گروه اندیشه: احمد مسجدجامعی در یادداشتی در روزنامه اعتماد، به یکی از مهمترین نکات توسعه پایدار کشور اشاره می کند او می نویسد: «آرش فقط برای دفاع از ایران تیر در کمان ننهاد؛ بلکه رویکرد و مقصد تیر را چنان تعریف کرد که چشماندازی برای آبادانی ایران پیش پای دانایان بگذارد. آنها به درستی نگران آب و آبادانی ایران بودند و در آموزههای حکومتی و مردمی به آن وفادار ماندند. گذشته ارزشمند و درخور یادآوری است. از گذشته بیاموزیم و از فردا غافل نمانیم.» این یادداشت در زیر از نظرتان می گذرد:
****
این روزها، خوشبختانه پای جناب آرش کمانگیر، قهرمان افسانهای ایران کهن، به عرصههای سیاسی روز باز شده و ازجمله تصویر و تندیس او زینتبخش میدان ونک پایتخت است. در شاهنامه سخنی از آرش نیامده و شناخت مردم این روزگار از وی بیشتر مدیون شعر بلند و استوار سیاوش کسرایی است که گزیده آن به کتابهای درسی مدارس راه یافت و با خط زیبای نستعلیق به چاپ رسید؛ متأسفانه پس از انقلاب، این شعر پراحساس درباره قهرمان ملی ایران از کتابهای درسی کنار گذاشته شد. در اسناد اجرایی پس از جنبش مشروطیت، از نکات ضروری برای آموزش عمومی در مدارس «حب وطن» و البته حب دیانت و اخلاق ذکر شده است.
قدر آرش را بدانیم. او نماد مرز ایران و انیران است. جالب آنکه بر اساس روایتهای ملی، تیر او در آن سوی جیحون، بر تنه درخت گردویی تناور نشست. با آنکه محل پرتاب تیر متفاوت گفته شده اما جایی که فرود آمده یکی است: «آن سوی» فرارود یا ماوراءالنهر یا رود جیحون و به تعبیر قدما، دریای جیحون. در این روایت، مرز نکته اصلی ماجراست؛ اما نکات و ظرایف دیگری هم هست و ازجمله بر اهمیت آب در فلات نیمهخشک ایران تأکید میکند و آن دریای بزرگ در قلمروی ایران اسطورهای قرار میگیرد؛ اما در تاریخ، در کتیبه داریوش هخامنشی، به تاریخ ۲۵۰۰ سال پیش، نگرانی او از خشکسالی و البته دروغ و دشمن در ایران بهصراحت بیان شده است. ایرانیان قدیم، نه تنها در اسطورهها و کتیبهها و قصهها، بلکه در کار و زندگی، در مناطق مختلف، برای مدیریت و بهرهبرداری از آب برنامهریزی کرده و وسایل و شرایط آن را از هر حیث فراهم آورده بودند.
«معجزه قنات» تعبیری است که برای آب و آبادانی در مناطق لمیزرع این آب و خاک به کار رفته است. میدانیم که ساخت و ساز و شهرنشینی در کنار دریاها و رودهای بزرگ شکل گرفته است اما در ایران مناطقی همچون استان یزد در میانه ایران که هیچ راهی به کوه و کوهپایه و رود و رودخانه ندارد، از نظر تمدنی جایگاهی چنان رفیع یافته که یزد به عنوان مهمترین شهر خشتی جهان ثبت شده و بسیار کسان در این سو و آن سوی عالم در پی دیدار از آنند.
این تنها یکی از ابتکارات و تدابیر مدیریت بهرهبرداری از منابع آب متناسب با اقلیم ایران است. در همین مرز و بوم، سدهای شوشتر در خوزستان را شاهدیم که یادگار دوره ساسانی است و به ثبت جهانی نیز رسیده است. چند سال پیش، کتابی با عنوان یخچالهای ایران انتشار یافت. نویسنده آن دانشمندی از دانمارک است که بنابر علاقه شخصی این کتاب را با عکسها و توضیحات فراوان گردآورده و تألیف کرده است. او نمونههایی زیاد حتی در شهرها نشان داده که ایرانیان چگونه برای کنترل گرما، از آب و یخ و یخچال بهره بردهاند.
در همین تهران جاهایی هست که به آن یخچال میگفتند؛ ازجمله در قلهک. پدر مرحوم جهانپهلوان تختی صاحب یکی از همین یخچالها بوده که دیواره آن دستکم، تا چندی پیش در بوستانی در خانیآباد برجا بود. او یخ تابستان اهالی را تأمین میکرد. در آبمنگول هم یخچالی تا همین نیم قرن پیش وجود داشت که در اوج گرما، پاسخگوی نیاز مشتریان بود. اکنون بیمارستان سوم شعبان جای آن نشسته است. عنوان آنچه امروزه وسیله سردکننده و تولید یخ در منازل است و یخچال نامیده میشود با توجه به همان پیشینه است، هرچند که در این وسیله نه چالهای است و نه فقط به یخسازی اختصاص دارد.
در دوره کودکی ما، سقاخانه یا منبعهای شخصی آب بود. برای آنکه نهتنها تشنهلبان سیراب شوند، بلکه احترام آب محفوظ بماند و در کنار بسیاری از آنها تصویری خیالی از حضرت عباس به چشم میخورد. ظاهرا سعدی در عین بینیازی، مدتی شغل شریف سقایی یا آبرسانی داشته و نوعی سیر و سلوک را با این خدمت جوانمردانه طی کرده است؛ از این رو، در آثار خود، مکرر به آب اشاره دارد؛ برای نمونه: «سرم از خدای خواهد که به پایش اندر افتد/ که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی...»
با همه این احوال، ما در این سالها، شاهد ارائه و اجرای برنامهای جامع برای حفاظت از این سرمایه حیاتی نبوده و نیستیم. خشک شدن هامون، گاوخونی، زایندهرود و تهدید کارون و کاهش شدید سطح آبهای زیرزمینی و فرونشست زمین، نابودی دریاچه اورمیه، پسرفت دریای مازندران، آلودگی آبهای جنوبی ایران و سرانجام به تعبیر محترمانه سازمانهای ذیربط «افت فشار آب در شهرها» همه ناشی از این بیمبالاتی است. این در حالی است که پیوسته از شیوههای مدیریتی خود تعریف و تمجید و چنان خودستایی میکنیم که راه بحث و گفتوگو و انتقاد و ایراد و پرسش را میبندیم.
خود من زمانی در مقام نماینده مردم تهران در شورای شهر، به آلودگی آب شرب و آب مصرفی مزارع جنوب تهران اعتراض کردم و خواستار رسیدگی و اصلاح آن شدم. این اعتراض در پی یک پژوهش میدانی در قالب تهرانگردی ویژه آب و مدیریت منابع آب در تهران بود. در سخنرانی سال ۱۳۹۵ ش، در مراسم اهدای جایزه تهران، به ابعاد مختلف این فاجعه در پیش رو پرداختم؛ اما به جای توجه به مشکلات و پاسخ دادن به ایرادات، به تشویش اذهان عمومی متهم شدم، هرچند با پیگیریهای غیررسمی معلوم شد حق با گوینده این سخن بوده است.
پس از زلزله ۱۳۹۶ ش. استان تهران، بحث محل ذخیره آب و آب آشامیدنی برای مقابله با حوادث و سوانح طبیعی و غیر آن در مدیریت شهری مطرح شد. اکنون، توجه دگرباره به آن بیش از گذشته ضروری است. باری، آرش فقط برای دفاع از ایران تیر در کمان ننهاد؛ بلکه رویکرد و مقصد تیر را چنان تعریف کرد که چشماندازی برای آبادانی ایران پیش پای دانایان بگذارد. آنها به درستی نگران آب و آبادانی ایران بودند و در آموزههای حکومتی و مردمی به آن وفادار ماندند. گذشته ارزشمند و درخور یادآوری است. از گذشته بیاموزیم و از فردا غافل نمانیم.
۲۱۶۲۱۶
نظر شما