به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین فاطمه بهرامی به نقل از ایبنا: در دل خیابان چهارباغ عباسی، جایی که تاریخ و زندگی به هم گره خوردهاند و سایه درختان کهنسال هنوز بر سنگفرشهای خاطرهساز پهن است، قدم زدن در میان گذرگاه فرهنگی، حس سفر به زمانی دیگر را دارد. روبهروی هتل عباسی، که خود آینهای از شکوه اصفهان است، طبقه اول یک پاساژ نیمهباز، میزبان فضایی آرام و صمیمی پر از عطر کاغذ و جوهر است.
در میان کتابفروشیهای آن حوالی، کتابفروشی کمند چون واژهای ماندگار، از قدیمیترینها و پناهگاهی برای دلهایی است که هنوز به جادوی کتاب و کلمه ایمان دارند. وارد که میشوی، گویی پا به بخش زندهای از تاریخ گذاشتهای؛ جایی که دیوارهایش با صبر و سکوت، قصهها را در برگرفتهاند و عطر کاغذهای کهنه و تازه، فضایی متمایز و گرم میسازد. اینجا تنها محل خرید نیست، بلکه مکانی است برای عاشقان کتاب؛ جایی که زمان گاهی فراموش میشود و واژهها زبان مشترک همه هستند.
کتابفروشی مقدس است
پای صحبتهای حسین صمصامشریعت مینشینم. مردی که حالا نیم قرن است نفس در نفس فرهنگ و کتاب دارد. او با نگاهی که از عمق تجربه و سالها تلاش شکل گرفته، میگوید: «من سال ۱۳۵۴، در ۱۴ سالگی وارد این مجموعه شدم. از کودکی علاقه خاصی به خواندن کتاب داشتم؛ آنقدر که پولهایم را جمع میکردم و از کتابفروشی کنار مدرسه کتاب میخریدم. شاید گاهی از بعضی کتابها چیزی نمیفهمیدم، ولی این علاقه بود که مرا به سمت این شغل کشاند.»
حرفهایش آرام و متین است، اما وقتی از روزهای سخت و تلاشهای بیوقفهاش میگوید، نگاهش تابش خاصی دارد، گویی شعلهای آرام درونش شعلهور میشود: «اولین کتابفروشی را در همین مجموعه راه انداختم و روزهای تعطیل هم سر کار بودم. حالا نزدیک به پنجاه سال است که در خدمت فرهنگ هستم و عشق به این حرفه و حمایت همسرم، رمز دوامم بوده است.»
او ادامه میدهد: «برای من کتابفروشی مقدس است. حتی جمعهها صبح زود خودم را به کار میرسانم. تنها نگرانی من این روزها، پرداخت بدهیهایم در این اوضاع اقتصادی نابسامان است، اما همیشه به مشتریهایم میگویم: کتاب را ببرید، اگر دوست نداشتید، برگردانید.»
کتابفروش باید روانشناس هم باشد
گفتوگو که ادامه پیدا میکند، درباره تغییرات حوزه فعالیت و شیوه ارتباط با مخاطبان حرف میزند. صدایش لحنی گرم و هوشمندانه پیدا میکند، وقتی میگوید: «در نگاه من، کتابفروشی فقط فروش کتاب نیست؛ این تعامل انسانی و فرهنگی است. سالهاست سعی کردهام نه فقط در چیدمان کتابها، بلکه در ارتباط با مشتریان هم دقیق و با محبت عمل کنم. معتقدم یک کتابفروش باید روانشناس باشد؛ باید سلیقه و حال روحی مشتری را بفهمد و کتابی معرفی کند که نیاز او را برآورده کند.»
وقتی از نمایشگاههای کتاب حرف میزند، لبخند میزند و میگوید: «نمایشگاههای دورهای در شهر برای من خیلی اهمیت دارد. خوشحال میشوم اگر هر ماه یک نمایشگاه کتاب برگزار شود؛ این رویدادها به فرهنگ کتابخوانی جان تازه میدهد.»
جوانان، حامی کتابفروشی
در مورد مخاطبان، چهرهاش نرم و پر از حس همدلی میشود. انگار خاطرات رنگارنگی در ذهنش رژه میروند: «نسل جوان همیشه همراه و حامی ما بودهاند. هرچند دنیایشان تغییر کرده، اما عطش خواندن را همچنان دارند. این جوانان چراغ کتابفروشی را روشن نگه داشتهاند و باعث شدهاند فضا زنده بماند.»
مدیر کتابفروشی «کمند» اشاره میکند که سلیقهها تغییر کردهاند؛ روزگاری کتابهای کلاسیک و داستانهای سنتی بیشتر فروش داشتند، ولی اکنون موضوعات متنوعتری مثل رمانهای معاصر، کتابهای روانشناسی و آموزشی پرطرفدار شدهاند. این تغییرات، نشاندهنده تحولات اجتماعی و نیازهای تازه جامعه است. اما کتابخوانهای جدی هنوز همان کسانی هستند که کتاب را برای فهم بهتر زندگی میخوانند.
چالش رقابت با کتابفروشیهای آنلاین
صحبت که به چالشهای خرید آنلاین میرسد، صدایش کمی جدیتر میشود: «فضای مجازی و فروش آنلاین، دنیای کتابفروشی را تغییر داده. حالا مشتریها با چند کلیک کتابشان را میگیرند و در خانه تحویل میگیرند. این برای ما چالشی جدی است؛ چون هزینههایمان بالاتر است و نمیتوانیم همیشه با قیمتهای آنلاین رقابت کنیم.»
اما نگاه او به فناوری مثبت است: «من باور دارم رزق و روزی دست خداست و نباید از پیشرفت هراس داشت. این تکنولوژی باعث شده تعداد بیشتری به کتاب دسترسی پیدا کنند که اتفاق خوبی است.»
این کتابفروش باسابقه در ادامه میگوید: «ما سعی کردهایم حس حضور در فضای فرهنگی را به مشتریان یادآوری کنیم. لمس کتاب، بوی کاغذ، گفتوگو با یک کتابفروش آگاه و صمیمی، تجربهای است که فضای مجازی نمیتواند جایگزینش شود.»
صمصامشریعت به خدمات مشاورهای و پیشنهادهای شخصیسازیشده اشاره میکند و توضیح میدهد: «نمایشگاههای محلی و جلسات معرفی کتاب را هم برگزار میکنیم. این تجربههای زنده و انسانی، کتابفروشی فیزیکی را متفاوت و ارزشمند نگه میدارد.»
وقتی خاطرهای از روزهای کاریاش را بازگو میکند، لبخندی تلخ و شیرین بر لبانش مینشیند. انگار از میان سالها، لحظهای زیبا برایش تداعی شده: «بسیار پیش آمده مشتریانی که به خاطر شرایط زندگی از کشور رفتهاند، سالها بعد برگشتهاند و اولین جایی که سر زدهاند، همین کتابفروشی بوده است. دیدن دوباره آنها، اینکه هنوز ما را به یاد دارند و به ما اعتماد میکنند، برایم لحظهای ناب و ارزشمند است.»
حسین صمصامشریعت ادامه میدهد: «در این حرفه، دوستیها و صمیمیتهایی شکل میگیرد که ارزشمندتر از هر چیز است. مشتریان گاهی فقط فروشنده را نمیبینند، بلکه دوست، مشاور و همراه فرهنگی میشوند. این تعلق خاطر بخش مهمی از عشقم به این شغل است.»
او میگوید: «کتابفروشی کمند مثل خانهای است که آدمها دور هم جمع میشوند؛ جایی که خرید تنها نیست، بلکه گفتوگو، تبادل نظر و حتی آرامش پیدا میشود. همین ویژگیها باعث شده حتی روزهای سخت، این شغل برای من پر از شادی و معنا باشد.»
۲۵۹
نظر شما