به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، شخصیت عمر بن سعد، فرمانده سپاه یزید در واقعه کربلا، تنها با بررسی رویدادهای عاشورا قابل فهم نیست. ریشههای خانوادگی و سیاسی او، به ویژه تأثیر مستقیم پدرش سعد بن ابیوقاص، و همچنین جایگاه مادریاش در میان اشراف قریش، کلید درک عمق رفتارها و تصمیمات اوست. نگاهی به این پیشینه نشان میدهد چگونه زمینههای جاهطلبی، دنیاداری و فاصلهگیری از اصول اخلاقی، مسیر عمر بن سعد را به سوی رویارویی با امام حسین (ع) رقم زد و زمینهساز تراژدی بیبدیلی در تاریخ اسلام شد. این بررسی تاریخی نهتنها پرده از چهرهای متناقض و پیچیده برمیدارد، بلکه به درک علتهای پشت پرده یکی از بزرگترین جنایتهای تاریخ اسلام کمک میکند.
تسنیم، در گفتوگو با حجتالاسلام سعید شاه صاحبی، استاد تاریخ اسلام و پژوهشگر عاشورایی، به بررسی شخصیت پیچیده عمر بن سعد و سیر تحولات رفتاری او تا جنایت تاریخیاش پرداخته است.
تبارشناسی یک جنایتکار
پیشینه خانوادگی عمر بن سعد چه تأثیری در شکلگیری شخصیت او داشت؟
برای درک بهتر شخصیت عمر بن سعد، ابتدا باید نگاهی به ریشههای خانوادگی و پیشینه او انداخت که نقش مهمی در رفتارها و تصمیماتش داشته است. منابع تاریخی معتبر مانند تاریخ طبری و الکامل فی التاریخ ابن اثیر، و همچنین کتاب اسدالغابه ابن اثیر، اطلاعات ارزشمندی در این زمینه ارائه دادهاند.
بر اساس این منابع، سعد بن ابی وقاص، پدر عمر بن سعد، یکی از صحابه پیامبر اسلام (ص) بود که در جنگ بدر و احد هم حضور داشت. بعدها هم از فاتحان بزرگ ایران بود. درواقع او در فتح ایران نقش مهمی ایفا کرد و یکی از سرداران نامدار صدر اسلام به شمار میرفت. سعد بن ابی وقاص همچنین در ساختار سیاسی و نظامی صدر اسلام فعال بود. به عنوان مثال، در شورای شش نفره انتخاب خلیفه دوم (عمر) حضور داشت. البته در این شورا، برخی رفتارهای او مبهم و قابل تأمل است و به گفته منابع، در این شورا عملکردی مشکوک داشت که نشان از دنیاداری یا انگیزههای شخصی داشت.
اما نکته مهم اینکه طبق روایت کتاب اسدالغابه، سعد در جنگهای داخلی مسلمانان مانند جنگ جمل و صفین شرکت نکرد و از درگیری مستقیم پرهیز داشت. این رفتار ممکن است نشان دهد که او ترجیح میداد از کشمکشهای داخلی پرهیز کند و یا دیدگاه سیاسی خاصی داشته باشد.
اجداد مادری عمر بن سعد هم از اشراف و بزرگان قریش بودند. همان طور که میدانید قریش از قبیلههای برجسته و دارای مقام اجتماعی و سیاسی بالا در مکه بودند. این زمینه خانوادگی مادری که همراه با جاهطلبی و دنیاداری بود، به طور طبیعی بر شخصیت عمر بن سعد تأثیر گذاشت و زمینههای دنیاطلبی، جاهطلبی سیاسی و پایبندی به منافع خانوادگی و قبیلهای را در او تقویت کرد.
با توجه به اینکه سعد بن ابی وقاص، پدر عمر بن سعد، در بزنگاههای سیاسی و نظامی مهمی مانند جنگ جمل از حمایت امام علی (ع) خودداری کرد و در واقع آن حضرت را تنها گذاشت، چگونه میتوان تأثیر این موضع پدر و همچنین زمینه خانوادگی مادری را در شکلگیری شخصیت و رفتارهای عمر بن سعد، به ویژه نقش فعال و ضد امام حسین (ع) او در واقعه کربلا، تحلیل کرد؟
همان طور که در سؤال اشاره کردید، پیشینه خانوادگی و مواضع سیاسی افراد در تاریخ اسلام، همواره تأثیر قابل توجهی بر رفتارها و تصمیمگیریهای فرزندان آنها داشته است. بررسی شخصیت و عملکرد عمر بن سعد، به عنوان فرمانده سپاه یزید در واقعه کربلا، بدون توجه به نقش و منش پدرش سعد بن ابی وقاص ناممکن است.
به هر حال نکته بسیار مهم این است که پدر عمر بن سعد که از صحابه پیامبر (ص) و فردی با سابقه جهادی و سیاسی بود، در صف مسلمانان برای اسلام جنگیده بود، اما بعدها در جنگ جمل به یاری امام علی (ع) نرفت و آن حضرت را تنها گذاشت. این رفتار را نمیتوان صرفاً «احتیاط سیاسی» دانست؛ بلکه نشاندهنده فاصلهگیری از حمایت آشکار از حق مسلم و ولی مشروع زمان بود. پس موضع سعد به نوعی تقویتکننده روندی بود که در آن منافع سیاسی و حفظ موقعیت فردی بر اصول اخلاقی و وفاداری به اهل بیت (ع) ترجیح داده شد.
این رویکرد پدر، پایهای فراهم کرد که فرزندش، عمر بن سعد، هم در شرایط سیاسی بسیار حساستر، موضعی مشابه اما فعالتر اتخاذ کند. چنانکه عمر بن سعد در نهایت علیه نواده پیامبر (ص) یعنی امام حسین (ع) شمشیر کشید و فرمانده نیروهای دشمن در واقعه کربلا شد.
اجداد مادری عمر بن سعد هم از اشراف قریش بودند. این زمینه اجتماعی بهویژه در دورههای بعد از پیامبر (ص) که نزاعهای سیاسی و اجتماعی به شدت اوج گرفته بود، به تقویت روحیه جاهطلبی، دنیاداری و پیگیری منافع شخصی و قبیلهای در شخصیت عمر بن سعد منجر شد. جو خانواده مادری که نفوذ، قدرت و ثروت را در اولویت قرار میداد، زمینهساز شکلگیری شخصیتی شد که در منازعات سیاسی، مرز حق و باطل را بر اساس مصلحت و منافع شخصی و خانوادگی میسنجد. این جو به همراه سابقه خانوادگی پدری که از حمایت امام علی (ع) خودداری کرده بود، باعث شد عمر بن سعد در انتخاب، طرف مقابل امام حسین (ع) قرار گیرد و در لشکر یزید بایستد.
معامله شوم؛ حکومت ری در برابر کشتن امام حسین (ع)
وقتی مسیر زندگی عمر بن سعد را مطالعه میکنیم، شاهد چند چهره از او هستیم. زمانی در مرحله تردید و دودلی بین حکومت ری و کشتن امام حسین (ع) قرار دارد؛ زمانی تلاش میکند از مسیر مذاکره وارد شود و سازش کند؛ زمانی تسلیم دنیا میشود و فرماندهی لشکر یزید را بر عهده میگیرد و بعد از عاشورا اظهار پشیمانی میکند!
همین طور است. طبق مقتل الحسین (ع) خوارزمی و لهوف سید بن طاووس، ابن زیاد حکومت ری را در ازای قیام علیه امام به عمر سعد پیشنهاد داد و نامهنگاریهای متعدد با امام حسین(ع) نشاندهنده تردید اوست. در الفتوح ابن اعثم آمده که حتی عمر سعد به ابن زیاد گفت: «آیا میخواهی مرا به کشتن فرزند پیامبر واداری؟» این تردید نشاندهنده آگاهی او از حقانیت امام همراه با تمایل شدید به مقام دنیایی بود.
