ امتیاز خاصی به ایران نداده است. آنچه حق مسلم ما بوده است به ما داده شده است.

  آقای دکتر، طالبانی و صدام هر دو روی این قرارداد مانور می‌دهند. چرا؟

صدام حسین خیلی دوست داشت قهرمان عرب باشد. همان‌طور که قذافی، بوتفلیقه و ناصر هم همین خیال را داشته‌اند. بعد از انقلاب وقتی دید اوضاع ایران ناآرام است، ارتش وضع بسامانی ندارد، پیش خودش گفت بهترین موقعیت است که قرارداد۱۹۷۵ الجزایر را ملغی کند. صدام حسین قبل از اینکه بیاید قرارداد را جلوی تلویزیون پاره کند، ۱۰ روز قبلش به استناد همین قرارداد آمد دو قطعه‌زمینی را که متعلق به خود عراق بود و ایران بعد از امضای قرارداد ۱۹۷۵ چندین بار از جمله طی یادداشت شماره ۳۴۷۱/۱۸ بند دو مورخ ۱۷/۳/۵۷ موکدا آماده تحویل این دو قطعه زمین به نام‌های سیف السعد و زین القوس بود اما عراق قبول نکرد. صدام ۱۰ روز قبل از پاره کردن قرارداد آمد به استناد همین قراردادی که پاره کرد، آن دو منطقه را با توپ و تانک و بدون مقاومت نیروهای ایرانی گرفت تا به افکار عمومی عرب وانمود کند من به زور حقم را از ایران گرفتم. باید با ایران با زبان زور برخورد شود. حالاپرسش این است اگر به همین دلیل رفته این دو قطعه زمین را گرفته، پس تجاوزگر به کشور همسایه است. اما اگر ادعا می‌کند که به استناد قرارداد الجزایر این دو قطعه زمین را تصاحب کرده است اینکه می‌گوید قرارداد را قبول ندارد، معنا ندارد. چون قرارداد دوطرفه را نمی‌توان یک‌طرفه و یک‌جانبه لغو کرد. کنوانسیون وین هم همین را می‌گوید. به‌طور خلاصه اینکه هر زمان رییس کشوری عوض شود و رییس جدید برای خودنمایی بیاید یک قرارداد بین‌المللی را که براساس قواعد حاکم بر رودخانه‌های مرزی در حقوق بین‌الملل تثبیت شده است ملغی اعلام کند این دیگر قرارداد نیست و مضحکه است. به خصوص که این قرارداد پس از امضای نمایندگان تام‌الاختیار و وزرای خارجه دو کشور و تصویب آن در مجالس شورای (پارلمان) ایران و عراق و مبادله آن و ثبت قرارداد در دفتر سازمان ملل متحد تمام تشریفات حقوق بین‌الملل عمومی حاکم بر روابط دولت‌ها انجام شده باشد. علاوه بر اینها عراقی‌ها گویی خیال می‌کنند طبق این قرارداد امتیاز خاصی به ایران داده‌اند که هرگز چنین نیست. ترسیم خط تالوگ در رودخانه‌های مرزی یک رویه شناخته شده بین‌المللی است که صد و پنجاه سال از عمر آن می‌گذرد، یعنی بیش از عمر حقوق بین‌الملل.

۲۵۹

کد خبر 2085130

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =