نگاه منفی به زنان / برتری مردان بر زنان تا رنسانس، عصر روشنگری و قرن 19 در غرب

شکسپیر (۱۶۱۶-۱۵۶۴) نگاه چندان مثبتی به زنان نداشت. به طور مثال، «گرترود» در نمایش‌نامه هملت، زنی دسیسه‌گر معرفی می‌شود که با قاتل همسر خود ازدواج کرد. «لیدی مکبث»، همان زنی است که به وسوسه او، مکبث، پادشاه را در شبی که میهمان او بود، به قتل رساند. این نوع نگاه به بانوان، تا قرن نوزدهم نیز ادامه یافت. هابز، با وجودی که به برابری افراد بشر اعتقاد داشت، اما خانواده پدرسالار را نهادی طبیعی می‌دانست. لاک اگر چه با ولایت مطلقه سیاسی، مخالف بود، اما از برتری مردان در نهاد خانواده دفاع می‌کرد.

گروه اندیشه: حسن توان در مطلبی که در کانال اش به رشته تحریر در آورده، به بررسی نگاه غالب منفی به زنان در فلسفه و فرهنگ غرب از دوران باستان تا قرن نوزدهم پرداخته است. نویسنده با اشاره به متفکرانی چون ارسطو، هابز و لاک، و حتی شکسپیر، نشان می‌دهد که چگونه زنان به عنوان موجوداتی کمتر از مردان، و تابع آن ها در خانواده و جامعه تصویر می‌شدند. حتی با وجود تحولات رنسانس و عصر روشنگری، این دیدگاه پدر سالارانه همچنان پابرجا بود و برابری انسان‌ها شامل زنان نمی‌شد.

در ادامه، حسن توان، مواضع علمی و فکری جان استوارت میل را نقطه عطفی مهم در دفاع از اندیشه‌های فمینیستی معرفی می‌کند. میل با تکیه بر مفاهیم آزادی (رها شدن از مداخله دیگران) و سعادت عمومی جامعه، استدلال می‌کند که آزادی زنان و دسترسی برابر آن‌ها به فرصت‌ها، نه تنها حق آن‌هاست، بلکه برای پیشرفت و سعادت کل جامعه ضروری است. او با دیدگاه‌های رایج درباره تفاوت‌های طبیعی میان زن و مرد مخالفت کرده و این تفاوت‌ها را نتیجه نابرابری فرصت‌ها و تبعیض می‌داند. از نظر میل، برابری جنسیتی و مشارکت زنان در تعیین سرنوشت خود، برای اصلاح و بالندگی جامعه و انسانیت حیاتی است. این یادداشت کوتاه در زیر از نظرتان می گذرد:

****

 از دوره باستان تا قرن نوزدهم، زن چهره مثبتی در فلسفه غربی نداشت و به عنوانی فردی برابر با مرد، شناخته نمی‌شد. تفکرات برابری خواهانه جان استوارت میل، یک نقطه عطف مهم، در دفاع از اندیشه‌های فمینیستی به حساب می‌آید. زنان در مجموع، در فرهنگ‌های پیشامدرن، چهره چندان مثبتی نداشتند. اندیشه‌های زن ستیز، هم در یونان و هم شرق باستان وجود داشت. به عنوان نمونه، ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی، مرد را رئیس خانه می‌دانست و اطاعت زن از مرد را امری طبیعی به حساب می‌آورد.

حتی پس از رنساس اروپایی نیز این معادله تغییر نکرد. شکسپیر (۱۶۱۶-۱۵۶۴) نگاه چندان مثبتی به زنان نداشت. به طور مثال، «گرترود» در نمایش‌نامه هملت، زنی دسیسه‌گر معرفی می‌شود که با قاتل همسر خود ازدواج کرد. «لیدی مکبث»، همان زنی است که به وسوسه او، مکبث، پادشاه را در شبی که میهمان او بود، به قتل رساند. این نوع نگاه به بانوان، تا قرن نوزدهم نیز ادامه یافت. هابز، با وجودی که به برابری افراد بشر اعتقاد داشت، اما خانواده پدرسالار را نهادی طبیعی می‌دانست. لاک اگر چه با ولایت مطلقه سیاسی، مخالف بود، اما از برتری مردان در نهاد خانواده دفاع می‌کرد.

 در میان متفکران بزرگ، جان استوارت میل (۱۸۷۳-۱۸۰۶)، یک نقطه عطف مهم در دفاع از اندیشه‌های فمینیستی به حساب می‌آید. میل، همانند دیگر لیبرال‌ها، آزادی را رهایی فرد از مداخله دیگری، در دنبال کردن اهداف خود، معنا می‌کند. از آن‌جا که فرد به عنوان یک عنصر عقلانی، بهترین داور برای پیگیری منافع خویش است، پس باید از مداخله دیگران آزاد باشد. این نوع آزادی سلبی را آیزایا برلین، آزادی منفی یا «آزادی از» معنا می‌کند.

 میل اعتقاد داشت که جامعه آزاد، آن جامعه‌ای است که مردان و زنان بتوانند بدون مانع، سعادت خویش را دنبال نمایند. سعادتمندی نیز صرفا در سایه رشد توانایی‌های اشخاص رخ خواهد داد. در این مسیر، آزادی زنان نیز لازمه پیشرفت و بالندگی جامعه است. بنابراین، میل با استناد به اصل «سودگرایی» استدلال کرد که آزادی زنان و اختیار آن‌ها برای استفاده از فرصت‌های رشد، در نهایت به نفع سعادت کل جامعه خواهد بود. نابرابری و تبعیض میان زن و مرد، مانع اصلاح جامعه می‌شود و باعث می‌شود فرد و جامعه دچار زوال شوند. در نتیجه این وضعیت است که در سطح سیاسی، حکومت به دست کارگزارانی نالایق می‌افتد.

 مولفه دیگری که میل از آن برای دفاع از اندیشه‌های فمینیستی استفاده می‌کند، عدالت است. عدالت از نظر این فیلسوف به این معناست که «با دیگران همان رفتاری را داشته باشید که می‌خواهید آنان با شما داشته باشند». میل استدلال می‌کند که رفتار نابرابر با زنان به زیان کل جامعه است.

 در زمانه میل، این دیدگاه رایج بود که زنان از نظر قوای بدنی و فکری همپای مردان نیستند. بنابراین باید به طور طبیعی در جامعه و خانواده زیر دست مردان باشند. روسو، ناتوانی عقلی و عملی زنان را امری طبیعی می‌دانست. میل با این دیدگاه مقابله می‌کند و می‌گوید تفاوت‌های موجود میان زنان و مردان از نظر سطح توانایی، امری طبیعی نیست، بلکه به نابرابری فرصت‌ها و تبعیضی برمی‌گردد که بانوان از دوران طفولیت با آن مواجه هستند.

بدین معنا، اگر زنان به فرصت‌های برابر با مردان در آموزش، تربیت و تحصیل، دست یابند، آن‌ها نیز رشد خواهند کرد. در مجموع می‌توان گفت که میل به عنوان یک فایده‌گرا، حضور زنان را به اصل سود گره می‌زند و می‌گوید شرکت زنان در تعیین سرنوشت خود، برای اصلاح کشور و انسانیت، مفید و حتی ضروری است.

۲۱۶۲۱۶

 

کد خبر 2095355

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار