نرگس کیانی: عملکرد صداوسیما در طول جنگ تحمیلی اسرائیل علیه ایران و مقایسه آن با عملکرد تلویزیونهای ماهوارهای فارسیزبان، موضوعی است که این روزها بسیار درخصوص آن صحبت میشود. احمد موثقی، دارای مدرک دکتری علوم سیاسی از دانشگاه نیوساوت ولز استرالیا و عضو هیأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران این عملکرد را با عباراتی چون «عصای شکسته صداوسیما در برخورد با هجمههای تبلیغاتی و رسانهای» توصیف میکند. او معتقد است صداوسیما اگرچه در طول جنگ ۱۲ روزه تلاشهایی انجام داد اما در مجموع همواره نشان داده است که اعتقادی به رویکرد ملی و مقوله ناسیونالیسم ندارد. هرچند گهگاه به شکل ابزاری از آن استفاده میکند. استفادهای که به سبب ابزاری بودن نمیتواند به شکلی عقلانی و به مدد منطق، موجب همدلی و یکپارچگی شود. چراکه همواره فقط بخشی کوچک از واقعیت را منعکس و بخش بزرگی را رها میکند. موثقی همچنین هشدار میدهد، «تکصدایی بودن» بهعنوان مهمترین انتقادی که به صداوسیما وارد است به ارتباط میان جامعه و دولت آسیب میرساند و میتواند تبعات سنگینی به همراه آورد. او معتقد است تکصدایی بودن، بهواسطه تزریق ناآگاهی و جهل و دورشدن از واقعیتها حتی میتواند موجب فروپاشی شود. به عقیده موثقی صداوسیما با توسل به تکصدایی تلاش میکند ذهنیت مردم را تغییر دهد، نه آنکه به واقعیتها بپردازد. تغییر ذهنیتها بدون ارتباط با واقعیتها نیز اساسا نتیجه عکس میدهد و موجب سرخوردگی، دلزدگی و بیگانگی نسبت به نظام سیاسی میشود. چیزی که برای کشور بسیار خطرناک است.
عصای شکسته صداوسیما در برخورد با هجمه تبلیغاتی و رسانهای
احمد موثقی در پاسخ به این که به نظرش مهمترین ویژگیهای یک روایت موثر و ملی در شرایط بحرانی چیست و آیا صداوسیما توانست در طول جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، چنین روایتی را ارائه دهد یا خیر؟ به خبرآنلاین چنین گفت: «یک رسانه ملی، در اصل، برای بهبود ارتباطات سیاسی میان جامعه و دولت است که شکل میگیرد. پس هم، باید بازتابدهنده نظرات و نیازهای جامعه به سیستم و تامینکننده منافع آن باشد هم، متقابلا سیاستها و تصمیمات سیستم را در جامعه بازتاب دهد و اهداف آن را تامین کند. اینگونه است که ارتباطی شفاف و واقعبینانه میان جامعه و سیستم شکل خواهد گرفت.»
این عضو هیأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ادامه داد: «در رابطه با جنگ ۱۲ روزه اما باید گفت صداوسیما به طور کلی بیشتر به کار تبلیغاتی پرداخت تا اطلاعرسانی. هرچند برخی از تلویزیونهای ماهوارهای فارسیزبان نیز هم، ایدئولوژیکاند و هم دارای سوءگیریهای مشخص و غیرواقعبینانه. با این حال، صداوسیما در برخورد با هجمه تبلیغاتی و رسانهای موجود، عصایی شکسته در دست دارد. در واقع همانطور که تلویزیونهای ماهوارهای دروغ میگویند، صداوسیما نیز در مواردی، دروغ میگوید. ما میدانیم که رسانهها، در فضای جنگی، ناگزیر از توجه به حفظ روحیه آحاد جامعه هستند تا مبادا جنگ رسانهای را به طرف مقابل ببازند. اما آنچه اهمیت دارد عمل کردن به نحوی است که موجب جلب اعتماد عمومی شود. کاری که صداوسیما فاقد تواناییهای لازم برای انجام آن است.»
صداوسیما اگرچه در طول جنگ ۱۲ روزه تلاشهایی انجام داد اما در مجموع اعتقادی به رویکرد ملی و مقوله ناسیونالیسم ندارد. درواقع این رویکرد و مقوله اساسا جایی در گفتمان صداوسیما ندارد. هرچند گهگاه به شکل ابزاری از آن استفاده میکند. استفادهای که به سبب ابزاری بودن نمیتواند به شکلی عقلانی و به مدد منطق، استدلال و استناد صحیح موجب همدلی و یکپارچگی شود. چراکه همواره فقط بخشی کوچک از واقعیت است که در صداوسیما انعکاس پیدا میکند و بخش بزرگی از واقعیت اساسا جایی در این رسانه ندارد
موثقی با اشاره به این که «در عصر جهانیشدن، کانالهای گوناگونی برای کشف حقیقت و دسترسی به اخیار وجود دارد» افزود: «در این میان، همه نوع اخباری؛ درست و غلط منتشر میشود. اگرچه پذیرفتن یا نپذیرفتن این اخبار به قوه تشخیص و تمییز افراد برمیگردد. اما به هر حال، صداوسیما باید به نحوی به انعکاس اخبار بپردازد که اعتماد عمومی را جلب کند. فراموش نکنید شاید مردم را برای امروز و فردا میتوان فریب داد ولی برای همیشه نمیتوان چنین کرد. مردم بالاخره روزی، دیگر فریب نخواهند خورد. آن روز، در عصر جهانیشدن و ارتباطات که هماکنون درش به سر میبریم، بسیار نزدیک است. روزی که مردم درخواهند یافت اطلاعرسانی رسانهای که نام «ملی» را یدک میکشد، ناقص و تحریفشده است. همین اتفاقات است که دست در دست اتفاقات پیشین، موجب از بین مرجعیت رسانه میشود. صداوسیما بهعنوان رسانهای تبلیغاتی با نگاه از بالا به پایین، با نشان دادن جهتگیریهای ضدملی و ضدتوسعهای از خود، اعتماد عمومی را از دست داده است. این نکتهای بود که پیش از جنگ ۱۲ روزه، حین و پس از آن دیده شد.»
او با اشاره به تاثیر برنامههای صداوسیما بر رویکرد تصمیمسازان و تصمیمگیران کلان کشور، افزود: «تصمیمسازان و تصمیمگیران کلان کشور ما متاسفانه با محافل آکادمیک، نخبگان علمی و دانشگاهی در ارتباط نیستند و از آنها مشاوره نمیگیرند. ضمن این که به مطالعه مستقل نیز نمیپردازند. در نتیجه تحت تاثیر آنچه از صداوسیما منعکس میشود قرار میگیرند و براساس گزارشهای این رسانه تصمیمگیری میکنند. برای روشن شدن موضوع کیفیت تصمیمات، کافیست وضعیت نمایندگان مجلس شورای اسلامی را در نظر بگیرید یا وضعیت دیگر تصمیمسازان و تصمیمگیران را.»
جهتگیری صداوسیما، اغلب، ملی نبوده است
موثقی در پاسخ به این که به نظرش چرا صداوسیما در طول جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، بیشتر بر گزارش حملات متمرکز بود تا آن که بکوشد گفتمانی ملی پدید آورد که موجب وحدت و وفاق شود؟ چنین گفت: «ما نمیتوانیم انکار کنیم مرجعیت این رسانه سالیانسال است که از بین رفته است. تا جایی که حتی ساکنان نقاط دور از مرکز اعم از روستاییان نیز بیشتر مایل به تماشای برنامههای تلویزیونهای ماهوارهای هستند. فراموش نکنید که جهتگیری صداوسیما به طور کلی ، اغلب، ملی نبوده است. صداوسیما اگرچه در طول جنگ ۱۲ روزه تلاشهایی انجام داد اما در مجموع اعتقادی به رویکرد ملی و مقوله ناسیونالیسم ندارد. در واقع این رویکرد و مقوله اساسا جایی در گفتمان صداوسیما ندارد. هرچند گهگاه به شکل ابزاری از آن استفاده میکند. استفادهای که به سبب ابزاری بودن نمیتواند به شکلی عقلانی و به مدد منطق، استدلال و استناد صحیح موجب همدلی و یکپارچگی شود. چراکه همواره فقط بخشی کوچک از واقعیت است که در صداوسیما انعکاس پیدا میکند و بخش بزرگی از واقعیت اساسا جایی در این رسانه ندارد.»
موثقی با ذکر مثالی در مورد اخباری که از صداوسیما منعکس میشود، افزود: «بهعنوان مثال ما در ساعاتی که زمان پخش اخبار است، به جای انعکاس اخبار، شاهد تبلیغات و بزرگنمایی عملکرد یک طرف و کوچکنمایی عملکرد طرف دیگر هستیم. دقت کنید خبرهای بسیاری در جهان هست که صداوسیما اساسا هیچ اشارهای به آنها نمیکند اما خبرهای کوچک، حاشیهای و فاقد اهمیت را به شکلی اغراقشده انعکاس میدهد. جملگی اینها به وحدت، انسجام و همبستگی ملی آسیب میرساند. از این جهت که منعکسکننده نظرات اقشار مختلف از جمله فرهیختگان و دلسوزان جامعه نیست. به عبارت دیگر، گروههای مرجع جامعه، نمایندگان جریانهای اصلی فکری، سیاسی و اجتماعی و... اساسا طرف خطاب صداوسیما نیستند. پس همبستگی و انسجامی هم پدید نمیآید. ما نمیتوانیم انکار کنیم که زور آمریکا و اسرائیل زور برهنه و عریان است. در واقع نمیتوان هیچ مبنای منطقی و استدلالی برای عملکرد آنها درخصوص مسائل بینالمللی، اخلاقی، اجتماعی، زیستمحیطی و... یافت. با این حال ما باید نسبت به آنچه در حال برخورد با آن هستیم آگاه باشیم در حالی که این نگاه کاملا در صداوسیما غایب است.»
عواقب و هزینههای سنگین تکصدایی برای صداوسیما
موثقی در پاسخ به این که عواقب و پیامدهای تکصدایی بودن صداوسیما را برای این رسانه، چگونه ارزیابی میکند؟ توضیح داد: «تکصدایی بودن در عصر جهانی شدن، چیزی نیست که ابدا جواب بدهد. تا جایی که حتی کارآیی نظام سیاسی را تخریب میکند. چراکه از منظری تودهای به جامعه مینگرد و انسجام اجتماعی را از بین میبرد. اینجاست که باید به نقش پررنگ جریان نفوذ نیز اشاره کرد. عناصر مشکوک پشت پردهای که مردم را از نظام سیاسی دور میکنند و اعتماد عمومی را از بین میبرند. در چنین وضعیتی کسانی که هیچ حرفی برای گفتن ندارند تمامی بلندگوهای صداوسیما را در اختیار گرفتهاند و آنهایی که حرفهای بسیاری برای گفتن دارند هیچ بلندگویی در اختیارشان نیست. درمجموع رویکرد صداوسیما به سوی تکصدایی بودن و گرایشهای پوپولیستی، افکار عمومی را به نحوی منفی متاثر میکند. ضمن این که باید اشاره کنم باور کنید به شخصه ترجیح میدهم اخبار داخلی را دنبال کنم اما آنچه میبینم حرفهای کلیشهای، تکراری و یکطرفه است. چنان که گویی سخنوران این رسانه در خلاء به سر میبرند و اطلاعی از واقعیتهای پیرامونی خود ندارند.»
او ادامه داد: «تکصدایی بودن صداوسیما به ارتباط میان جامعه و دولت آسیب میرساند و تبعات بسیار سنگینی به همراه میآورد. تا جایی که حتی میتواند بهواسطه تزریق ناآگاهی و جهل و دورشدن از واقعیتها، موجب فروپاشی شود. این تفکر، تلاش میکند ذهن مردم را تغییر دهد، نه آنکه به واقعیتها بپردازد. تغییر ذهنیتها بدون ارتباط با واقعیتها، اساسا نتیجه عکس میدهد و موجب سرخوردگی، دلزدگی و بیگانگی نسبت به نظام سیاسی میشود. چیزی که برای کشور بسیار خطرناک است.»
موثقی همچنین در مورد عملکرد برخی تلویزیونهای ماهوارهای فارسیزبان از جمله ایراناینترنشنال که در طول جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، انتقادات بسیاری را برانگیخت و این که چرا صداوسیما نتوانست واکنش مناسبی به این عملکرد یکسویه نشان دهد، چنین توضیح داد: «چنین اظهارنظری، اظهارنظر اشتباهی نیست. در واقع درست است که بهعنوانمثال ایراناینترنشنال عملکردی بسیار سوگیرانه دارد. اما فراموش نکنید که باوجوداین، باز هم امکان طرح نظراتی کارشناسی را فراهم میکند. اتفاقی که اگر آن را با آنچه در صداوسیما گذشت و میگذرد مقایسه کنید متوجه تفاوتشان میشوید. این درست است که بخشی از جامعه ما، ازجمله روشنفکران و مردم عادی، میدانند که آنچه از برخی تلویزیونهای ماهوارهای فارسیزبان پخش میشود به چه میزان اغراقشده و ضدملی است. ضمن این که متوجه آسیبی که برنامههای این تلویزیونها به روح و روان مردم ما آن هم در بدترین شرایط میرسانند نیز هستند. با این حال استدلال و تحلیلهای آنها، جدا از عملکرد سوگیرانهشان، بعضا بسیار واقعگرایانهتر از صداوسیماست. به همین دلیل است که این رسانهها توانستهاند به افکار عمومی ایران راه پیدا کنند. افکار عمومی ایران با آن که از این دست اخبار از نظر عاطفی بسیار متاثر و دچار آسیبهای روحی و روانی میشود با این حال چاره دیگری هم ندارد چون رسانه دیگری در دسترسش نیست. این رسانهها علیالظاهر با نام طرفداری از مردم ایران، دست بر زخمهای عمیق اما واقعی ما میگذارند، در حالی که در کشور خودمان طوری رفتار میشود گویی هیچ زخمی به جسموجان و روحوروانمان وارد نشده است. درواقع آنها کلمه حق را میگویند اما اراده باطل دارند. به جای آن که ما کلمه حق را اصطلاحا از گلوی حق، از گلوی مراجع داخلی بشنویم.»
دست برداشتن از اصرار بر منافع جناحی و درنظر گرفتن منافع ملی
موثقی با توجه به آنچه میگوید طبیعتا نمرهای منفی به سازمان صداوسیما میدهد. از این رو در پاسخ به این سوال که در چنین وضعیتی اولویتهای اصلی برای تغییر وضعیت چه میتوانند باشند، چنین گفت: «این جنگ ۱۲ روزه باید به ما شوک وارد و ما را از خوابی طولانی که در آن فرو رفتهایم بیدار کرده باشد. درنتیجه ما باید از اصرار بر منافع فردی و جناحی دست برداریم و صرفا به منافع ملی توجه کنیم. ما باید تجدید نظری اساسی در افکار، سیاستها، جهتگیریها و مهرهچینیهایمان انجام دهیم. ما باید با توجه به نبض عمومی جامعه و حساسیتهای آن، از چهرههای موجهه بینالمللیمان، از کارتهایمان، از مهرههای کلیدیمان و از مردان و زنان شایستهمان کمک بگیریم. کسانی که اگر موقعیت پیدا کنند میتوانند میان دولت و جامعه انسجام بیافریند و مشروعیت ایجاد کنند. مشروعیتی که قطعا میتواند بزرگترین سلاح ما باشد.»
۵۹۲۴۲
نظر شما