از خشایارشاه تا بهروز پورشریفی؛ قهرمانانی که تاریخ را با پل‌هایشان رقم زدند

بسیاری از این افراد، که عمدتا از نخبگان کشور بودند، استادان برجسته دانشگاه‌های معتبر به‌شمار می‌رفتند. آن‌ها می‌خواستند به جنگ کمک کنند، اما تمایل نداشتند وارد ساختارهای نظامی شوند یا به‌طور مستقیم در عملیات‌ها شرکت کنند.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مائده مرویان و ماهرخ ابراهیم‌پور در ایبنا نوشتند: در جنگ تحمیلی عراق و ایران، بسیاری از اتفاقات و نقش‌ها کمتر دیده و روایت شده‌اند. یکی از این نقش‌های مهم مربوط به جهادگران و افرادی است که در پشت صحنه جنگ، با تلاش فراوان تجهیزات و ابزار لازم را فراهم کردند تا رزمندگان بتوانند در مقابل دشمن مقاومت کنند. نصرت‌الله محمودزاده در کتاب «دینامیک به‌روز» به یکی از این جهادگران برجسته، مهندس پورشریفی، پرداخته است. پورشریفی مهندسی بود که در شرایط سخت جنگ، با کمبود تجهیزات و امکانات، تلاش کرد راه‌حل‌های خلاقانه‌ای پیدا کند و ابزارهای جدیدی بسازد تا رزمندگان ایرانی بتوانند موفق باشند و از شکست جلوگیری کنند.

مهندس پورشریفی تنها در طراحی پل‌های استراتژیک نقش نداشت، بلکه توانست روحیه و تفکر مهندسی را در دل بحران جنگ ایجاد کند. او با نوآوری و ابتکار خود توانست به پیشرفت‌های مهمی در زمینه مهندسی نظامی دست یابد که تاثیر بسزایی در روند جنگ داشت. این تفکر مهندسی و نگاه نوآورانه، به نیروهای جهادگر این امکان را داد که در شرایط دشوار جنگ، راه‌حل‌های عملی و کارآمد ارائه دهند.

ما در گفت‌وگویی با نصرت‌الله محمودزاده، نویسنده این اثر، درباره جزئیات بیشتری از زندگی و فعالیت‌های مهندس پورشریفی صحبت کردیم تا این چهره گمنام اما موثر در تاریخ جنگ تحمیلی بهتر شناخته شود. این روایت، گوشه‌ای از تلاش‌های بی‌وقفه کسانی است که در سایه جنگ، با مهندسی و ابتکار به پیروزی نیروهای ایرانی کمک کردند.

چه ویژگی‌ها و نکات برجسته‌ای در شخصیت و زندگی شهید پورشریفی شما را به نگارش کتاب «دینامیک به‌روز» سوق داد؟ این انگیزه چگونه و از چه منبعی شکل گرفت؟

انتخاب شهید پورشریفی برای نگارش این کتاب، براساس ملاک‌ها و تجربه‌های شخصی من و با هدف ویژه‌ای صورت گرفت. پیش از این، آثار متعددی درباره فرماندهان جنگ نوشته‌ام که به زندگی آن‌ها نگاهی داستانی داشته‌اند. این بار تصمیم گرفتم به شخصیتی بپردازم که از دنیای مهندسی آمده و نقش بی‌بدیلی در جنگ ایفا کرد، اما کمتر دیده شد. شهید پورشریفی، که در بسیاری از عملیات‌ها همراه و دوست نزدیک من بود، نمونه‌ای بارز از این نوع شخصیت‌هاست. نقش مهندسی در جنگ، به‌ویژه پس از عملیات بیت‌المقدس، بسیار برجسته شد و موفقیت‌های ما به‌ طور مستقیم به توان مهندسی وابسته بود. نمونه بارز این نقش، حفظ جزیره مجنون در عملیات خیبر است که بدون پشتوانه مهندسی محقق نمی‌شد. این واقعیت اهمیت پرداختن به شخصیت‌های مهندسی را دوچندان می‌کند، زیرا آن‌ها توانسته‌اند فناوری را به‌روز کنند و آن را در خدمت نیازهای حیاتی کشور، ازجمله بحران‌های کم‌آبی و امنیت غذایی قرار دهند. در حوزه مهندسی جنگ، اقدامات بی‌نظیری انجام شده است؛ مانند ساخت پلی ۱۴ کیلومتری روی رودخانه‌ای با عرض ۹۰۰ متر و عمق ۱۴ تا ۱۵ متر، که جریان آب با سرعت ۴۵ کیلومتر بر ساعت و پدیده جزر و مدی با اختلاف ارتفاع دو متر دارد. این پروژه، با توجه به شرایط سخت، نشان از نبوغ و توانمندی مهندسان ایرانی دارد که از دانشگاه تبریز برخاسته و در جهاد سازندگی و میدان جنگ اثرگذار بودند.

دفاع مقدس جنبه‌های متعددی دارد، اما چرا تاکنون کمتر به جنبه‌های مهندسی و دانش فنی جنگ پرداخته شده است و افرادی مانند مهندس شهید پورشریفی تا این حد ناشناخته مانده‌اند؟ به نظر شما چه دلایلی باعث شده که نویسندگان و پژوهشگران کمتر به این بخش از جنگ توجه کنند؟

اغلب افرادی که در رشته مهندسی تحصیل می‌کردند، به‌ دلیل تنوع مسائل و ایده‌هایی که در این حوزه وجود داشت، احساس می‌کردند ضرورتی ندارد وارد جبهه‌های جنگی شوند و می‌توانند در حوزه سازندگی کشور ایفای نقش کنند. خود من نیز مهندس بودم، اما پس از جنگ به سراغ تحصیل در رشته جامعه‌شناسی رفتم تا بتوانم کارهای ادبی انجام دهم. درنتیجه، احساس وظیفه در آن‌ها نسبت به حضور مستقیم در جنگ، به آن اندازه پررنگ نبود. از سوی دیگر، آن دسته از مهندسینی که به‌ طور اتفاقی وارد جبهه شدند و داوطلب فرماندهی شدند، تعدادشان چندان زیاد نیست. این نکته آماری، مسئله‌ای بسیار جالب و قابل تأمل است و می‌تواند مبنای بررسی دقیق‌تری قرار گیرد. با این حال، این افراد دغدغه جنگ را داشتند؛ به‌ عنوان یک ایرانی، نظام را قبول داشتند، انقلاب را پذیرفته بودند و می‌دانستند که کشورشان مورد تجاوز قرار گرفته است. بنابراین، وقتی وظیفه ملی و دینی خود را در نظر می‌گرفتند، جایگاه و حضور آن‌ها در جنگ امری ضروری جلوه می‌کرد.

بسیاری از این افراد، که عمدتا از نخبگان کشور بودند، استادان برجسته دانشگاه‌های معتبر به‌شمار می‌رفتند. آن‌ها می‌خواستند به جنگ کمک کنند، اما تمایل نداشتند وارد ساختارهای نظامی شوند یا به‌ طور مستقیم در عملیات‌ها شرکت کنند. درنتیجه، آن‌چه می‌توانست این حلقه گمشده را تکمیل کند، رابطه‌ای بود میان نیازهای مهندسی جنگ و حضور این افراد فرهیخته. افرادی که از دانشگاه‌های معتبر مانند صنعتی شریف، دانشگاه تبریز و دیگر مراکز علمی به جبهه‌ها آمدند و کمک‌های بی‌نظیری کردند.

چه عواملی باعث شد مهندسان و نخبگانی که در دوران جنگ نقش مهمی ایفا کردند، پس از پایان جنگ کمتر دیده و شناخته شوند؟

علت این‌که این افراد ناشناخته ماندند؛ این است که خودشان نیز علاقه‌ای به دیده شدن نداشتند. حتی پس از پایان جنگ، بیشتر آن‌ها به فعالیت‌های عمرانی و مهندسی در حوزه‌های مختلف مانند سدسازی و نیروگاه‌سازی پرداختند. بسیاری از آن‌ها اکنون در قالب شرکت‌های مهم، ازجمله در حوزه نفت، نیرو و معدن فعال هستند و بنیان‌گذاران بسیاری از پروژه‌های بزرگ ملی بوده‌اند. در وزارت نیرو و دیگر نهادهای عمرانی کشور، ردپای این افراد کاملا مشهود است. سدهایی که از اوایل دهه ۱۳۷۰ ساخته شدند، یا نیروگاه‌هایی که راه‌اندازی شدند، بسیاری از آن‌ها به همت این مهندسان و متخصصان جنگ‌دیده اجرا شد. این افراد بعد از جنگ به کار تخصصی خود بازگشتند، شرکتی تأسیس کردند و به فعالیت‌های زیربنایی پرداختند. برای نمونه، تیمی که در شرکت نفت مشغول به کار شد، ازجمله همین افراد بود. نکته جالب‌تر آن است که بسیاری از این اشخاص حتی حاضر به مصاحبه و شناخته شدن نبودند. برخی حتی خانواده‌شان هم از کارهای آن‌ها در جنگ اطلاع دقیقی ندارند. چه‌بسا اگر شناخته شوند، به دلایل امنیتی در معرض تهدید قرار بگیرند.

در دانشگاه‌ها نیز، استادانی چون دکتر قهرمانی که از دانشگاه شیراز بود، مطالعات وسیعی روی رودخانه اروند انجام داده بودند. در ۶۰ سالگی نیز همچنان دستاوردهای علمی ارزشمندی داشتند. همه این‌ها را من در کتابم با دقت گنجانده‌ام؛ هرچند فقط در برخی جاها توانستم عمیق شوم. اما نشانه‌هایی گذاشتم تا اهل معرفت بتوانند درک کنند که چرا ما می‌گوییم همه اقشار مردم در جنگ شرکت داشتند. تفاوت اساسی جنگ ما با جنگ‌های دیگر در همین است، در جنگ ما، فقط نظامیان حضور نداشتند، بلکه آدم‌های فرهیخته هم وارد میدان شدند. این کتاب سندی است بر این واقعیت. تصور عمومی شاید چنین نباشد، اما حقیقت این است که مهندسان و استادان دانشگاه‌ها با همه توان علمی خود در این نبرد حضور داشتند. من این وظیفه را برای خود قائل بودم که این واقعیت را ثبت کنم، و امروز بسیاری از افراد از استادان دانشگاه گرفته تا اصحاب رسانه، در مصاحبه‌ها از من می‌پرسند که چرا این شخصیت‌ها را پیش‌تر نشناختیم و چرا اکنون نمی‌توانیم از آن‌ها بهره‌برداری بیشتری کنیم.

چرا عنوان «دینامیک به‌روز» را برای این کتاب انتخاب کردید و این نام چه ارتباطی با زندگی و شخصیت شهید دارد؟

الگوی مهندسی جایگاه ویژه‌ای در دانشگاه دارد؛ جایگاهی که تحرک‌آفرین است و نباید با ترجمه‌ای نادرست، تقلیل یابد. «دینامیک» در دانشگاه‌ها یک مفهوم دقیق و پرمفهوم است. حتی در ترجمه فارسی نیز واژه‌ای معادل و کامل برای آن وجود ندارد. ما بارها در این زمینه بحث کرده‌ایم و به این نتیجه رسیده‌ایم که این واژه در فضای علمی، به‌ویژه در مهندسی، از اعتبار بالایی برخوردار است. «دینامیک» یعنی فناوری، یعنی دانشی که بتواند به رفع مشکلات بپردازد اسم این شخصیت در کتاب، «بهروز» انتخاب شده است؛ برخی آن را «بِه‌روز» می‌خوانند و برخی دیگر «بهروز». اما در هر صورت، مفهوم نهفته در این نام، پیامی روشن دارد، هر روز، می‌تواند بهترین روز باشد.

مخاطب هدف شما در نگارش این کتاب چه کسانی هستند؟

مخاطب اصلی این کتاب، به‌لحاظ اصطلاح و جایگاه اجتماعی، اقشار مختلف جامعه هستند؛ به‌ویژه آن دسته از افرادی که اهل تحقیق‌اند، دانشجویان، و اساتید دانشگاه. به باور من، هر کتابی باید مخاطب اصلی مشخصی داشته باشد. این مخاطب، هم از نظر شکل و قالب اثر باید جذب شود و هم از نظر محتوایی، احساس کند که کتاب برای او نوشته شده است. با این حال، مخاطب واقعی من، آیندگان این کشور هستند؛ کسانی که هم دانش دارند و هم بهره هوشی بالا. منظورم از این ترکیب، افرادی است که علاوه‌بر دانش آکادمیک، از هوش هیجانی کافی برخوردارند و توانایی تبدیل ایده به محصول را دارا هستند؛ افرادی که می‌خواهند کارهای بزرگ انجام دهند.

آیا می‌توان گفت همان روحیه و تفکر مهندسی‌ای که در جنگ توانست مشکلاتی را حل کند، امروز هم می‌تواند راه حل مشکلات کشور باشد؟

بله، مهندسیِ دینامیک در جنگ، توانست گره‌ها را باز کند و فضای نبرد را به‌روز کند. ما باید همین مسیر را ادامه دهیم؛ مثلا برای حل مشکل آب، باید از مسیر به‌روزرسانی فناوری عبور کنیم. خود ما باید پیش‌قدم شویم و راه را باز کنیم تا بتوانیم آینده‌ای روشن بسازیم. این مسیر می‌تواند آینده‌ای بزرگ و روشن را رقم بزند؛ آینده‌ای که حتی در شرایط پیچیده دیپلماتیک و مذاکرات، باز هم می‌تواند بر پایه اندیشه و توان مهندسی استوار باشد.

در مراسم رونمایی از کتاب، دکتر پزشکیان، رئیس‌جمهور، گفتند «چاره کار ما بازگشت به راه شهید پورشریفی است». تفسیر و تحلیل شما از این جمله چیست؟ این بازگشت باید در چه سطوحی رخ دهد؟

در مراسم رونمایی، سخنانی عمیق و تحلیلی بیان شد؛ نه صرفا احساسی، بلکه بر پایه منطق، عقلانیت و معرفت. تلاش من این بود که از دل جنگ، ادب، عقلانیت و حکمت را بیرون بکشم و به نمایش بگذارم. این نکته علت اصلی حضور رئیس‌جمهور در این مراسم بود؛ زیرا اهمیت شخصیت محوری کتاب و موضوع آن، در باز کردن گره‌های امروز کشور، روشن و انکارناپذیر است. به عنوان مثال اگر به سیره حضرت علی (ع) عمیق نگاه کنیم، درمی‌یابیم که بسیاری از نیازهای امروز ما، با بهره‌گیری از اندیشه آن حضرت، قابل تأمل و پاسخ‌گویی‌اند. این مفاهیم معانی متعددی دارند و قابل بازخوانی‌اند.

امروز کشور ما بیش از هر زمان دیگری به خلاقیت و نوآوری نیاز دارد. وقتی شورای حکام مجددا تحریم‌هایی اعمال می‌کند، راهکار ما بازگشت به درون، تکیه بر خلاقیت بومی و به‌روزرسانی مستمر خودمان است. این «به‌روزبودن» به معنای آن است که جوهره اصلی خودمان را حفظ کنیم، مانند ملاصدرا باشیم؛ یعنی به‌گونه‌ای رشد کنیم که وابسته به دیگران نباشیم. وابستگی با نگاه به دیگران تفاوت دارد. از سوی دیگر، رئیس‌جمهور نیز از دوران دانشجویی با برخی از شخصیت‌های انقلابی، همچون آقای باکری و دیگر چهره‌های مؤثر در پیروزی انقلاب در تبریز، همراه و هم‌مسیر بودند. آنان در آن زمان تیمی یک‌پارچه بودند و پس از انقلاب نیز عهد و پیمان‌هایی میان‌شان برقرار ماند. بنابراین، رئیس‌جمهور به‌خوبی آگاه بود که حضور در این مراسم رونمایی از کتاب، اقدامی صرفاً نمادین یا شعاری نیست، بلکه حرکتی تأثیرگذار، واقعی و راه‌گشا خواهد بود.

هر کتاب هویت و مسیری مستقل دارد و می‌تواند اثری معنادار و الهام‌بخش برای آینده باشد. با تجربه‌ای که در حوزه مشاوره و مسائل کشور داشته‌ام، باور دارم اگر مسئولان به چنین کتاب‌هایی توجه کنند، می‌توانند راه‌حل‌هایی بیابند. دانشگاه‌ها، به‌ویژه صنعتی شریف، باید الگوی مدیران آینده باشند. همان‌طور که شهدا وفادار ماندند، امروز نیز برای حل مسائل کشور باید از همان روحیه الگو گرفت.

اشاره کردید که در دوران دفاع مقدس، با وجود محدودیت‌ها، کمبود تجهیزات و بحران‌های ناشی از جنگ، افرادی مانند شهید پورشریفی بودند که با تفکر، خلاقیت و نوآوری‌های خود توانستند اقدامات مهندسی انجام دهند. به نظر شما، آیا امروز نیز در جامعه ما، با وجود برخی محدودیت‌ها، چنین الگویی قابل اجراست؟ آیا نوآوری هنوز هم وجود دارد؟

