کسانی که از اخلاق و مروت سخن میگویند، اما در عمل به غیراخلاقیترین شیوهها برای اثبات خود متوسل میشوند. مصادیق آنچه گفتم بیشمار است. از سیاستبازان و دینفروشان و کاسبکاران و هوچیان و شیفتگان قدرت سخن نمیگوییم که به حکم «از کوزه همان برون تراود که در اوست» انتظاری جز این از آنان نمیرود. اما آنکه نام «هنرمند» بر خود مینهد و قرار است به اعتبار فن شریفی که بدان آراسته است، هرجا که میرود قدر ببینید و بر صدر نشیند چرا باید چنین کند؟
من هیچ وقت مقدمهنویس خوبی نبودهام. یادداشتهای مرا در همین خبرآنلاین اگر خوانده باشید میبینید که در همان ابتدا صریح و سریع طرح موضوع کردهام و یا علی مدد. حالا هم بهتر است به همان سیاق گذشته رفتار کنم تا به تعبیر شاعر نوری به چشم دوستان بنشانم و دودی در چشم دشمنان فرو کنم. ماجرا از این قرار است: آقای علیرضا افتخاری که ظاهرا چندی است شهر را از عیار خالی دیده به مناسبتهای مختلف اظهار نظرهایی میفرمایند که فقط به کار رونق بخشیدن کسب و کار سیاتزدگان ورشکسته و دشمنان فرهنگ و هنر این سرزمین میآید. ایشان در آخرین اظهاراتشان پس از آنکه کلی سخنان مهم و تاثیرگذار درباره اخلاق و اهمیت اخلاق در هنر بیان داشتهاند، فرمودهاند نباید به آواز کسی که ازدواج مجدد انجام میدهد و زنی زیبا و جوان را به عقد خود در میآورد گوش داد. والله شوخی نمیکنم. اصل گفتوگو را در سایتهای خبری بخوانید تا علاوه بر این جمله درخشان کلی نکات حکیمانه دیگر نصیبتان شود. اما من فعلا با همین یک جمله کار دارم. دعوی اخلاق داشتن و همگان را به رعایت انصاف و اخلاق و صفات پسندیده انسانی دعوت کردن و در همان حال چنین جمله سخیف و سطحی و متلک غیراخلاقی پراندن چه معنی میدهد؟ اشاره به زندگی خصوصی یک هنرمند، آن هم برای خودشیرینی کاری اخلاقی است؟ خوب است مثلاً طرف مقابل هم بردارد و بگوید نباید به آواز کسی که زینتالمجالس است گوش داد؟ یا اینکه نباید به اواز کسی که به مردم وعده اجرای زنده میدهد، اما روی صحنه لب میزند گوش داد؟ که البته این دومی متلک نیست، واقعیتی است که اتفاق افتاده و شرح ماجرا همان زمان در مطبوعات به چاپ رسید.
قصد نقد و بررسی جایگاه هنری آقای افتخاری را ندارم. پیشترها در سایت خبرآنلاین به گمانم با عنوان «مرثیهای برای یک استعداد هرز رفته» نظرم را درباره ایشان نوشتهام. الان هم به اجمال میگویم آنچه این روزها از حنجره ایشان بیرون میآید، بیش از آنکه شأن و ارزش هنری داشته باشد به کار سفرهخانههای سنتی میآید. این را از باب تحقیر و تخفیف نمیگویم. به هر حال هر صدایی کاربرد و کارکرد خاص خودش را دارد. البته خود آقای افتخاری هم در همین گفتوگویی که ذکرش رفت اشاره کردهاند که یکی از مسوولان به ایشان گفتهاند اگر میخواهی خانهنشین نشوی باید پاپ بخوانی و ایشان هم به توصیه آن بنده خدا گوش کردهاند و پاپ خواندهاند. نمیدانم اگر روزی کسی به آقای افتخاری مراجعه کند و بگوید اگر در مجالس عروسی نخوانید حذف میشوید، او به چنین کاری تن در خواهد داد یا نه؟ اما این قدر میدانم هیچ یک از هنرمندان اصیل و درست و حسابی ما چنین روحیهای نداشتند. همان کسی که آقای افتخاری با متلک از ایشان یاد میکند، همواره در یک طریق قدم برداشته و علیرغم رونق بازارموسیقی پاپ و تلفیقی و زیرزمینی، خانهنشین نشده.
دیگر آنکه انتقاد از یک هنرمند -ولو محبوب- به خودی خود هیچ عیبی ندارد، به شرط آنکه در پس این انتقاد اهداف و اغراض دیگری نهفته نباشد. آقای افتخاری اگر جرات میداشت و در زمانی که آن هنرمند محبوب همگان بود چنین جملاتی را به زبان میآورد، شاید در موردش به گونه دیگری قضاوت میشد. البته در آن هنگام هم زندگی خصوصی یک انسان را دستمایه تخریب قرار دادن، کار ناپسندیدهای بود، اما دست کم آقای افتخاری در معرض اتهام فرصتطلبی قرار نمیگرفت. امروز علیرضا افتخاری با گفتن این جمله نسنجیده به خیلی چیزها متهم است که فرصتطلبی، عدم شجاعت، هنرناشناسی، خودشیرینی، حسادت و... بدیهیترین آنهاست.
یکی از بولعجبیهای روزگار ما کسانی هستند که دعوی صلح و دوستی دارند، اما کینتوزانه و خصمانه رفتار میکنند.
کد خبر 208558
نظر شما