بعد هم شروع به مذاکره با امام حسین (ع) کرد، اما صداقت در مذاکره نداشت و همزمان مشغول تجهیز لشکر یزید بود. درنهایت طمع به قدرت و ثروت و ترس از دست دادن جایگاه اجتماعی نزد امویان در اثر ضعف ایمان، باعث شد مقابل امام حسین (ع) بایستد و عامل شهادت حضرت شود تا به خاطر قدرت و موقعیت زودگذر دنیایی، ننگ ابدی قاتل سیدالشهدا (ع) شدن، بر روی پیشانیاش باقی بماند.
دیپلماسی برای خرید زمان
چهره دیگری از عمر سعد در زمان مذاکره با امام حسین (ع) نمایان شد. چرا مذاکرات او با امام به نتیجه نرسید؟
بله، در مرحلهای عمر بن سعد سعی کرد میان حق و قدرت مصالحه کند. او تلاشهایی برای مذاکره با امام حسین (ع۹ انجام داد اما بدون شجاعت و ایستادگی واقعی. این مرحله نشان از ضعف در تصمیمگیری و پایداری او دارد. برخی روایتها از این تلاشها به عنوان نشانه نفاق تعبیر شدهاند.
درواقع مذاکرات عمر بن سعد با امام حسین(ع) یکی از نقاط عطف تاریخ عاشوراست که نشاندهنده تقابل میان حق و باطل در قالب دیپلماسی است. این مذاکرات که طی چند روز انجام شد، دارای ابعاد پیچیده روانشناختی، سیاسی و اعتقادی است.
عمر سعد از یک سو ادعای دوستی با اهل بیت داشت، از سوی دیگر حاضر نشد از فرمان ابن زیاد سرپیچی کند. این دوگانگی در گفتارش به امام مشهود بود و طبق کتاب الارشاد به امام گفت: «میترسم اگر با تو بجنگم، نسل من قطع شود.»
بر اساس تاریخ یعقوبی و نفس المهموم نوشته شیخ عباس قمی، عمر سعد در حالی مذاکره میکرد که سپاهش محاصره را ادامه میداد و همزمان با مذاکرات، دستور داد آب را بر اهل بیت ببندند. حتی به گفته ابن اعثم در الفتوح، شبانه نیروهایش را تجهیز میکرد. به همین دلیل امام فرمودند: «مذاکره با کسی که شمشیرش را بر فرق ما آویخته سودی ندارد.»
از تردید تا فرماندهی جنایت
اشاره کردید که عمر سعد به امام گفت: «میترسم اگر با تو بجنگم، نسل من قطع شود.» با این وجود چرا در نهایت تسلیم خواسته یزید شد و مقابل امام حسین (ع) ایستاد؟
در مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی و الارشاد شیخ مفید نوشته شده که تهدید ابن زیاد به عزل از حکومت ری عامل اصلی بود. در عین حال، طمع به قدرت و ثروت که در الامامة والسیاسة ابن قتیبه به آن اشاره شده و ترس از دست دادن جایگاه اجتماعی نزد امویان و ضعف ایمانی که در شرح نهج البلاغه تحلیل شده، عوامل دیگری بودند که عمر سعد را در قتل امام تحریک کردند.
جنایتهای وحشیانه عمر سعد در یک نگاه
در روز عاشورا شاهد رذالت گستردهای از سوی عمر سعد هستیم. طوری که فرماندهی مستقیم به خیمهها را هم بر عهده داشت.
بله. در تاریخ طبری این نکته نوشته شده که او فرماندهی مستقیم حمله به خیمهها را بر عهده داشت. این حمله پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش اتفاق افتاد و شامل تخریب کامل چادرها و غارت اموال بود. حتی به گفته ابن اعثم در الفتوح، او دستور داد خیمه حرم امام را آتش بزنند.
سید بن طاووس در لهوف ثبت کرده که عمر سعد دستور داد تیراندازان به صورت همزمان به سوی امام تیراندازی کنند. این دستور در زمانی صادر شد که امام در حال نماز بود و از جمله رذالتهای بیسابقه در تاریخ جنگها محسوب میشود.
او طبق الکامل شخصاً دستور حمله به کودکان و نوجوانان بنی هاشم را داد و این شامل شهادت طفل شیرخوار امام، حضرت علی اصغر (ع) میشد. او حتی مأموران ویژهای را برای این کار تعیین کرده بود. مقتل الحسین خوارزمی هم از ضرب و شتم کودکان توسط مأموران عمر بن سعد گزارش میدهد.
جلوگیری از آبرسانی به اهل بیت هم جنایت دیگر اوست که خوارزمی در مقتل الحسین (ع) ثبت کرده است. محاصره آب از روز هفتم محرم آغاز شد و عمر بن سعد نگهبانانی را بر فرات گذاشت تا مانع رسیدن آب به زنان و کودکان شود. تذکرة الخواص مینویسد: این محاصره باعث شهادت چند کودک از تشنگی شد.
بررسی سندی روایتهای ندامت در منابع کهن
برخی معتقد هستند که عمر بن سعد بعد از جنایتی که در عاشورا انجام داد، پشیمان شد! آیا این مطلب صحت دارد؟
در تاریخ شاهد دو دسته روایت درباره این موضوع هستیم. برخی به پشیمانی عمر سعد اشاره دارند، مثلاً در مقاتل الطالبیین آمده که به پسرش گفت: «پدرت را کشتی!» و تاریخ یعقوبی نقل میکند که عمر سعد در کوفه گریه میکرد. برخی منابع متأخر مانند منتهی الآمال هم به پشیمانی او اشاره دارند.
اما گروه دیگر از نقلها ندامت واقعی او را نفی میکنند. مثلاً در تذکرة الخواص نوشته شده که گریههای او نمایشی بود. یا در الاخبار الطوال نوشته شده عرم سعد بلافاصله پس از عاشورا به ری رفت و به عیاشی پرداخت. مروج الذهب هم ثبت کرده که او تا لحظه اعدام به دفاع از اقداماتش ادامه داد.
کدام نقلها صحیحتر است؟
سند روایتهای ندامت ضعیف هستند. چون بیشتر این روایات از منابع متأخر نقل شدهاند و راویان برخی از این اخبار مجهولالهویه هستند. حتی این نقلها با عملکرد بعدی عمر سعد در ری تناقض دارد.
از طرف دیگر، عمر سعد بعد از شهادت امام حسین (ع) همچنان با نظام اموی همکاری میکرد. حتی به جبران مافات یا اعتراف عمومی هم اقدام نکرد و رفتار متکبرانهای با اسرای کربلا در مسیر شام داشت. هرچند برخی رفتارهای او نشان میدهد در دلش بر حق بودن امام حسین (ع) اطمینان داشت. اما اگر ظاهراً اظهار پشیمانی میکرد به دلیل ترس از قیام مردم کوفه، نگرانی از نفرین عمومی و وحشت از مجازات اخروی بود.
موضع اهل بیت(ع) به عنوان معیار سنجش صداقت
آیا بر اساس رویکرد امام سجاد (ع) و یا حضرت زینب (س) میتوان پشیمانی یا عدم پشیمانی عمر سعد را نتیجه گرفت؟
بله. این روش هم درست است. در احتجاج طبرسی هم نفرین امام سجاد (ع) درباره عمر سعد ثبت شده که نشاندهنده عدم قبول پشیمانی اوست. در لهوف هم نوشته شده که حضرت زینب (س) به عمر سعد فرمودند: «گریهات سودی ندارد.» این سخن نشاندهنده عدم حقانیت گریههای اوست، چون گریههای او در کوفه نمایشی بود تا مردم او را نکشند.
نظر شما