گروه اندیشه: یادداشت زیر، از دکتر حسین انتظامی درباره کتاب «راهنمای فلسفیِ زیستن»در کانال اش منتشر شده است. این یادداشت، معرفی و نقد کتاب «پیروزی بر ابتذال زندگی روزمره» اثر لوک فری است. انتظامی با اشاره به لوک فری، فیلسوفی که تلاش میکند فلسفه را از فضای انتزاعی به زندگی روزمره بیاورد، توضیح میدهد که فلسفه به معنای واقعی، هنرِ زیستن و نترسیدن از مرگ است. او سپس، محتوای اصلی کتاب را شرح میدهد که یک مرور فشرده و ساده از تاریخ فلسفه است، اما نه به شیوه مرسوم و خشک، بلکه با تمرکز بر مفهوم "رستگاری". از نظر انتظامی لوک فری تاریخ فلسفه را از یونان باستان تا فلسفه معاصر در پنج نقطه عطف بررسی میکند تا نشان دهد که چگونه دیدگاههای مختلف درباره رستگاری، از نظم کیهانی یونانیان تا انسانگرایی مدرن، شکل گرفتهاند. در نهایت، نویسنده، کتاب را به دلیل زبان ساده، جامع بودن و رویکرد بیطرفانه، اثری برجسته و خواندنی معرفی میکند. این یادداشت را می خوانید:
****
هر کسی که فلسفه خوانده و یا حتی معلم و استاد فلسفه است ضرورتاً فیلسوف نیست. در بین استادان فلسفه و فیلسوفان هم آنکه مشهورتر است ضرورتاً فیلسوفتر نیست. از قضا فلاسفهی عمیق، کمتر در حوزه عمومی مقبولیت دارند و آنها که رفتار ژورنالیستی دارند و یا نسبت به موضوعات روز جامعه واکنش نشان میدهند -که البته بسیار ضروری هم است- شناخته شدهترند.

لوک فری (-١٩۵١) از این زمره است. او میکوشد میان حوزه نظر و زندگی، ارتباط برقرار کند. فری در سال های ٢٠٠٢ تا ٢٠٠۴ وزیر آموزش و پرورش فرانسه هم بوده است. فرانسویها در این زمینه یعنی بهکارگیری متفکران یا چهرههای بنام، سابقه دارند آندره مالرو اولین وزیر فرهنگ فرانسه (در سالهای پس از جنگ جهانی دوم) و چه بسا اولین وزیر فرهنگ دنیا مثال دیگر است. به قول نویسنده، فلسفه دیگر آن چیزی نیست که زمانی معرفت عمومی مینامیدند. فلسفه یعنی یادگیری زیستن، یادگیری نترسیدن از چهرههای مختلف مرگ یا به زبان سادهتر: یادگیری پیروزی بر ابتذال زندگی روزمره. عدهای معتقدند فلسفه، علم نیست بلکه مادر علوم و فن اندیشهورزی و نفس پرسشگری است. فری اما یک پرده به این گزاره میافزاید و میگوید فلسفه نه تنها هنر پرسشها بلکه هنر پاسخها هم است.
موضوع اصلی کتاب حاضر، رستگاری است. ضمناً مروری گذرا بر تاریخ فلسفه و جهشهای گفتمانی آن در موضوع رستگاری است. نخستین وظیفهی نظریه فلسفی این است: برای اینکه جایگاه خود را در جهان بیابیم و چگونه عمل کردن را بیاموزیم، ابتدا باید جهانی که خود را در آن می یابیم بشناسیم. در این کتاب به جای آنکه شبیه اکثر آثار تاریخ فلسفه با انبوهی از اسامی فلاسفهی برجسته و آجر روی آجر گذاشتن آنها مواجه شویم -که البته روش درست هم همان است – یک پنجره کلی و دقیق میگشاید؛ آن هم با بیانی ساده و به دور از پیچیدهنماییهای رایج.
او از معجزه یونانی و تولد فلسفه در ششصد سال پیش از میلاد مسیح شروع میکند و با مرور سریع دیدگاههای عمدتاً رواقیون و کلبیمسلکان، اندیشه نظم کیهانی را باز میگوید. در فصل بعدی به فلسفه مسیحیت میپردازد چرا که بیتوجهی به فلسفه ادیان توحیدی و پریدن از انتهای سده دوم تا آغاز سده هفدهم (دکارت) را نادرست میشمارد. او که شخصاً خداناباور است به هدف مشترک و درخشان دین و فلسفه اشاره میکند: رستگاری. هر یک از فصول، یکی از نقاط عطف پنجگانه را شرح میدهد: فلسفه یونانی که به نظم کیهانی باور دارد؛ فلسفه مسیحیت که خداباور است. فلسفه مدرن که معطوف به انسانگرایی است، پسامدرنیته با محوریت نیچه و نهایتاً پسا پسا مدرنیته که فلسفه معاصر است و عمدتاً در هایدگر و فیلسوفان پس از او تجلی مییابد.
آنچه این کتاب را برجسته می کند: پرفروش بودن آن در فرانسه، مرور کپسولی تاریخ فلسفه، روایتگری بیطرف و خودداری از داوری درباره اندیشههایی که خلاف نظر نویسنده است، پرهیز از فضلفروشیهای رایج و نهایتاً ترجمه روان و خواندنی. این کتاب روش نقد اندیشههای فلسفی را معرفی میکند. یادمان باشد نقش اصلی فلسفه، انتشار روح انتقادی و روشنگر است.
۲۱۶۲۱۶
نظر شما