واقعیت این است که نوآوری نه‌تنها امروز ممکن است، بلکه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر به‌شمار می‌آید. بسیاری از محدودیت‌هایی که مطرح می‌شوند، ساخته ذهن خود ما هستند. برای عبور از این موانع، باید از حصارهای ذهنی رها شویم. مهم نیست چه میزان منابع در اختیار داریم، بلکه نوع تفکر و طراحی ماست که تعیین‌کننده خواهد بود. اگر تفکر ما محدود باشد، توان و امکانات‌مان نیز ناکارآمد می‌ماند. اما با ذهنی باز و توسعه‌یافته، می‌توان حتی فراتر از منابع موجود، راه‌حل‌های خلاقانه و مؤثر یافت. برای نمونه، اگر در کشوری مانند ایران با ۵۰۰۰ مگاوات برق مواجهیم، نگاه صرف به این عدد به‌عنوان محدودیت، قدرت ما را تضعیف می‌کند. بسیاری از کسانی که از محدودیت سخن می‌گویند، در واقع در حال فرار از مسئولیت یا توجیه عملکرد خود هستند. در دوران دفاع مقدس، شرایط بسیار سخت‌تر بود؛ اما شهید پورشریفی و امثال او با روحیه‌ای شجاعانه، پی‌درپی شکست را تجربه کردند، اما هر بار ایستادند و ادامه دادند. آن‌ها با اراده و تفکر، محدودیت‌ها را پشت سر گذاشتند. امروز ما زنده‌ایم و وظیفه داریم که حرکت کنیم و راه آن‌ها را ادامه دهیم.

نمی‌توان عملکرد آن نسل را صرفاً با رویکردهای احساسی تبیین کرد. آن‌ها با اندیشه، باور و عمل نشان دادند که چگونه می‌توان محدودیت را به فرصت تبدیل کرد. امروز نیز اگر ایده‌ای به نتیجه نمی‌رسد، مشکل در اجراست، نه کمبود منابع. شرکت‌هایی که پس از جنگ بر اساس همین باورها شکل گرفتند، اکنون با گردش مالی عظیم، پروژه‌های ملی را در دست دارند. پس اگر آن روحیه با دانش روز تلفیق شود، راه عبور از بحران‌ها روشن خواهد بود.

به نظر شما، چگونه می‌توان با بهره‌گیری از الگوی شهید پورشریفی، بر بحران‌ها و مشکلات امروز کشور غلبه کرد؟

شهید پورشریفی و امثال ایشان در شرایطی بسیار سخت‌تر از امروز، توانستند پروژه‌هایی بی‌نظیر اجرا کنند. مهم‌ترین ویژگی آن‌ها روحیه خودباوری، تفکر سیستمی و شجاعت در تصمیم‌گیری بود. من شب اجرای عملیات در جزیره خیبر حاضر بودم؛ همان شبی که پل نصب شد. رادیو آمریکا همان شب اعلام کرد که «طبیعی‌ترین پل جنگ‌های جهان» توسط یک ایرانی طراحی و نصب شد. این یعنی دشمن نیز به توانایی ما اذعان داشت. امروز هم اگر همان باور، تخصص و اراده در نسل جدید تقویت شود، می‌توانیم از بحران‌های فعلی عبور کنیم. رمز کار در نگاه بلند، تعهد و ابتکار است، نه صرفاً امکانات.

به نظر شما چرا امروز روحیه‌ جهادی و مهندسی خلاقانه‌ای که در افرادی مانند شهید پورشریفی وجود داشت، در میان مدیران فعلی کمتر مشاهده می‌شود؟

ما دیگر آن انسان‌های ابتدای جنگ نیستیم. یکی از دلایل این مسئله، حرکت بسیاری از افراد به سمت منافع فردی است. در حالی که مردم، ذاتاً دوست دارند خدمت کنند و کار انجام دهند، برخی از مدیران با شعار دادن تلاش می‌کنند مسئولیت‌های خود را به پایان برسانند، بدون اینکه واقعاً متعهد به انجام وظیفه باشند. مسئولیت‌پذیری واقعی سخت است. به همین دلیل است که گفته می‌شود: «جنگ تمام شد، جهاد اکبر آغاز شد.» جهاد اکبر یعنی مبارزه‌ای بسیار دشوارتر پس از پایان جنگ؛ مقابله با چپاول، فساد و ناتوانی‌های درونی که بسیار پیچیده‌تر از میدان نبرد است. سؤال اینجاست که چرا برخی دروغ می‌گویند؟ چرا در حالی که کاری را انجام نمی‌دهند، مسئولیت آن را می‌پذیرند؟ اگر کسی واقعاً قصد خدمت ندارد، چرا مشروعیت مسئولیت را می‌پذیرد؟ پاسخ مشخص است، بسیاری از آن‌ها با شعار پیش می‌روند. با این حال، روحیه جهادی همچنان وجود دارد. این‌گونه نیست که فقط استثنائاتی مانند شهید پورشریفی وجود داشته باشند. یک جمله بسیار دردناک هست که شهید پورشریفی می‌گوید: «ما را برای جنگیدن می‌خواستن، نه ساختن.». زمانی که شهید پورشریفی به رحمت خدا رفت، در حال انجام مأموریت بود؛ وسیله نقلیه او تنها یک خودروی پیکان بود که پس از پنج سال فعالیت به او واگذار شده بود. پس از شهادتش، از سه وزیر در مصاحبه‌ای پرسیدم که چرا کسی مثل او به پروژه‌هایی چون نجات دریاچه ارومیه یا زاینده‌رود دعوت نشد؟ هیچ‌کدام پاسخی نداشتند.

