کیاوش حافظی: جنگ ۱۲روزه میان ایران و اسرائیل، همانگونه که بسیاری از تحلیلگران پیشبینی میکردند، فرصتی طلایی برای تقویت همبستگی ملی و نزدیکی بیشتر مردم به حاکمیت بهوجود آورد؛ دورهای که در آن جریانهای سیاسی و اقشار مختلف جامعه یکصدا در برابر تهاجم خارجی ایستادند.
کارشناسان معتقد بودند اگر مردم یک گام به سمت حاکمیت برداشتهاند، این بار نوبت دولت و نهادهای رسمی است که با شنیدن صدای مردم، فاصله موجود را کاهش دهند. اما در عمل، در فاصله یک ماه پس از آتشبس، شاهد رفتارهایی بودهایم که نهتنها نشانهای از ترمیم این رابطه نبود، بلکه برعکس با تداوم آنها ناامیدی در جامعه ایجاد خواهد شد.
از سانسور منتقدان در جنگ تا لاریجانیزه شدن صداوسیما
بیشترین نمود این رفتارها در صداوسیما بروز پیدا کرد.
در اوج حملات اسرائیل به خاک ایران، چهرههای شاخص اصلاحطلب همچون سیدمحمد خاتمی، مهدی کروبی و مصطفی تاجزاده با بیانیهها و نامههایی صریح، این اقدام را محکوم کردند؛ مواضعی که حتی از برخی چهرههای موسوم به انقلابی نیز وفادارانهتر بود. اما، صدای آنها در صداوسیما جایی پیدا نکرد و مشمول سانسور شد.
نخستین نشانه بازگشت به «تنظیمات کارخانه» نیز در سخنان قائممقام صدا و سیما نمود پیدا کرد؛ جایی که او منتقدان را به تلاش برای حذف «به نام خدا» از رسانه ملی متهم کرد و حتی مدعی شد که آنها میخواهند وطن را به «آغل» تبدیل کنند. این سخنان از سوی ناظران، بهمنزله بیاعتنایی آشکار به پیام وحدتی تلقی شد که از سوی منتقدان صادر شده بود.
چنین اظهاراتی اینگونه تفسیر شد که تندروها پیام همبستگی منتقدان را وظیفه آنها برای حفظ کرسیهای صاحب منصبان میدانند. این رویکرد در گفته ها و اقدامات دیگر همطیفیهای آنان بروز داشت. آنجا که احسان خاندوزی، وزیر اقتصاد دولت سیزدهم که با آمارهای اقتصادی عجیب و غریبش شناخته میشود مدعی شد که در دولت حسن روحانی سپاه پاسداران برای ساخت موشک مجبور بود هزینههایش را خودش به دست آورد و به تعبیر او زمین بفروشد؛ ادعایی که بیشتر به تصفیه حساب جناحی شبیه بود تا نگاهی ملی در دوران پساجنگ.
تحریک ترامپ از زبان جواد لاریجانی و تریبون صداوسیما
اما ماجرا به همینجا ختم نشد. بازگشت پرتکرار محمدجواد لاریجانی به آنتن صداوسیما، چهرهای که به دلیل مواضع جنجالیاش شناخته میشود، این پیام را برای افکار عمومی داشت که رسانه ملی، حتی پس از تجربه جنگی تمامعیار، تمایلی به ایفای نقش فراگیر و ملی ندارد و همچنان ترجیح میدهد تریبون جریان خاصی باقی بماند.
این در حالی است که پرونده هستهای ایران در حساسترین و بحرانیترین مرحله خود قرار دارد. بسیاری از کارشناسان نسبت به فعال شدن «مکانیسم ماشه» توسط طرفهای غربی هشدار دادهاند و خواستار رویکردی عقلانی و محاسبهشده در عرصه سیاست خارجی شدهاند تا کشور بتواند از این گذرگاه تاریخی عبور کند. با این حال، لاریجانی در قامت سخنگوی جریان محافظهکار، از تریبون صداوسیما اظهاراتی بیان کرد که در خارج از مرزها بهعنوان تهدید تلقی شد؛ سخنانی که نهتنها کمکی به حفظ منافع ملی نمیکرد، بلکه میتوانست هزینههای دیپلماتیک ایران را افزایش دهد.
محمدجواد لاریجانی در یکی از گفتوگوهای خود، با ادبیاتی تند و دور از عرف دیپلماتیک، مدعی شد دونالد ترامپ دیگر نمیتواند با خیال راحت در اقامتگاه مارالاگو آفتاب بگیرد؛ زیرا همان آفتاب گرفتن میتواند «هدف قرار گرفتن» باشد و یک ریزپرنده ساده میتواند ناف او را بزند.
این اظهارات واکنش رئیسجمهور آمریکا را در پی داشت. ترامپ در پاسخ گفت «ممکن است این سخنان نوعی تهدید باشد»؛ اظهاراتی که به سرعت در رسانههای بینالمللی بازتاب یافت و برخی تحلیلگران هشدار دادند که لاریجانی با چنین سخنانی، فردی «نامتعادل» و واکنشگرا همچون ترامپ را تحریک میکند؛ اقدامی که میتواند تبعات غیرقابل پیشبینی در فضای ملتهب کنونی به دنبال داشته باشد.
پروژه عدم کفایت سیاسی پزشکیان؛ انتقام انتخاباتی در فضای مهآلود بعد از جنگ
خیلی نگذشت که تندروها، پرونده دیگری با هدف تصفیه حساب سیاسی پزشکیان باز کردند؛ این بار به بهانه مصاحبه رئیس دولت با تاکر کارلسون خبرنگار آمریکایی و سفر او به آذربایجان. در یک اقدام عجیب بسیاری از کاربران نزدیک به جریان تندرو در شبکه اجتماعی ایکس، عکس پزشکیان و ابوالحسن بنی صدر را در کنار هم قرار دادند و هشتگ عدم کفایت سیاسی را منتشر کردند.
این اقدام واکنش هایی در خود جریان اصولگرا نیز به دنبال داشت؛ از علی مطهری که آن طرح استیضاح پزشکیان به نفع اسرائیل دانست تا محمد مخبر که آن را حرف غلطی ارزیابی کرد تا حداد عادل که گفت «الان وقت این حرفها نیست».
این واکنشها نشان داد که حتی در درون جریان اصولگرا نیز نسبت به افراطیگریهای اخیر نگرانیهایی جدی وجود دارد.
با این حال به نظر میرسد عدم کفایت سیاسی پزشکیان پروژه ای است که تندروها از مدتها قبل برای آن برنامه ریزی کردهاند. اسفند سال گذشته در حالی که تازه شش ماه از روی کار آمدن دولت پزشکیان می گذشت، محمد مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا از سناریو جبهه پایداری برای استیضاح پزشکیان خبر داد. همچنین پیش از شروع جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل نیز حشمتالله فلاحت پیشه در گفتگو با خبرآنلاین از ارسال پیامک هایی برای استیضاح مسعود پزشکیان توسط خبر داده بود.
بنابراین به نظر میرسید جریان تندرو با به راه انداختن پروژه عدم کفایت، به دنبال ماهی گرفتن از آب گل آلود پس از جنگ بوده است.
دهن کجی به مردم با بازگشت کاظم صدیقی به نماز جمعه
بازگشت غیرمنتظره کاظم صدیقی به تریبون نماز جمعه از دیگر رویدادهای پرحاشیه اخیر بود؛ اتفاقی که در فضای رسانهای و سیاسی کشور با واکنشهای تند و گستردهای مواجه شد. بسیاری از ناظران این بازگشت را «دهنکجی به مردم»، «تأسفبار» و «ضد انسجام ملی» توصیف کردند.
پیشتر و پیش از آغاز جنگ ایران و اسرائیل، خبر بازداشت فرزندان کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران، در رسانهها منتشر شده بود؛ موضوعی که برای مدتی گمانهزنیها درباره پایان حضور او در نماز جمعه را تقویت کرده بود. در همان زمان، عزتالله ضرغامی، وزیر میراث فرهنگی، اعلام کرده بود که از صدیقی خواسته شده فعلاً از حضور در نماز جمعه خودداری کند، و به گفته او، صدیقی نیز با این درخواست موافقت کرده بود.
مسیح مهاجری در روزنامه جمهوری اسلامی اقامه شدن نماز جمعه به امامت کاظم صدیقی را نوعی لجبازی با مردم و اصرار بر حمایت از کسی دانست که ویژگیهای لازم برای قرار گرفتن در جایگاه امام جمعه را ندارد.
با این حال، هفته گذشته و بهگونهای غافلگیرکننده، اعلام شد که نماز جمعه تهران بار دیگر به امامت صدیقی برگزار خواهد شد؛ تصمیمی که با موجی از انتقاد، حتی در دل جریان اصولگرا، روبهرو شد. مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی، در سرمقالهای تند، این تصمیم را «نوعی لجبازی با مردم» و «اصرار بر حمایت از فردی که صلاحیت لازم برای این جایگاه را ندارد» توصیف کرد.
حتی روزنامه خراسان، از رسانههای نزدیک به رئیس مجلس، محمدباقر قالیباف، نیز از این تصمیم انتقاد کرد و نوشت: «کارشناسانی که معمولاً در اردوگاه فکری همسو با ایشان قرار دارند نیز از منظر دغدغههای نهادی، رسانهای و اعتماد عمومی، این بازگشت را نابهنگام و فاقد توجیه اقناعی ارزیابی کردهاند.»
در مجموع، این بازگشت نهتنها نشانهای از ترمیم رابطه حکومت با مردم تلقی نشد، بلکه بسیاری آن را تأییدی بر تداوم رویههای پیشین در حکمرانی دانستند؛ رویهای که حاضر به پذیرش پیامهای عمومی نیست.
تداوم فیلترینگ نوع دیگری از لجبازی با مردم
اگرچه دولت مسعود پزشکیان از همان آغاز کار با فشارها و سنگاندازیهای جریانهای تندرو روبهرو بوده، اما در برخی حوزهها خود دولت نیز با بیتوجهی به مطالبات عمومی، عملاً مسیر شعارهایش را به بنبست کشانده است؛ از جمله مسئله مهم رفع فیلترینگ شبکههای اجتماعی که به مطالبهای فراگیر در میان اقشار مختلف جامعه تبدیل شده است.
معطل گذاشتن پرونده رفع فیلترینگ شبکه های اجتماعی، سبب ساز آن شد که هفته گذشته با انتشار خبری درباره مصوبه شورای عالی فضای مجازی، شائبه اینترنت ملی و طبقاتی شدن اینترنت شکل بگیرد.
در حالی که بسیاری معتقدند رئیس جمهور با یک نامه می تواند اینترنت را از چنگال فیلترینگ جدا کند، تقلیل دادن اینترنت به وعده و وعید پذیرفتنی نیست.
در این میان، دیروز خبرهایی مبنی بر برخورد تند و کمسابقه رئیسجمهور با دبیر شورایعالی فضای مجازی منتشر شد. بنا بر این روایت، سیدمحمدامین آقامیری بدون اطلاعرسانی قبلی، طرحی را در دستور کار قرار داده که موجب اعتراض جدی پزشکیان شده است.
هرچند که از محتوای این طرح خبری منتشر نشده است اما آقامیری در دولت سیزدهم به دبیری شورای عالی فضای مجازی و رئیس مرکز ملی فضای مجازی انتخاب شده بود. محمدامین آقامیری داماد جواد لاریجانی است. با اینکه مواضع شخصی او درباره فیلترینگ در دسترس نیستند اما بنا به روایتی که از برخورد عتاب آلود پزشکیان با او منتشر شده، میتوان استنباط کرد یک پای قضیه تداوم فیلترینگ داماد جواد لاریجانی باشد. اینکه فردی مخالف وعده های دولت برای آزادسازی اینترنت هنوز بر سر کار باقی بماند نه فقط نشانه خلف وعده پزشکیان بلکه حاکی از وفاق او با مخالفان اوست.
وقتی فقط جامعه و منتقدان سربلند بودند
جنگ ۱۲ روزه بین ایران و اسرائیل به باور برخی ناظران آزمونی برای جامعه، صاحب منصبان و منتقدان بود. جامعه و منتقدان زمانی در این آزمون سربلند بیرون آمدند. فردای آتش بس نیز فرصتی برای اعلام انسجام ملی و پیش گرفتن رفتاری منطقی از سوی صاحبان منصبان در نظام حکمرانی بود. با این حال در یک ماه گذشته صاحبمنصبانی مثل مدیران در صداوسیما، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه و دولت نتوانستند موفق عمل کنند. ادامه همین رویکرد در آینده میتواند باعث شکاف هرچه بیشتر شود.
۲۹۲۱۱
نظر شما