شما گفتید که پس از ساخت پل بعثت، رادیو آمریکا آن را «ساخت پلی بی‌سابقه پس از خشایارشاه» توصیف کرد. چه ویژگی‌های مهندسی یا استراتژیکی در این پروژه وجود داشت که باعث شد این پل چنین بازتاب تاریخی و بین‌المللی پیدا کند؟

در آن زمان، خشایارشاه برای عبور از مسیر آبی طولانی‌ای که مانع رسیدن به یونان بود، تمام کشتی‌های موجود در کشور را گرد هم آورد و آن‌ها را به صورت متصل کنار یکدیگر قرار داد و سطح آن را با پوشش‌هایی پوشاند تا پل شناوری به‌طول تقریبا ۱۴ کیلومتر ساخته شود. این اقدام بسیار معروف و تاریخی است. اکنون، پس از گذشت قرن‌ها، پلی که توسط مهندسان ایرانی در دوران دفاع مقدس طراحی و اجرا شد، با همان عظمت و حتی بیشتر، مورد توجه رسانه‌های بین‌المللی قرار گرفت. این بازتاب گسترده به دلیل بزرگی و نوآوری پروژه بود و موجب شد باور عمومی در سطح جهان به توان مهندسی کشورمان افزایش یابد. متأسفانه، مشکل ما در داخل کشور این است که بسیاری از مردم باور نمی‌کنند که چنین پروژه‌هایی توسط متخصصان ایرانی قابل انجام است. امیدواریم بتوانیم از طریق این کتاب، بستر تفکر و باور به توانمندی‌های داخلی را فراهم کنیم. هدف ما تنها نگارش و چاپ کتاب نیست، بلکه تلاش داریم پس از انتشار آن، وارد فاز کاربردی‌سازی مطالب آن شویم. این مرحله‌ی جدید را آغاز کرده‌ایم و وارد گفتگو و همکاری با دانشگاه صنعتی شده‌ایم تا ببینیم چه نتایج عملی و مؤثری می‌توان از این مسیر به‌دست آورد.

فرایند تالیف این اثر چه مدت به طول انجامید و از چه منابعی برای گردآوری اطلاعات و تدوین محتوا استفاده کردید؟

برای نگارش این کتاب حدود دو سال زمان صرف شد. من پیش از این با شهید پورشریفی رفاقت داشتم و همچنین با دوستانی که در دوران دفاع مقدس در جهاد فعالیت می‌کردند. به همین دلیل، دسترسی به اطلاعات اولیه برایم تسهیل شده بود. در کنار آن، مصاحبه‌هایی نیز با افراد کلیدی انجام دادم. بسیاری از افرادی که آن زمان در طراحی‌ها همکاری داشتند، اکنون استاد دانشگاه یا مدیران ارشد هستند، و خوشبختانه در روند نگارش کتاب با من همراهی کردند و حتی در بخش‌هایی از کتاب نیز مشارکت نوشتاری داشتند. علاوه بر مصاحبه‌ها، اسنادی نیز در اختیار داشتم که از گذشته جمع‌آوری شده بود. بنابراین، با تکیه بر این اسناد و مصاحبه‌های هدفمند، کار نگارش کتاب طی دو سال مفید به پایان رسید. البته، پیش از آغاز رسمی نگارش کتاب، فعالیت‌های تحقیقاتی و تجربی متعددی انجام شده بود که به صورت طبیعی زمینه‌ساز تولید این اثر شد.

۲۵۹

کد خبر 2101028

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار